< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

94/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة لا ضرر و لا ضرار
همان گونه که قبلاً بیان گردید، نسبت به آیه مبارکه: « لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ» [1] دو احتمال وجود دارد، یعنی هم می‌شود آن را به صورت معلوم خواند و هم به صورت مجهول، غرض از خواندن این آیه مبارکه این است که ماده ضرار بین الإثنین نیست (چنانچه بین ادبا معروف می‌باشد که بین الاثنین است)، بلکه ممکن است بین الاثنین باشد و ممکن است فعل واحد باشد، اتفاقاً در اینجا فعل واحد است: « لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا» ضرر بین یا مادر است یا پدر، ( اگر مجهول بخوانیم) و اگر معلوم بخوانیم ضرر بین فرزند است، یعنی آنکس متحمل ضرر می‌شود، ضرر بین فرزند، ضرر زن یا مادر است یا پدر.
پس ‌اینکه می‌گویند ضرار حتماً فعل الاثنین است با این آیه مبارکه نمی‌سازد.تمام این آیات را به این منظور می‌خوانیم که شاهد باشد برای تفسیر حدیث مبارک « لا ضرر و لا ضرار».
البته بعضی گفته‌اند ضرر یک طرف است و ضرار دو طرفی می‌باشد و حال آنکه در این آیه مبارکه ضرار دو طرفه نیست، من شینده‌ام که مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی قرآن را برای این منظور یکبار یا دوبار خوانده بود تا ببیند که آیا باب مفاعله یک طرفی است یا دو طرفی، بعد از مطالعه قرآن کریم ‌به این نتیجه رسیده بود که گاهی ممکن است یک طرفی باشد و گاهی هم ممکن است بین الطرفین باشد کما اینکه این آیه مبارکه یک طرفی است، یعنی طرف واحد است نه دو طرفی.
5: «وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايعْتُمْ وَلَا يضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ» [2].
عین آن احتمالی که در آیه قبلی خواندیم در این آیه هم وجود دارد، یعنی ممکن است آن را به صورت مجهول بخوانیم وبگوییم: « وَلَا يضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ- در اصل بوده لا يضَارر، به فتح راء اول که مجهول بشود » آدمی که نویسنده یا شاهد دین است، نباید به آنها ضرر وارد کنیم، چطور به آنها ضرر وارد نکنیم؟ چون ممکن است کاتب یا شاهد کار لازمی داشته باشد، ما به آنها فشار بیاوریم و اصرار کنیم که کار لازم خود را رها کن و بیا دین ما را بنویس یا شاهد بر دین ما باش، حتماً فشار آوردن و اصرار کردن یکنوع ضرر بر آنهاست.
و ممکن است آیه مبارکه را معلوم بخوانیم: « وَلَا يضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ- در اصل بوده لا يضَارر، به کسر راء اول که معلوم بشود » اگر معلوم خواندیم معنایش این است که نویسنده ضرر نزند،‌بعنی بیشتر ننویسد، سابقاً طرفین سواد نداشتند و بستگی داشت به کاتب و نویسنده و می‌گوید ده تومان را صد تومان ننویسد، شهید و شاهد هم بیش از آنچه را که دیده شهادت ندهد، باز در اینجا ماده ضرار در طرف واحد به کار رفته نه در طرفین، بنابراین، اگر ما در حدیث «لا ضرر و لا ضرار» گفتیم ضرار طرفینی نیست، شاهد ما همین آیاتی است که خواندیم.
6: «وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيةٍ يوصِينَ بِهَا أَوْ دَينٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَينٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيةٍ يوصَى بِهَا أَوْ دَينٍ غَيرَ مُضَارٍّ وَصِيةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ» [3].
و براي شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندي نداشته باشند؛ و اگر فرزندي داشته باشند، يک چهارم از آن شماست؛ پس از انجام وصيتي که کرده‌اند، و اداي دين (آنها). و براي زنان شما، يک چهارم ميراث شماست، اگر فرزندي نداشته باشيد؛ و اگر براي شما فرزندي باشد، يک هشتم از آن. آنهاست؛ بعد از انجام وصيتي که کرده‌ايد، و اداي دين. و اگر مردي بوده باشد که کلاله [= خواهر يا برادر] از او ارث مي‌برد، يا زني که برادر يا خواهري دارد، سهم هر کدام، يک ششم است (اگر برادران و خواهران مادري باشند)؛ و اگر بيش از يک نفر باشند، آنها در يک سوم شريکند؛ پس از انجام وصيتي که شده، و اداي دين؛ بشرط آنکه (از طريق وصيت و اقرار به دين،) به آنها ضرر نزند. اين سفارش خداست؛ و خدا دانا و بردبار است.
در باب ارث، زن اگر اولاد نداشته باشد چنانچه بمیرد، شوهرش از آن زن نصف می‌برد (وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ )، اما اگر زن بچه داشته باشد و بمیرد، در اینجا مرد از این زن، فقط ربع را ارث می‌برد، اما اگر شوهر بچه نداشته باشد و چنانچه بمیرد، زن از او یک ربع ارث می‌برد (وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ ) و اگر شوهر بچه داشته باشد و بمیرد، در این صورت زن فقط یک هشتم را ارث می‌برد نه بیشتر (فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَينٍ) شاهد ما در جمله بعد آیه است که می‌فرماید: « وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيةٍ يوصَى بِهَا أَوْ دَينٍ غَيرَ مُضَارٍّ وَصِيةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ» شاهد در کلمه « غَيرَ مُضَارٍّ» می‌باشد که از باب مفاعله است،معنایش این است که وصیت بکنند البته باید ترکه را بعد از وصیت تقسیم کنند، اما آدم موصی نباید در وصیت ضرر کنند، پدرانی هستند که از بچه های خود راضی نیستند، از این رو همه مال خود را وصیت می‌کنند یا اقرار به دین باطل می‌کنند و می‌گویند من از فلان شخص یا فلان بقال این مقدار بدهکاری دارم، چرا وصیت به دین دروغین می‌کنند؟ برای اینکه مال به دست بچه‌های شان نرسد، کدام وصیت؟ « غَيرَ مُضَارٍّ»، یعنی وصیتی که در آن واقع بینی باشد نه ضرر زدن به وارث، چون گاهی بعضی از وصیت ها از قبیل ضرر زدن به وارث است ولذا در اسلام آمده است که وصیت در ثلث نافذ است نه در بیشتر از ثلث، باز در اینجا باب مفاعله که کلمه «مُضَارٍّ» باشد در یک طرف به کار رفته است.
7: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ» [4].
گروهي ديگر از آنها) کساني هستند که مسجدي ساختند براي زيان (به مسلمانان)، و (تقويت) کفر، و تفرقه‌افکني ميان مؤمنان، و کمينگاه براي کسي که از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه کرده بود؛ آنها سوگند ياد مي‌کنند که: «جز نيکي (و خدمت)، نظري نداشته‌ايم!» اما خداوند گواهي مي‌دهد که آنها دروغگو هستند!
پیامبر اکرم ص هنگامی که از مکه به سوی مدینه هجرت کرد، در دو فرسخی مدینه ( محل مسجد قبا) که رسید متوقف شد و به مردم مدینه خبر نداد. چرا؟ چون منتظر علی ع بود و خواست که آن حضرت هم به پیامبر ملحق بشود، حضرت علی ع بعد از دوازده روز همراه فواطم ملحق شد، حضرت در همان مکان نماز خواند و در واقع شالوده مسجد قبا ریخته شد، اما مسجد ساخته نشد بعداً قبیله بنی عوف آنجا را مسجد ساختند و مسجد مال آنها شد، هشت سال یا نه تمام این مسجد به همان حالت بود، حضرت در سال نهم هجرت تصمیم گرفت به تبوک برود و همان گونه که می‌دانید بین مدینه و تبوک در حدود پانصد کیلومتر یا ششصد کیلومتر راه است، راهش هم جاده نا کوبیده است، حضرت می‌خواهد به تبوک برود، چون به حضرت خبر داده بودند که «روم» در صدد حمله به مدینه است، پیامبر اکرم پیش گیری کرد، البته همه اینها با علم غیب آن حضرت ندارد چون آن حضرت موظف به علم غیب نیست بلکه موظف به عوامل ظاهری می‌باشد، سی هزار نفر به آن حضرت لبیک گفتند و در آن زمان سی هزار نفر آماده رفتن شدند، فقط خدا می‌داند که در این راه چه صدماتی دیده‌اند و چه بر آنان گذشته است، موقع رفتن رفتن آن حضرت به سوی تبوک، منافقین (که در مدینه ماندند) نزد پیامبر ص آمدند و گفتند ما یک مسجدی ساختیم شما تشریف بیاورید و آن را افتتاح کنید، حضرت به حسب ظاهر قبول کرد و فرمود فعلاً این قضیه برای بعد بماند چون من الآن عازم سفر هستم، وقتی که حضرت از تبوک برگشت و هنگامی که خواست مسجد را افتتاح کند،‌جبرئیل این آیه را آورد:
«وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ»
یا رسول الله! اینجا به ظاهر مسجد است و در واقع و حقیقت خانه نفاق می‌باشد، علاوه براین، « وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ».
ابو عامر کسی بود که در ابتدا به پیامبر ص ایمان آورد و خودش یا از قبیله اوس است یا قبیله خزرج، قبل از آمدن پیامبر اکرم خدماتی داشت و از آمدن آن حضرت خبر می‌داد، پیامبر اکرم که در مدینه آمد، اطراف این آدم خلوت شد فلذا از ایمان خود بر گشت و به مکه رفت، پیامبر که مکه را فتح کرد، ‌او (ابوعامر) به شام فرار کرد و در آنجا رفت ولذا خداوند می‌فرماید: «وَإِرْصَادًا» یعنی اینجا کمین گاه است نه مسجد، برای چه کسی؟ «لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ»، یعنی برای ابو عامری که محارب با خدا و رسولش است، اولاً خانه نفاق است نه مسجد، ثانیاً کمین گاه است، تا مقدمات آمدن ابو عامر را فراهم بکنند و دست به نفاق بزند.
نکته: در کشوری که دین رسمیت دارد از طریق آن دین بهتر می‌شود به آن دین ضربه زد، مردم ایران اکثر شان امامی مذهب‌اند و علاقمند به حضرت مهدی، باب بهاء از همین عاطفه مردم بدترین ضربه به مکتب زدند و همچنین کسانی که در دین ایجاد نفاق می‌کنند، قرآن و نهج البلاغة را عنوان می‌کنند تا از این طریق به دین ضربه بزنند، منافقین مدینه هم خواستند از همین راه (مسجد درست کردن و امثالش) به اسلام و پیامبرش ضربه بزنند، «مَسْجِدًا ضِرَارًا» کلمه‌ی ضرار در اینجا طرفینی نیست بلکه طرف واحد است. شرح آیه در جای دیگر بخوانید.
8: « أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيقُوا عَلَيهِنَّ وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيهِنَّ حَتَّى يضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَينَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى»[5].
آنها [= زنان مطلقه‌] را هر جا خودتان سکونت داريد و در توانايي شماست سکونت دهيد؛ و به آنها زيان نرسانيد تا کار را بر آنان تنگ کنيد (و مجبور به ترک منزل شوند)؛ و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازيد تا وضع حمل کنند؛ و اگر براي شما (فرزند را) شير مي‌دهند، پاداش آنها را بپردازيد؛ و (درباره فرزندان، کار را) با مشاوره شايسته انجام دهيد؛ و اگر به توافق نرسيديد، آن ديگري شيردادن آن بچه را بر عهده مي‌گيرد.
حضرت امام خمینی می‌فرمود: یکی از معجزات اسلام کثرت احکامش است، این کثرت احکام و قوت احکام معجزه اسلام است، پیامبر اکرم در مدت ده سالی که در مدینه بود، چه قدر به ریز کاری در احکام آورده، در این آیه هم می‌فرماید: « أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيقُوا عَلَيهِنَّ» آنها [= زنان مطلقه‌] را هر جا خودتان سکونت داريد و در توانايي شماست سکونت دهيد؛ و به آنها زيان نرسانيد تا کار را بر آنان تنگ کنيد (و مجبور به ترک منزل شوند) چون ‌گاهی فشار می‌آوردند که مهریه خود را ببخشند، «وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيهِنَّ حَتَّى يضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَينَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى»
المقصود هو المنع عن الضرار بالمطلقة فی أیّام عدّتها بالتضییق فی المسکن و المأکل، فهذه الآیات تثبت قاعده کلّیة و هی حرمة الضرر و الضرار، أی حرمة أن یضرّ مکلّف بفرد آخر، فالضارّ أو المضارّ هو المکلّف و المتضرر إنسان آخر فلیکن هذا علی دکر منک فإنّه سینفعک فی تفسیر القاعدة.
باز ماده «ضرار» در این آیه مبارکه در طرف واحد به کار رفته نه در طرفین، من از میان آیات، همین آیات هشتگانه را انتخاب کردم و الا آیاتی که مربوط به ضرر است خیلی از اینها بیشتر است، نکته دیگر اینکه در آیات، مراد از ضرر، ضرر انسان به انسان دیگر است.
القسم الثانی: الضّرر و الضرار فی الروایات
الروایات الحاکیة عن تحریم الضّر و الضّرار علی آقسام نأتی بما وقفنا علیه فی کتب الفریقین:
اما روایات، ‌روایاتی که در کتب ما نقل شده «لا ضرر و لا ضرار» است،ولی این دو جور نقل شده:
گاهی داستان سمرة با حدیث «لا ضرر و لا ضرار» نقل شده، یعنی « لا ضرر و لا ضرر» همراه با داستان سمرة بن جندب نقل شده،‌و گاهی داستان سمرة بن جندب نقل شده، اما «لا ضرر و لا ضرار» در آنجا نیامده و نقل نشده است، یا لا ضرر و لا ضرار هست، اما داستان سمرة بن جندب نیست، فعلاً ما بخش اول را می‌ خوانیم:
القسم الأول: ما یعتمد فی بیان الحکم علی نقل قضیة سمرة بن جندب
بخش اول مربوط است به لا ضرر و لا ضراری که تکیه کرده است به قضیه سمرة بن جندب. البته ما زندگی سمرة بن جندب را در مبحث قاعده:
« و علی الید ما أخذت حتی تؤدّی» خواندیم، روایات سمرة بن جندب را دو نفر از شیعه نقل کرده است، یکی زراره نقل کرده دیگری هم ابوعبیده حذّاء نقل کرده و همه از أبی جعفر (اما باقر ع) نقل نموده‌اند، منتها راوی گاهی زرارة است و گاهی ابوعبیده حذّاء، اما بین النقلین اختلاف است، اما در روایت ابوعبیده حذّاء یک زیادی است، یعنی کلمه‌ «عَلَى مُؤْمِن» را هم دارد « لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِن»[6]‌.
ابتدا روایت زراره را می‌خوانیم:
موثقة زرارة عن أبی جعفر ع
1: «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ كَانَ لَهُ عَذْقٌ – نخل - فِي حَائِطٍ لِرَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ- وَ كَانَ مَنْزِلُ الْأَنْصَارِيِّ بِبَابِ الْبُسْتَانِ فَكَانَ يَمُرُّ بِهِ إِلَى نَخْلَتِهِ وَ لَا يَسْتَأْذِنُ فَكَلَّمَهُ الْأَنْصَارِيُّ أَنْ يَسْتَأْذِنَ إِذَا جَاءَ فَأَبَى سَمُرَةُ- فَلَمَّا تَأَبَّى جَاءَ الْأَنْصَارِيُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص- فَشَكَا إِلَيْهِ وَ خَبَّرَهُ الْخَبَرَ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص- وَ خَبَّرَهُ بِقَوْلِ الْأَنْصَارِيِّ وَ مَا شَكَا وَ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ الدُّخُولَ فَاسْتَأْذِنْ فَأَبَى فَلَمَّا أَبَى سَاوَمَهُ – چانه زنی و بگو مگو کردن- حَتَّى بَلَغَ بِهِ مِنَ الثَّمَنِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَبَى أَنْ يَبِيعَ فَقَالَ لَكَ بِهَا عَذْقٌ يُمَدُّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ فَأَبَى أَن‌ يَقْبَلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْأَنْصَارِيِّ اذْهَبْ فَاقْلَعْهَا وَ ارْمِ بِهَا إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار»[7].
2: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع نَحْوَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ قَالَ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَقُلِعَتْ (وَ رُمِيَ) بِهَا إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص انْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَيْثُ شِئْت‌»[8].
و علی بن بندار، لم یوثّق فی الکتب الأصولیة الرجالیة[9]، کما أنّ فی السند ارسالاً، و الروایة مشتملة علی بعض ما لا یوجود فی الروایة المتقدمة مثل:
الف؛ إنّک رجل مضارّ.
ب؛ لا ضرر و لا ضرار علی مؤمن.
البته از امام باقر دو نفر نقل روایت کرده، یکی زرارة است و دیگری ابوعبیده حذّاء،
3: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع كَانَ لِسَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ نَخْلَةٌ فِي حَائِطِ بَنِي فُلَانٍ فَكَانَ إِذَا جَاءَ إِلَى نَخْلَتِهِ يَنْظُرُ «7» إِلَى شَيْ‌ءٍ مِنْ أَهْلِ الرَّجُلِ يَكْرَهُهُ الرَّجُلُ قَالَ فَذَهَبَ الرَّجُلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص‌ فَشَكَاهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ سَمُرَةَ يَدْخُلُ عَلَيَّ بِغَيْرِ إِذْنِي فَلَوْ أَرْسَلْتَ إِلَيْهِ فَأَمَرْتَهُ أَنْ يَسْتَأْذِنَ حَتَّى تَأْخُذَ أَهْلِي حِذْرَهَا مِنْهُ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص فَدَعَاهُ فَقَالَ يَا سَمُرَةُ مَا شَأْنُ فُلَانٍ يَشْكُوكَ وَ يَقُولُ يَدْخُلُ بِغَيْرِ إِذْنِي فَتَرَى مِنْ أَهْلِهِ مَا يَكْرَهُ ذَلِكَ يَا سَمُرَةُ اسْتَأْذِنْ إِذَا أَنْتَ دَخَلْتَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- يَسُرُّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ عَذْقٌ فِي الْجَنَّةِ بِنَخْلَتِكَ قَالَ لَا قَالَ لَكَ ثَلَاثَةٌ قَالَ لَا قَالَ مَا أَرَاكَ يَا سَمُرَةُ إِلَّا مُضَارّاً اذْهَبْ يَا فُلَانُ فَاقْطَعْهَا وَ اضْرِبْ بِهَا وَجْهَه‌»[10].
و الظاهر أنّ أبا جعفر ع حدّث بهذا و سمعه زرارة و أبوعبیدة الحذّاء فنقلاه بالزیادة و النقصان.
4: ما نقله أبو داود سلیمان بن الأشعث السجستانی المتوفّی عام 275 ه فی سننه: عن و اصل مولی أبی عیینة قال: سمعت أبا جعفر محمد بن علی یحدّث عن سمرة بن جندب أنّه کانت له عضد ( الصواب (( عضید)). قال ابن فارس فی المقاییس: العضید: النخلة تتناول ثمرها بیدک. و یمکن أن یسمّی بذلک لأجل أنّ العضد تطاولها فتنالها.) من نخل فی حائط رجل من الأنصار قال: و مع أهله قال: فکان سمرة یدخل إلی نخله فیتأذی به ویشق علیه، فطلب إلیه أن یبیعه، فأبی و طلب إلیه أن یناقله، فأبی، فأتی النبی(ص) فذکر [ذلک] له، فطلب إلیه النبی(ص) أن یبیعه، فأبی فطلب إلیه أن یناقله فأبی، قال: (( فهبه له و لک کذا و کذا )) أمراً رغبة فیه، فأبی، فقال: (( أنت مضار )). فقال رسول الله(ص) للأنصاری: (( إذهب فاقلع نخله ))[11]. سنن أبی داود: 3/315 فی أبواب من القضاء.
5: «قرب الإسناد ابْنُ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ فِي تَفْسِيرِ وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‌ قَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ كَانَ لِرَجُلٍ فِي حَائِطِهِ نَخْلَةٌ وَ كَانَ يُضِرُّ بِهِ فَشَكَا ذَلِكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَدَعَاهُ فَقَالَ أَعْطِنِي نَخْلَتَكَ بِنَخْلَةٍ فِي الْجَنَّةِ فَأَبَى فَبَلَغَ ذَلِكَ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ يُكَنَّى أَبَا الدَّحْدَاحِ جَاءَ إِلَى صَاحِبِ النَّخْلَةِ فَقَالَ بِعْنِي نَخْلَتَكَ بِحَائِطِي فَبَاعَهُ فَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدِ اشْتَرَيْتُ نَخْلَةَ فُلَانٍ بِحَائِطِي قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَكَ بَدَلَهَا نَخْلَةٌ فِي الْجَنَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ ص وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‌ يَعْنِي النَّخْلَةَ وَ اتَّقى‌ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‌ بِوَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‌ ... وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‌ فَقُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‌ قَالَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ فَقُلْتُ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِنَا يَزْعُمُونَ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مُكْتَسَبَةٌ وَ أَنَّهُمْ إِذَا نَظَرُوا مِنْ وَجْهِ النَّظَرِ أَدْرَكُوا فَأَنْكَرَ ذَلِكَ وَ قَالَ فَمَا لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكْتَسِبُونَ الْخَيْرَ لِأَنْفُسِهِمْ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ هُوَ يُحِبُّ أَنْ يَكُونَ هُوَ خَيْراً مِمَّنْ هُوَ مِنْهُ هَؤُلَاءِ بَنِي هَاشِمٍ مَوْضِعُهُمْ مَوْضِعُهُمْ وَ قَرَابَتُهُمْ قَرَابَتُهُمْ وَ هُمْ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْكُمْ أَ فَتَرَوْنَ أَنَّهُمْ لَا يَنْظُرُونَ لِأَنْفُسِهِمْ وَ قَدْ عَرَفْتُمْ وَ لَمْ يَعْرِفُوا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَوِ اسْتَطَاعَ النَّاسُ لَأَحَبُّونَا»[12].



[9] کتب اصولیه رجالیة، پنج کتاب است:1؛ رجال برقی.2؛ رجال نجاشی. 3؛ رجال شیخ.4؛ فهرست شیخ.5،فهرست کشی.
[11] سنن أبی داود، سلیمان بن اشعث بن اسحاق بن بشیر بن شداد بن عمران أزدی سجستانی، ج 3، ص315 فی أبواب من القضاء.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo