< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تطبیقات قاعده لا تعاد
اگر کسی دو سجده را ترک کند، نمازش باطل است، اما اگر یک سجده را سهواً ترک کند، نمازش صحیح و درست است، ولی شهید ثانی در شرع لمعه راجع به این مسأله یک بحثی دارد که آیا سجده واحده رکن است یا هردو سجده با هم رکن می باشد نه یکی ؟ ممکن است کسی بگوید که حتی یکی هم مایه بطلان است، ولی این حرف بر خلاف صحیحه منصور بن حازم است:
« عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى فَذَكَرَ أَنَّهُ زَادَ سَجْدَةً قَالَ لَا يُعِيدُ صَلَاةً مِنْ سَجْدَةٍ وَ يُعِيدُهَا مِنْ رَكْعَة»[1]، رکعت در اینجا به معنای دو سجده است، یعنی کنایه از دو سجده است.
روایت عبید بن زرارة
«عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَكَّ فَلَمْ يَدْرِ أَ سَجَدَ ثِنْتَيْنِ أَمْ وَاحِدَةً فَسَجَدَ أُخْرَى ثُمَّ اسْتَيْقَنَ أَنَّهُ قَدْ زَادَ سَجْدَةً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا تَفْسُدُ الصَّلَاةُ بِزِيَادَةِ سَجْدَةٍ وَ قَالَ لَا يُعِيدُ صَلَاتَهُ مِنْ سَجْدَةٍ وَ يُعِيدُهَا مِنْ رَكْعَة»[2].
البته این دو روایت، موضوعش زیادی است، ولی حکم زیاده و نقیصه یکی است.
السادس: التشهد
بحث دیگر ما در باره ‌تشهد است، قبلاً گفتیم که در چند محور بحث می کنیم، محور اول نیت و تکبیرة الاحرام بود، محور دوم وقت بود، محور سوم قرائت، محور چهارم رکوع بود، محور پنجم سجود است، محور ششم تشهد می باشد هم از حیث زیاده و هم از حیث نقیصه.
بررسی تشهد اول
باید به این نکته توجه داشت که گاهی بحث ما در باره تشهد اول است و گاهی در تشهد دوم، نخست در باره تشهد اول بحث می کنیم و می گوییم اگر کسی فراموش کند، حکمش خیلی واضح و روشن است، یعنی اگر قبل از رفتن به رکوع برود، یادش آمد که تشهد اول را فراموش کرده،‌ در اینجا بر می‌گردد و تشهد را می‌خواند. چرا؟ چون وقت باقی است فلذا حدیث « لا تعاد » اینجا را نمی‌گیرد، «لا تعاد» در جایی است که امکان پذیر نباشد و در اینجا امکان پذیر است، یعنی بر می گردد و سلام را انجام می دهد.
اما اگر بعد از رکوع رکعت سوم، یادش آمد که تشهد رکعت دوم را نخوانده، اینجا محل گذشته است مصداق «لا تعاد» است. چرا؟ چون امکان تدارک نیست، رکن هم که نیست،‌ چون داخل در خمسه نیست، بلکه داخل در ماقبل خمسه است.
«إنّما الکلام» آیا سجده سهو دارد یا نه؟ آیا قضا دارد یا نه ؟ سجده سهو وارد شده، اما قضا وارد نشده، باید سجده سهو بکند، ‌اما اینکه بعدا از نماز، قضا بکند، در این مورد روایتی نداریم، مگر یک روایتی که بعداً متذکر خواهیم شد.
التشهد واجب فی الثنائیة مرة بعد رفع الرأس من السجدة الأخیرة من الرکعة الثانیة، و فی الثلاثیة و الرباعیة مرتبن کما هو المعلوم، إنّما الکلام إذا نسیه، فیقع الکلام تارة فی التشهد الأول - تشهد اول را خواندیم،‌ولی هنوز تشهد دوم را نخواندیم، دو حالت داشتیم، گاهی قبل الرکوع بود و گاهی بعد الرکوع، در بعد الرکوع هم دو بحث داشتیم و آن اینکه آیا سجده سهو دارد یا نه،‌قضا دارد یانه - و أخری فی التشهد الثانی
إذا نسی االتشهد الأول، فلوتذکر قبل الدخول فی رکوع الثالثة، یرجع و یتشهد ثمّ یقوم فیأتی بسائر الواجبات – اینجا جای لا تعاد نیست، لا تعاد جایش جایی است که چاره پذیر نباشد، ولی اینجا چاره پذیر است -، ولو دخل فی رکوع الرکعة الثالثة فقد فات محل تدارکه فیمضی فی صلاته و یأتی بسجدتی السهو و أمّا القضاء فلم یرد فی الروایات الباب، إنّما الکلام که سجده سهو دارد یا نه، قضا دارد یا نه؟ در روایت سجده سهو آمده، اما قضا نیامده، ولی مشهور در میان علمای ما قضاست، یعنی هم سجده سهو است و هم قضا، اما در روایت فقط سجده سهو است.
بلی، در یک روایت قضا آمده، روی سلیمان بن خالد، قال: «عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يَجْلِسَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ فَقَالَ إِنْ ذَكَرَ قَبْلَ أَنْ يَرْكَعَ فَلْيَجْلِسْ وَ إِنْ لَمْ يَذْكُرْ حَتَّى يَرْكَعَ فَلْيُتِمَّ الصَّلَاةَ حَتَّى إِذَا فَرَغَ (فَلْيُسَلِّمْ وَ لْيَسْجُدْ) سَجْدَتَيِ السَّهْو»[3].
کلمه قضا را ندارد، اما فتوای علمای ما بر قضاست، مرحوم بروجردی در این موارد می‌فرمود اگر مشهور قائل بر قضا هستند، لابد یک روایتی بوده که به دست آنان رسیده، ولی به دست ما نرسید (وصلت إلیهم و لم تصل إلینا)، من آن روایت را پیدا کردم و آن روایت علی بن ابی حمزه است، روایت علی بن ابی حمزه هردو را دارد،‌یعنی سجده سهو را دارد و هم قضا را، البته فقها غالباً به روایت علی بن حمزه عمل می‌کنند،‌کی؟ به شرط اینکه راوی از علی بن حمزه،کسی باشد که قابل اعتنا باشد،‌معلوم می‌شود که این روایت موقعی گرفته که هنوز این مرد منحرف نشده بوده است، یک آدم معتبر اگر از او (علی بن حمزه) نقل روایت کند، این دلیل بر این استکه در زمان سلامتش این روایت را کرده و الا یک آدم معتبر از یک آدم فاسق نقل روایت نمی‌کند: « عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا قُمْتَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ وَ لَمْ تَتَشَهَّدْ فَذَكَرْتَ قَبْلَ أَنْ تَرْكَعَ فَاقْعُدْ فَتَشَهَّدْ وَ إِنْ لَمْ تَذْكُرْ حَتَّى تَرْكَعَ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ كَمَا أَنْتَ فَإِذَا انْصَرَفْتَ سَجَدْتَ سَجْدَتَيْنِ لَا رُكُوعَ فِيهِمَا ثُمَّ تَشَهَّدِ التَّشَهُّدَ الَّذِي فَاتَك»[4].
مراد از« انْصَرَفْتَ» یعنی سلّم، این روایت یک شذوذی دارد و آن اینکه سجده سهو را قبل از قضای تشهد گفته، همیشه قضا را بر سجده سهو مقدم می‌دارند، سپس سجده سهو می‌کند در همه جا، هر کجا که قضا هست و سجده سهو، قضا مقدم بر سجده سهو است. چرا؟ چون قضا وصله و پینه شیئ فراموش شده است، اول باید آن را بیاورد، سپس وصله و پینه را، ولی مضمون این روایت با سایر روایات یکی است و فرق می‌گذارد ولذا ما احتیاط می‌کنیم و می‌گوییم اگر کسی سجده اولی را فراموش کرد، بعد ما دخل فی الصلاة، ‌نه تنها سجده سهو کند، بلکه باید قضا کند و سجده سهو را هم بعداً بیاورد، ‌منتها باید قاسم بن محمد را تفتیش کرد که ثقه است یا نه؟ تم الکلام فی التشهد الأول ‌قبل الر کوع یرجع، بعد از رکوع،‌لا یرجع، قضا مشکوک است و سجده سهو قطعی، احتیاط جمع بین آن دوتاست، یعنی هم باید قضا کند و هم سجده سهو را انجام بدهد.
«ثمّ إنّما الکلام فی التشهد الثانی» مثلاً در نماز مغرب است و در رکعت سوم، یا در نماز ظهر، عصر یا عشاست، رکعت چهارم، تشهد دوم رکعت سوم نماز مغرب یا تشهد رکعت چهارم نماز عشا یا ظهر و عصر را فراموش کرد، اینجا هم دو حالت دارد، اگر تشهد را فراموش کرد و هنوز منافی را بجای نیاورده، سلام آخر را گفت، یادش آمد که شهادتین را نگفته، سلام آخر را گفته اما هنوز از قبله منحرف نشده ومنافی دیگر را هم انجام نداده، اینجا علی الظاهر قضا است و اما اعاده نیست، چرا اعاده نیست؟ اعاده نیست، به جهت اینکه جزء خمسه نیست، اما قضا است، چون امکانش است فلذا این آدم باید قضا کند، هم تشهد را قضا کند و هم سلام را، چون هنوز منافی را بجای نیاورده.
آقایان خیال نکنند که ترک تشهد، مانند ترک سلام است، سلام را اگر ترک کند، مشکل دارد، اما اگر تشهد را فراموش کند و منافی را بجا نیاورد، محل تدارک باقی است و بعداً سلام را هم اعاده می‌کند، اما اگر این آدم تشهد را فراموش کرد، اما منافی بجا آورده، مثلاً از قبله منحرف شده، اینجا قضا ندارد و فقط سجده سهو دارد.
هذا کلّه إذا نسی التشهد الأول، و أمّا إذا نسی التشهد الثانی فتذکّر بعد ما سلّم فإن کان قبل المنافی یتشهد ثمّ یسجد سجدتی السهو.
دلیلش این روایت است:
و یدلّ علیه ما رواه محمد بن مسلم عن أحدهما (ع): «عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي الرَّجُلِ يَفْرُغُ مِنْ صَلَاتِه‌ وَ قَدْ نَسِيَ التَّشَهُّدَ حَتَّى يَنْصَرِفَ فَقَالَ إِنْ كَانَ قَرِيباً رَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ فَتَشَهَّدَ وَ إِلَّا طَلَبَ مَكَاناً نَظِيفاً فَتَشَهَّدَ فِيهِ وَ قَالَ إِنَّمَا التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ فِي الصَّلَاةِ »[5]، این را چرا فرموده؟ می‌خواهد بگوید که چون واجبات نماز را آورده، مهماتش را آورده، این یکدانه مهم نیست، یعنی اگر بعداً قضا کند کافی است، ما این روایت را حمل کردیم به جایی که هنوز منافی بجا نیاورده است.
اگر منافی را بجا نیاورده، این روایت می گوید بیاورد، «إنّما الکلام» که منافی را بجا آورده مانند انحراف از قبله، در اینجا آقایان می گویند محلش گذشته است و حال آنکه این روایت اطلاق دارد و می‌گوید:« طَلَبَ مَكَاناً نَظِيفاً » باید بلند شود و یک چیز تمیزی را پیدا کند مانند قالیچه و فرشی، معلوم می‌شود که در هردو جا باید این آدم قضا کند، نباید فرق بگذاریم بین جایی که منافی بجا بیاورد و بین جایی که منافی بجا نیاورد، علی الظاهر هردو را می‌گیرد.
بلی، یک روایت شاذه داریم که روایت عمار است، می‌گوید اگر کسی تشهد آخر را فراموش کرد، اگر یک بسم الله گفته، نمازش صحیح است، اما اگر بسم الله را نگفته و تشهد را فراموش کرده،‌ نمازش باطل است.ولی مشهور به این روایت عمل نکرده‌اند: « عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَسِيَ الرَّجُلُ التَّشَهُّدَ فِي الصَّلَاةِ فَذَكَرَ أَنَّهُ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ فَقَطْ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُهُ وَ إِنْ لَمْ يَذْكُرْ شَيْئاً مِنَ التَّشَهُّدِ أَعَادَ الصَّلَاة »[6].
‌احدی به این حدیث عمل نکرده‌ است، چون بر خلاف قاعده «لا تعاد الصلاة» است، فقط بگوییم اگر یک بسم الله گفته کافی است و اگر نگفته نمازش باطل است.
پس تا اینجا معلوم شد که هم تشهد اولی و هم تشهد ثانیه،‌اگر محلش باقی است تدارک کند و اگر محلش گذشته، در اولی آقایان گفته‌اند سجده سهو است، اما قضا نیست، ما گفتیم هم سجده دارد و هم قضا، رکعت آخر نیز چنین است، یعنی اگر محلش باقی است، اعاده کند، اما اگر محلش باقی نیست، آقایان می‌گویند لازم نیست، ولی روایت قبلی اطلاق داشت. چطور؟ ‌چون گفت: « طَلَبَ مَكَاناً نَظِيفاً ».
بنابراین، حکم به قضا در چهار صورت است:
الف؛ التشهد الأولی قبل المنافی. ب؛‌ التشهد الأولی بعد المنافی.
ج؛ ‌التشهد الثانی قبل المنافی. د؛ ‌التشهد الثانی بعد المنافی.
بنابراین، اشکال ندارد، آقایان نباید خیال کنند که تشهد مثل سلام است، سلام حکم دیگری دارد.
السابع: التسلیم
اگر کسی در نماز سلام را فراموش کرد، فراموش کردن سلام سه صورت دارد، فراموش کردن تشهد، دو صورت داشت، در تشهد اول کلمه منافی نمی گفتیم، بلکه می گفتیم قبل الرکوع و بعد ا لرکوع، در تشهد دوم می‌گفتیم: قبل المنافی و بعد المنافی، همه اش دو صورد داشت، اما سلام سه صورت دارد:
ترک السلام و لم یأت بالمنافی ابداً،یعنی نه منافی که عمداً مبطل است بجا آورده و نه منافی که سهواً، و نه منافیی که هم عمداً مبطل است و هم سهواً، یعنی هیچکدام از این منافی ها را انجام نداده، چون منافی ها بر دو قسم است: یک منافی داریم که عمداً مبطل است، سهواً مبطل نیست، مثل اینکه عمداً در حال نماز بگوید فلان امروز شهریه می دهد، تکلم در نماز عمداً مبطل است نه سهواً یعنی سهواً مبطل نیست، بر خلاف انحراف از قبله که هم عمدش مبطل است و هم سهوش.
حال اگر کسی تسلیم را فراموش کرده و هنوز منافی را انجام نداده، نه منافیی که عمداً مبطل است و نه منافی که عمداً و سهواً مبطل است، پس نمازش چه آسیبی دیده، موالات، موالات بهم خورده، موالات هم که رکن نیست فلذا سلام را می دهد و نمازش صحیح است، لا تعاد الصلاة.
صورت دوم این است که تسلیم را ترک کرده و منافی را هم ا نجام داده (ترک التسلیم و أتی بالمنافی) اما منافیی که عمداً مبطل است نه سهواً، یعنی سهواً مبطل نیست، سلام را ترک کرد و تکلم کرد، یعنی با کسی صحبت کرد، یادش آمد که سلام را نگفته، اینجا هم نمازش باطل نیست، سلام را می دهد و مشکلی هم نیست، به این معنا که نمازش صحح است و «لا تعاد» اینجا را می گیرد. چرا؟ این منافی، درست است که منافی است، اما منافی عمدی است، نه منافی سهوی.
پس صورت اولی این است که: ترک التسلیم و لم یأت بالمنافی لا عمدا و لا سهواً، نه منافی عمدی و منافی سهوی، فقط موالات را ترک کرده، «لا تعاد‌» اینجا را شامل است.
صورت دوم این است که منافی را انجام داده، اما منافی که عمداً مبطل است، سهواً مبطل نیست، مثلاً این آدم از روی سهو تکلم کرده، بعد از تکلم سهوی، یادش آمد که سلام را نگفته، اینجا هم سلام را می دهد و نمازش صحیح است.
صورت سوم این است که منافی را انجام داده، منافیی که عمدش مبطل است و هم سهوش، مانند صدور حدث، یا خوابش ببرد، یا از قبله منحرف بشود.
مرحوم سید فرمود نمازش صحیح است. چرا؟ چون تسلیم جزء ارکان نماز نیست، من از مرحوم آیة الله شاهرودی یک چیزی نقل کردم که ایشان فرمود این آدم هنوز از نماز خارج نشده، یعنی از این آدم در اثنای نماز حدث سر زده، فلذا نمازش باطل است و جای «لا تعاد» نیست.
صاحب عروه می گوید نماز این آدم صحیح است، ولی ما می گوییم نمازش باطل است. چرا؟ چون هنوز این آدم از نماز فارغ نشده خوابش برده، یا حدث از او صادر شده یا از قبله منحرف شده، علی کل تقدیر این آدم از نماز خارج نشده، فلذا نمازش باطل است. تمّ الکلام فی قاعدة لا تاعدة الصلاة إلا من خمسة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo