< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقت رضاع چیست؟

بحث ما در باره حقیقت رضاع است و اینکه حقیقت رضاع چیست؟

قبل از آنکه حقیقت رضاع را بیان کنم، یک مقدمه ای را عرض کنم و آن اینکه: ما دو نوع اضافه داریم:

الف: اضافه مقولی.

ب؛ اضافی اشراقی

پس ما دو نوع اضافه داریم، اضافه مقولی و اضافه اشراقی، و هردو اصطلاح فلسفی است، اگر در این اضافه، نسبت بین دو طرف باشد، به آن می گویند: اضافه مقولی، مانند ابوت و بنوت که قائم به طرفین است، یک طرف اب است و طرف دیگر ابن، که به آن می‌گویند:ابوت و بنوت. اما اگر قائم به طرف واحد باشد،‌به آن می‌گویند اضافه اشراقی، مانند: صور مرتسمه که در ذهن انسان است، صور مرتسمه‌ای که در ذهن ماست، قائم با نفس ماست، یک طرفه است، الآن من چشم خود را بهم می‌گذارم و صورت این مسجد را در ذهن خود ایجاد می‌کنم، این صورت قائم با نفس ماست، طرف دوم ندارد، به این می‌گویند: اضافه اشراقی، و به یک معنی می‌گویند همه جهان قائم به خداست، اما قیاماً اشراقیاً، یعنی یک طرفه است نه دو طرفه.

حال که این مطلب فهمیده شد که اضافه بر دو قسم است، اضافه مقولیه که قائم با طرفین است و اضافه اشراقیه که قائم با یک طرف است نه با دو طرف.

مقدمه دوم اینکه اضافه مقولی خودش بر دو قسم است:

اضافیة مقولیة تکوینیة، اعتباری نیست،‌عیناً مانند ابوت و بنوت، ابوت و بنوت،‌اضافة تکوینیة حقیقیة، از اینکه این پسر از ماء پدر متولد شده، این یک امر تکوینی است، از آن یک اضافه‌ای انتزاع می‌شود بنام: بنوت و ابوت، ابوت و بنوت اضافة مقولیة تکوینیة، یعنی نیاز به اعتبار کسی ندارد، چه کسی آن را اعتبار بکند یا اعتبار نکند، چنین چیزی وجود دارد و هست.

در مقابل، یک اضافه مقولی اعتباری درایم (اضافة مقولیة اعتباریة) مثل اینکه دختری را برای مردی عقد کنیم، مرد (مثلاًزید) می‌شود زوج، زن می‌شود زوجة، این زوجیت اضافه مقولی است اما مقوله اعتباری است، مردی که در ایران زندگی می‌ کند و زنی که اهل هند است و با هم هیچگونه ارتباطی ندارد، اینها را جفت همدیگر قرار دادیم و یکنوع زوجیت اعتباری بین آنها بر قرار نمودیم، البته باید از خارج هم منعکس بشود، در خارج می‌بینیم که میوه ها دوتاست، آن سبب می‌شود که یکنوع اضافه مقولی اعتباری درست کنیم.

حال که این دو مقدمه کاملاً روشن شد، باید دانست که رضاع یک امر تکوینی است که قائم با سه نفر است، یعنی سه طرف لازم دارد.

فاعلم: أنّ الرّضاع أمر تکوینی، بچه پستان زنی را در دهان می‌گیرد و آن را می‌مکد،‌این یک امر تکوینی است که قائم با سه نفر است که عبارتند از: رضیع، مرضعة و فحل. شیر مال فحل است، پس رضاع یک امر تکوینی است که قائم با سه طرف است، بچه است، مادر است و پدر، این رضاع تکوینی است، اگر رضاع امر تکوینی شد، از این امر تکوینی یک اضافه مقولی تکوینی درست می‌شود، که قائم با سه طرف است، یکطرف قائم با مادر است، یک طرف قائم با بچه است، یک طرف هم قائم با فحل است که شیر مال اوست.

خلاصه اینکه: خلط نشود که ما یک ‌منشأ داریم و یک اضافه مقولی داریم، منشأ شیر خوردن این بچه است از مادر، این امر تکوینی است، از این منشأ، اضافه‌ای را انتزاع می‌کنیم و می‌گوییم:هذا رضیع و هذه مرضعة و هذا فحل.

پس منشأ، عبارت است از شیر خوردن، این منشأ است، شیر خوردن بچه از این مادر، این منشأ است،‌سبب می‌شود که سه تا عنوان درست کنیم و بگوییم: هذا رضیع، هذه مرضعة و ذاک فحل.

پس اول دو مقدمه بیان کردیم و گفتیم: الإضافة إما مقولیّ أو اشراقیّ، سپس گفتیم اضافه مقولی گاهی تکوینی است مانند ابوت و بنوت، خواه اعتبار بکنی یا نکنی، این در خارج است، یک اضافه مقولی اعتباری داریم و آن اینکه محضر برویم و بین این مرد و زن علقه زوجیت بر قرار کند تا یکی بشود زوج و دیگری بشود زوجة،‌ آنگاه گفتیم اضافه مقولی تکوینی همیشه از تکوین انتزاع می‌شود، منشأ انتزاعش تکوین است، اضافه هم تکوین است، منشأ انتزاع عبارت است از شیر خوردن بچه، این منشأ است، این سبب می‌شود که یک اضافه مقولی، که یک طرف بشود رضیع، طرف دیگر بشود مرضعة، آن دیگری بشود فحل.

بنابراین، الإضافة المقولیة التکوینیة تعتمد علی أمر تکوینی، یک امر تکوینی می‌خواهد که از آن انتزاع کنیم، بر خلاف اضافه مقولی اعتباری که:« لا تعتمد علی أمر تکوینی»، بلکه بخاطر یک ضرورت‌هایی، یکی شده زوج،‌دیگری هم شده زوجة، اضافه مقولی اعتباری لا تعتمد علی امر تکوینی، بلکه تعتمد علی ضرورة اجتماعیة، که یکی را بکنیم زوج، دیگری را هم بکنیم زوجة.

مثال دیگر: غرض از این مثال ها این است که می‌ خواهیم فقط به این تکیه کنیم که:« الإضافة مقولیة تکوینیة تعتمد علی أمر تکوینی»، مانند ابوت و بنوت، ابوت و بنوت، اضافه مقولی تکوینی است اما اعتمد علی أمر تکوینی، آن امر تکوینی کدام است؟ تخلّق الولد من ماء الأب. تفاوتی که با رضاع دارد این است که رضاع سه طرفه است، ابوت و بنوت دو طرفه می‌باشد نه سه طرفه.

مثال سوم: العلیة و المعلولیة، این اضافه مقولی است که تعتمد علی أمر تکوینی، آن تکوینی کدام است؟ از اینکه آتش در پنبه اثر گذاشت، در آب اثر گذاشت،‌این سبب شد که بگوییم آتش علیت دارد و آن دیگری هم معلولیت دارد،العلّیة و المعلولیّة إضافة تکوینیة تعتمد علی أمر تکوینی، آن کدام است؟ اثر گذاری آتش در آب.

إ‌ذا علمت هذه الأمور، فاعلم: ‌گاهی از اوقات اضافه مقولی تکوینی که یعتمد علی أمر تکوینی، موضوع می‌شود بر اضافه مقولی اعتباری،‌عمده همین است،‌اضافه مقولی تکوینی الذی تعتمد علی أمر تکوینیّ، موضوع می‌شود برای اضافه مقولی خیالی و اعتباری مثل رضاع، رضیع، مرضعة و فحل، این تعتمد علی أمر تکوینی که مکیدن پستان مادر باشد، همین منشأ و سبب می شود برای یک امر اعتباری، و آن اینکه:‌الرضیع صار ابناً و المرضعة صارت أمّاً و الفحل صار أباً.

پس این اضافه مقولی اعتباری،‌سه مرحله‌ای شد، امر تکوینی که عبارت باشد از مکیدن پستان زن، صار سبباً لإضافة مقولیة تکوینیة، أعنی رضیع، مرضعة و فحل، همین سبب می‌شود بر اضافه مقولی اعتباری،که بگویند: این «بچه» پسر این زن است، و او مادرش است و حال آنکه آم آنکس است که انسان را بزاید و این نزاییده،‌اما اعتبار می‌ کند ‌ اماً، چرا؟ چون همانگونه که انسان از ام تکوینی شیر می‌خورد، چون این هم از این زن اجنبی شیر خورده، این زن را هم مادر اعتبار می‌کنیم. بچه هم شد ولد،‌ فحل هم شد پدر،‌بنابراین،« یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب» این مراحل را طی می‌کند.یعنی این مراحل تحلیلی را که من عرض کردم، تحلیل است،‌اولاً‌گفتیم اضافه مقولی تکوینی است، اضافه مقولی تکوینی تعتمد علی أمر تکوینی و فی وقت نفسه، در همان حال هم موضوع لإضافة مقولیة اعتباریة، یعنی زن بیگانه است، فحل هم بیگانه است، مثلاً همسایه مادرش مریض است، دکتر می‌گوید شیر مادر را نخورد، بچه را پیش زن همسایه می‌آورند و می‌گویند به این بچه شیر بده، این اگر به اندازه که شرع معین کرده شیر بخورد، سه مرحله را طی کرده، اولاً شیر خوردن امر تکوینی است، اضافه مقولی پیدا شد بنام: مرضعة، رضیع و فحل، بعداً هم شرع مقدس آمد اعتباری درست کرد و گفت: المرأة أمّ و الرضیع ابن، و صاحب اللبن أب، در واقع اب بودن و ابن بودن یک امر اعتباری است شبیه ابوت و بنوت تکوینی.

فی بیان حقیقة الرضاع و علقته

إنّ الرضاع فعل حقیقی قائم بین عدّة أطراف، فإنّ له إضافة إلی المرأة المرضعة، و الرضیع، و اللبن الذی یرضعه، ‌و هذه الإضافة الحقیقیة المقولیة نتیجة أمر تکوینی خارجی، و مثلها کلّ إضافة حقیقیة مقولیة، فإنّها تبتنی علی أمر تکوینی متحقّق فی الخارج، کالأبوّة و البنوّة و العلّیة و المعلولیة، فإنّ خروج النطفة من الأب، و التقائها ببویضة الأمّ فی الرحم، ثمّ تکاثر الخلایا (جمع خلیه، یعنی سلول ) و تکاملها إلی مدّة معیّنة و خروجه بعد ذلک ولداً حیّاً، یوجب حدوث إضافة قائمة بالأب الوالد و الأمّ الوالدة، و الولد المتولّد. به این می‌گویند: اضافه مقولی ثلاثی الأطراف.

و مثل ذلک، العلّیّة و المعلولیّة، فإنّ تأثیر العلّة (آتش) بإیجاد المعلول (احراق) و تأثّر المعلول بقبول الوجود منها، واقعیة خارجیة، تحدث إضافة بین العلّة و المعلول، فهناک واقعیة بمعنی واقعیة العلّة، و واقعیة ثانیة، بمعنی واقعیة المعلول، واقعیة ثالثة هی الإضافة القائمة بین الواقعیتین الأولیین.

و الواقعیتان الأولیان من الجواهر، و الواقعیة الثالثة(ابوت و بنوت، علیت و معلولیت) من الأعراض و لا فرق فی ذلک بین الإضافة المتخالفة الأطراف، کما فی المثال المذکور، فإنّ النسبة القائمة بالعلّة تخالف النسبة القائمة بالمعلول، و لأجل ذلک یقال إضافة العلیّة و المعلولیة، أو المتشابهة الأطراف – مانند اخویت، خطین متحاذیین، که هرکدام محاذی دیگری است) کما فی المحاذاة و المقابلة، فإنّ النسبة الموجودة فی أحد الخطّین المتاحذیین، عین النسبة الموجودة فی الخطّ الآخر، و مثلها الأخوّة.

و علی أی تقدیر، فالإضافة الحقیقیة تعتمد فی تحقّقها علی واقعیة تکوینیة، و یقابلها الإضافة الاعتباریة کالزوجیة و الملکیة، فإنّها صرف تنزیل ذهنیّ و اعتبار عقلائیّ.

فالعقلاء لأجل آثار و غایات عقلائیة، ینزّلون الرجل و المرأة، المرتبطین بتعهّد ما، منزلة الزوجین التکوینیین، فیسمّون کلّاً زوجاً للآخر، قال سبحانه: «وَقُلْنَا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ »[1] . و لیس لهذه الإضافة واقعیّة خارجیة و إنّما هی محض اعتبار عقلائی لأجل جملة من الضروریات الحیّویة.

إذا تبیّن أنّ الإضافة المقولیة التکوینیة تعتمد علی أمر تکوینی، گاهی همین اضافه تکوینی که اعتمد علی تکوین، خودش موضوع می‌شود بر یک اضافه مقولی اعتباری، شاهد ما این است. عیناً‌در مسأله رضاعی که سه مرحله داشت و آن سه مرحله این بود که: بچه، پستان مادری را مکید، این تکوینی است، اضافه تکوینی ثلاثی الأطراف پیدا شد،‌هذا رضیع و هذه مرضعة و هذا فحل، این سبب می‌شود که اعتبار کنیم که این «بچه» ولد است،‌مرضعة ام است و صاحب اللبن اب، خوردن شیر امر تکوینی است، تولد منه امور ثلاثة: رضیع، مرضعة و فحل، هذا موضوع لأمر اعتباری، صارت هذه أمّاً اعتباریّاً و هذا رضیعاً اعتباریاً و ذاک أباً اعتباریاً. چرا؟ چون همان گونه که در نسب بچه از مادر شیر می‌خورد، این هم شیر خورد،‌استخوان بندی‌اش تمام شد، کأنّه صارت أمّاً و هذا ولداً و ذاک أباً.

در واقع تکوین است و اضافه مقولی تکوینی، می‌پریم به اضافه مقولی اعتباری.

و علی ضوء ما ذکرنا نقول فی المقام: إنّ الإضافة المقولیة مصحّحة للإضافة الاعتباریة، فتصیر المرضعة أمّاً، و الفحل أباً، و الرضیع ولداً، و أولاد المرضعة إخوة و أخوات للرضیع، و أخوات المرضعة و إخوتها خالات و أخوال له، و أخوات الفحل و إخوته عمّات و أعمام له، عنایة و مجازاً، و اعتباراً و تنزیلاً.

فهناک أمر تکوینیّ، و اضافیة حقیقة مشتقة من الرضاع، کما مرّ، و اضافة اعتباریة تصحّحها تلک الإضافة المقولیة، تنزیلاً و تشبیهاً، و وجه الشبه و التنزیل فی ذلک، ارتضاع الولد التنزیلیّ من المرضعة، کارتضاع الولد النسبیّ منها، و هکذا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo