< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرائط رضاع

بحث ما در شروط رضاع است که از جمله شرائط آن «کمیة الرضاع» می‌باشد، یعنی چه مقدار باید این بچه از این مادر شیر بخورد تا رضاع و حرمت محقق بشود ؟

مسأله رضاع اختصاص به اسلام ندارد

مسأله رضاع یک مسأله‌ای نیست که فقط در اسلام باشد، قبل از اسلام در میان عرب جاهلی مسأله أمومت رضاعی مطرح بوده، اسلام مبتکر این مسأله نیست بلکه در جامعه‌های قبلی حتی در عرب جاهلی هم مسأله رضاع مطرح بوده، قرآن که می‌فرماید: «وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ»، ام رضاعی بودن را مسلم می‌گیرد، ولی می‌گوید آن حرام است، موضوع را ایجاد نمی‌کند، بلکه حکم موضوع مفروض الوجود را بیان می‌کند، اگر ما به این مسأله توجه کنیم که رضاع یک امر عرفی است، بنابراین، خواهید دید بسیاری از این اقوالی که در کمیت است، اصلاً جنبه عرفی ندارد، اول ا قوال اهل سنت را از دو کتاب نقل می‌کنیم، کتاب خلاف شیخ اعلی الله مقامه، دیگری هم از کتاب ابن رشد که بدایة المجتهد باشد.

ملاقات با علامه امینی

من در سال:« 1330» شمسی در نجف بودم وخدمت مرحوم آیت الله علامه امینی رسیدم، خب! ما با همدیگر همشهری بودیم، پدران و اجداد مان با هم مربوط بودند، خدت ایشان عرض کردم: آقا! یک کتابی برای من معرفی کن که اقوال فقهای اهل سنت را بگوید و مختصر باشد، چون در آن زمان کتاب خلاف شیخ طوسی در قم چاپ نشده بود، بعداً مرحوم آیت الله بروجردی چاپ کرد، ایشان کتاب « بدایة المجتهد» را که مال ابن رشد است معرفی کردند، کتاب مختصری است، اقوال اهل سنت را دارد ولذا من این کتاب را در نجف در آن سال تهیه کردم و الآن هم این کتاب در ایران چاپ شده، اقوال امامیه را هم در پاورقی آورده‌اند.

بنابراین،‌ما باید به مسأله‌ی «أمّ رضاعی و اخت رضاعی» از دید عرف نگاه کنیم، اگر اسلام مبتکر بود، یک مسأله تعبدی می‌شد، ولی اسلام مبتکر این مسأله نیست، بلکه یک مسأله عرفی است و مردم می‌گویند این زن، مادر اینن بچه است، یا می‌گویند خواهر رضاعی‌اش است، عرفاً این را می‌گویند، بنابراین، بسیاری از این اقوال بی پایه است.

اقوال فقهای اهل سنت

اهل سنت در این مسأله سه تا قول دارند:

1؛ قول اول (که قول عبد الله بن عمر، مالک و اوزاعی می‌باشد) یک رضاع است، یعنی یک رضاع کافی در نشر حرمت است، پس عبد الله بن عمر، مالک و اوزعی قائلند که یک رضاع هم کفایت می‌کند- قبر اوزاعی در لبنان است و ا لآن هم ازواعی مقلد دارد- ایشان (اوزاعی) می‌ گوید حتی یکبار شیر کافی بخورد،‌این زن نسبت به این بچه می‌شود:« أمّ» و دخترش می‌شود خواهر.

آیا این مسأله عرفی است؟‌ نه خیر! اصلاً و ابداً عرفیت ندارد.

و عجیب هم این است که آنها (این چند نفر) این را از امام علی ع نقل می‌کنند و می‌گویند عن علی ع، و حال آ‌نکه محال است که آن حضرت یک چنین مطلبی را بفرماید، یعنی با یکبار شیر خوردن مادر رضاعی بودن تحقق پیدا نمی‌کند.

2: قول دوم می‌گوید سه بار مکیدن و شیر خوردن برای نشر حرمت کفایت می‌کند، این قول را اهل ظاهر، زید بن ثابت و أبوثور گفته‌اند- البته زید بن ثابت از صحابه است و می‌گویند خلفا که قرآن را نوشتند به وسیله زید بن ثابت بوده، اما دو نفر دیگر از تابعین است، اینها گفته‌اند سه مرتبه کافی است، یعنی سه مرتبه اگر بچه‌ای از زنی شیر بخورد، رضاع محقق می‌شود.

این قول، مثل قول اول، هیچ گونه عرفیت ندارد.

3: قول سوم را از عائشه نقل می‌کنند که او (عائشه) می‌گوید اگر پنج بار شیر بخورد کافی است، شافعی، عبد الله بن زبیر و عائشه و سعید بن جبیر اقوال شان همین است.

ولی هیچکدام از این سه قول عرفیت ندارند، یعنی واقعاً با پنج بار شیر خوردن، أمومت و مادر بود و خواهر بودن تحقق پیدا نمی‌کند تا بگوییم: این زن می‌شود مادر این بچه و دخترش هم می‌شود خواهر این بچه، این عرفیت ندارد و لذا اقوال اهل سنت در اینجا شاذ است، حالا چه سیاستی در کار بوده که این اقوال پیدا بشود؟ الآن مجال گفتن و بیان آن نیست.

بنابراین، اقوال اهل سنت منحصر می‌شود به یکبار،‌سه بار و پنج بار شیر خوردن.

اقوال فقهای شیعه

الف؛ قول اول می‌گوید ده رضعه کافی است،‌ جناب شیخ مفید این را گفته، سلار دیلمی هم این را گفته، ابن برّاج نیز همین را گفته، ابوالصلاح و ابن حمزه نیز همین را گفته‌اند. البته همه اینها بزرگواران در حقیقت مقلد مفید شده‌ا‌ند. البته روایات در این زمنیه داریم، یعنی روایاتی که ده رضعه را کافی در تحقق رضاع می‌دانند هم داریم.

ب؛ قول دوم، قول مشهور می‌باشد، قول مشهور این است که پانزده بار شیر بخورد، و سیر هم بشود و بین این رضعات چیز دیگری هم نخورد، یعنی نه غذا بخورد و نه چیز دیگر و نه شیر زن دیگری، البته گاهی یک آب مختصری دادن مهم نیست، آن ضروری بچه است، شیخ در مبسوط همین قول را می‌گوید و ابن ادریس نیز همین را می‌گوید.

ج؛ قول سوم، مال مرحوم شیخ صدوق است که می‌گوید ما نوکر عدد نیستیم، ده یا پانزده بار برای ما مطرح نیست، بلکه نوکر اثر هستیم، و آن اینکه:« أنبت اللحم و شدّ العظم»،‌ یعنی به اندازه‌ی شیر بخورد که استخوانش از این شیر محکم بشود و گوشت هم بروید،‌البته این قول سوم هم روایات دارد.

ما باید یکی از این سه قول را انتخاب کنیم، ولی اگر انتخاب کنیم باید روایاتی که مضاد اینهاست را معنی کنیم.

و من هنا یظهر بطلان ما نقل عن اللیث من نشر الحرمة بمثل ما یفطر به الصائم- یعنی به مقداری که روزه صائم را باطل می‌کند،‌اگر این بچه از این زن شیر بخورد کافی است، ولی این حرف خیلی مضحک است،‌البته لیث ازفقهای معاصر با مالک است، گروهی لیثی هستند و گروهی مالکی.- و ما نقلناه عن أبی حنیفه و أصحابه و مالک و الأوزاعی و الثوری من التحریم بمطلق الرضاع و إن قلّ.

و من الغریب ذهاب صاحب الدعائم – صااحب دعائم الإسلام، اسماعیلی مذهب است ظاهراً، امام مذهب است باطناً - إلی هذا القول مستنداً إلی روایة رواها عن علیّ ع قال: وَ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: « يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ قَلِيلُهُ وَ كَثِيرُهُ وَ الْمَصَّةُ الْوَاحِدَةُ تُحَرِّم‌»[1] .

«الْمَصَّةُ» به معنای مکیدن، «وَ الْمَصَّةُ الْوَاحِدَةُ» یعنی یکبار مکیدن.

ثمّ أضاف قائلاً: و هذا قول بیّن صوابه لمن تدبّره و وفّق لفهمه، لأنّ الله عزّ و جلّ قال: «وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ». فالرضاع یقع علی القلیل و الکثیر - ولی این آیه مبارکه بر خلاف نظر شماست، چون شما می‌گویید اقلش کافی است، ولی این آیه مبارکه می‌گوید باید ام و مادر باشد، یعنی مادر رضاعی، باید امومت و مادر بودن از نظر عرفی صدق بکند- لکنّه غفل عن أنّه و إن صدق الرّضاع بالقلیل، لکنّه لا یصدق عنوان الأمّ الّذی هو الموضوع فی الآیة خصوصاً إذا قلنا بأنّ تحقّق هذه العناوین بالإرضاع لم یکن أمراً مبتدعاً فی الإسلام بل کان دارجاً قبله فی عصر الجاهلیة، و من المعلوم عدم تحقق الأمومة عندهم بمسمّی الإرضاع.

بنابراین، این اقوالی که اهل سنت دارند، با آ‌یه مبارکه «وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ» تطبیق نمی‌کند، چون آیه مبارکه می‌فرماید باید به گونه‌ای باشد بگویند این زن مادر توست، خواهر توست، باید در حد بالای باشد که مادر صدق کند یا خواهر صدق کند قهراً ناچاریم یا ده مرتبه را بگیریم که ضعیف است یا پانزده را بگیریم که متوسط است یا مرحله بالا را بگیریم که:« شدّ العظم و أنبت اللحم» باشد.

ما قبل از آنکه اقوال شیعه را تایید کنیم، نخست باید موانع را از پیش پای خود بر داریم:

موانع

روی الشیخ باسناده عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ -امام هادی - ع: « أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ يَسْأَلُهُ عَمَّا يُحَرِّمُ مِنَ الرَّضَاعِ فَكَتَبَ ع قَلِيلُهُ وَ كَثِيرُهُ حَرَامٌ »[2] .

بعضی‌ها می‌گویند که این روایت قول عامه را تایید می‌کند که می‌گوید قلیل و کثیرش موثر است، ولی شیخ طوسی این روایت را توجیه کرده است و می‌گوید:« ماذا یحرّم من الرضاع‌؟ فکتب ع قلیل الرضاع، یعنی به آن حد برسد، دیگر کم و زیادش مهم نیست، ضمیر «قلیله » را به آن حد رضاعی بزنیم که محرّم است نه به اصل رضاع، اگر این گونه معنی کنیم، حضرت در مقام بیان این است که خیال نکنید اگر بیش از پانزده بار خورد، مثلاً مخل است، بلکه می‌گوید اگر به همان حد رسید که اقلش پانزده بار و اکثرش بیست و یا سی بار است،‌هردو محرّم است.

خصوصاً در مکاتبات غالباً تقیه است، به جهت اینکه نامه است و قابل انکار نیست و ماندنی هم است، ولذا حضرت دو پهلو صحبت می‌کند ولذا حضرت هم حقیقت را گفته و هم تقیه کرده، حقیقت را گفته چون فرمود:« قلیله»، یعنی قلیل آن حد، آن «حد» قلیل و کثیرش هردو کافی است. یعنی رضاع محرّم، قلیل و کثیرش مهم نیست.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: «الرَّضْعَةُ الْوَاحِدَةُ كَالْمِائَةِ رَضْعَةٍ لَا تَحِلُّ لَهُ أَبَدا»[3] .

این روایت متنش حزازت دارد، چون حضرت می فرماید یکبار مکیدن و شیر خوردن مثل صد بار مکیدن و شیر خوردن است، اگر بچه یکبار شیر بخورد آیا این واقعاً مانند صد بار است؟

خود متنش مبالغه است ولذا نمی‌توانیم به آن بدهیم.

و لکنّهما مضافاً إلی الحزازة الموجودة فی متنهما، حیث إنّ ظاهر قوله ع:« قلیله و کثیره حرام» أنّ نفس الرضاع قلیله و کثیره حرام، مع أنّ المراد هو «محرّم» محمولان علی التقیة، و قد أعرض الأصحاب عنهما انعقدت الشهرة علی خلافهما.

هردو روایت متنش حزازت دارد. چطور؟ اولاً می‌گوید:« قلیله و کثیره حرام»، این حزازت دارد، حزازتش کجاست؟ باید بگوید:« قلیله و کثیره محرّم»، می‌گوید حرام، روایت دومی می‌گوید یکبار مانند صد بار است،‌ این مبالغه خیلی بدی است.

بنابراین، متن هردو روایت حزازت دارد، یعنی هم روایت اولی و هم روایت دومی، در اولی بجای «محرّم»،‌می‌گوید:« حرام»، در دومی می‌گوید یکبار مانند صد بار است، علاوه براین، حمل بر تقیه شده، اما جناب شیخ طوسی اینها را از تقیه بیرون آورده.

و قد حمل الشیخ أولهما علی ما إذا بلغ الحدّ الّذی یحرم، فإنّ الزّیادة قلّت أو کثرت تحرم

و قال الشیخ الحر فی الوسائل: ویمکن حمله علی الکراهة و علی تحدید کلّ رضعة فإنّه إن رضع قلیلاً أو کثیراً فهی رضعة ممحسوبة من العدد إلی آخر کلامه،‌و ذکر فی الخبر الثانی نحو ما ذکر فی الأول.

این یک حمل دیگری است، و آن این است که بچه‌ای است که پنجاه بار می‌مکد سیر می‌شود، بچه‌ای داریم که معده‌اش کوچک است و اگر بیست بار بمکد سیر می‌شود، حضرت این را می‌گوید:« الرضاع قلیله»، یعنی معده‌اش کوچک است،‌کثیره، یعنی معده‌اش بزرگ است.

بنابراین، بر سر این روایت چند اشکال وارد کردیم:

1: یکی اینکه متنش حزازت دارد، چون گفته:« حرام» و حال آنکه رضاع حرام نیست، بلکه رضاع محرّم است.

2: اشکال دوم اینکه حمل بر تقیه کردیم.

3: اشکال سوم اینکه مراد از:« قلیله»، یعنی قلیل آن حد، ضمیر «قلیله» به رضاع بر نمی‌گردد، به «حد» بر می‌گردد، کدام حدّ؟ آن حدی که رضاع را حرام می‌کند.

4:اشکال چهارم این است که این روایت می‌گوید:« رضعة»، رضعه فرق نمی‌کند که مصّش – مکیدنش- بیست بار باشد یا پنجاه بار.

5: اشکال پنجم اینکه حمل بر کراهت کنیم.

هذا کله حول الروایة الأولی.

اما نسبت به روایت دوم، ما نتوانستیم محملی برایش پیدا کنیم، اولی را می‌توانیم توجیه کنیم اما دومی قابل توجیه نیست، دومی حمل بر تقیه است، الأقرب الحمل علی التقیة.

بنابراین، ما این دو روایت را از پیش پای خود بر داشتیم، یعنی اولی را توجیه کردیم، دومی را هم حمل بر تقیه نمودیم.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ ظَرِيفٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ:

« سَأَلْتُهُ عَمَّا يُحَرِّمُ مِنَ الرَّضَاعِ قَالَ إِذَا رَضَعَ حَتَّى يَمْتَلِئَ بَطْنُهُ فَإِنَّ ذَلِكَ يُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ الدَّمَ وَ ذَلِكَ الَّذِي يُحَرِّمُ »[4] .

بعضی ها می‌گویند رضعه واحده کافی است یعنی همین مقداری که بمکد و معده‌اش پر بشود، از این روایت می‌خواهند وحدت را استفاده کنند.

ولی حق این روایت ،کار به وحدت ندارد بلکه می‌خواهد بگوید بچه‌ای که کم خورد و سیر بود و در حال سیری به او شیر داده‌اید، باید بچه حالت گرسنگی پیدا کند و معده او پر بشود. این روایت در مقام بیان این است که نباید در مقام سیری بچه را شیر بدهید، باید در مقام گرسنگی شیر بدهید، در مقام بیان این جهت نیست که یک رضعه کفایت می‌کند.

بنابراین، این روایت می‌گوید در مقام گرسنی شیر بدهید نه در موقع سیری، کار به عدد ندارد.

4: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « الرَّضَاعُ الَّذِي يُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ الدَّمَ هُوَ الَّذِي يَرْضِعُ حَتَّى يَتَضَلَّعَ وَ يَتَمَلَّى وَ يَنْتَهِيَ نَفْسُه‌»[5] .

«حَتَّى يَتَضَلَّعَ وَ يَتَمَلَّى » تا اینکه شکم بالا بیاید و پر بشود، تضلّع، یعنی بالا آ‌مدن شکم، امتلاء، یعنی پر شدن شکم، شکم بالا می‌آید، «وَ يَنْتَهِيَ نَفْسُه‌» یعنی نفسش به آخر برسد به گونه‌ای که پستان را رها کند.

فالظاهر أنّهما واردان فی مقام تحدید کیفیة الرضعة، لا تحدید الرضاع المحرّم بها، کما لا یخفی.

بنابراین،‌چهار روایتی که مانع و مزاحم ما بودند، آنها را از صحنه بیرون کردیم، به این معنی که اولی را توجیه کردیم، ‌دومی را حمل بر تقیه نمودیم، سومی و چهارمی را هم گفتیم ناظر به عدد نیست، بلکه ناظر به کیفیت رضاع است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo