< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

 

القدمان و أربع أقدام

1: عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أُنَاسٌ وَ أَنَا حَاضِرٌ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ إِنَّا نُصَلِّي الْأُولَى إِذَا كَانَتْ عَلَى قَدَمَيْنِ وَ الْعَصْرَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَقْدَامٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع النِّصْفُ مِنْ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ»[1]

2: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ: « كَتَبْتُ أَسْأَلُ عَنْ أَوْقَاتِ الصَّلَاةِ فَأَجَابَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَصَلِّ سُبْحَتَكَ وَ أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ فَرَاغُكَ مِنَ الْفَرِيضَةِ وَ الشَّمْسُ عَلَى قَدَمَيْنِ ثُمَّ صَلِّ سُبْحَتَكَ وَ أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ فَرَاغُكَ مِنَ الْعَصْرِ وَ الشَّمْسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَقْدَامٍ فَإِنْ عَجَّلَ بِكَ أَمْرٌ فَابْدَأْ بِالْفَرِيضَتَيْنِ وَ اقْضِ بَعْدَهُمَا النَّوَافِلَ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ فَصَلِّ الْفَرِيضَةَ ثُمَّ اقْضِ بَعْدُ مَا شِئْتَ»[2]

3: روی الشیخ باسناده عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: « قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْقَامَةُ وَ الْقَامَتَانِ الذِّرَاعُ وَ الذِّرَاعَانِ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع»[3]

4: روی أیضاً بسنده عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: « سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْقَامَةُ هِيَ الذِّرَاعُ»[4]

می‌فرماید قدم هر انسانی مساوی با یک ذراع است، بنابراین، اگر می‌فرماید قدمان یا می‌فرماید: ذراع و ذراعان، هردو تعبیر به یک معنی است، یا اگر بفرماید أربعة أقدام یا بفرماید ذراعان، هردو تعبیر به یک معنی می‌باشد.

ماند مسأله سوم که قامة و قامتان باشد، کلمه «قامت» در لغت عرب به معنای قد انسان است، انسان که دارای قد است، به آن (قد) می‌گویند قامت، ولی دراینجا باید ببینیم که مراد از «قامة» چیست؟ امام صادق (ع) قامة را معنی می‌کند و می‌فرماید: دیوار مسجد رسول خدا به اندازه قامت یک انسان بود، هر موقع آفتاب به آن دیوار می‌خورد و سایه آن دیوار به مقدار قامت بود، مراد از این قامت چیست؟ نه اینکه در واقع سایه به مقدار قامت انسان بود، بلکه موقع ظهر اگر انسان بایستد، سایه انسان به مقدار یک ذراع است، ولذا می‌گویند:« قامت»، مراد از این قامت، ظل القامة است، «القامة» یعنی دیوار، دیوار مسجد رسول خدا قامة بود و ‌به اندازه انسان، ولی مراد خود قامت نیست، بلکه مراد « ظلّ القامة» است، یعنی سایه آن دیوار به مقدار یک ذراع است، انسان اگر موقع ظهر بایستد، سایه‌اش به اندازه یک ذراع است، البته هر چه زمان بگذرد، ‌این ذراع بالاتر می‌شود.

بنابراین، مراد از این قامت، قد آن دیوار نیست، بلکه مراد ظلّ القامة است که یک ذراع است، بیساری از اشتباهات حاکی از آن است که رجوع به روایات نمی‌شود، پس اگر بگوییم قدمان یا أربعة أقدام، هردو تعبیر یکی است، یا اگر بگوییم ذراع و ذراعان، باز هم به یک معنی می‌باشند،‌و اگر بگوییم القامة و القامتان، مبادا قامت انسان به ذهن بیاید، بلکه مراد ظل القامة است،‌امام در آن حدیث شریف می‌فرماید مراد از«القامة» ظلّ القامة، یعنی دیوار مسجد رسول خدا که به اندازه قامت بود و سایه آن به اندازه یک ذراع می‌شد، حضرت نماز ظهر را می‌خواند، هر موقع که به اندازه دو ذراع بود، حضرت نماز عصر را می‌خواند.

حل مشکل

و از اینجا یک مشکل را می‌شود حل کرد، علامه مجلسی حل می‌کند، اهل سنت نماز عصر را دیر می‌خوانند، یعنی در ذراعان نمی‌خوانند، بین نماز ظهر و نماز عصر گاهی سه ساعت و نیم فاصله می‌اندازند، از کجا اینها نماز عصر را به این مقدار عقب می‌اندازند و حال آنکه رسول خدا « یصلّی العصر عند القامتین»، ولی آنها عند القامتین نمی‌خوانند، بلکه خیلی به تاخیر می‌اندازند، عصر را (تقریباً) ساعت چهار و نیم می‌خوانند، مرحوم علامه مجلسی در کتاب ملاذ الأخیار می‌فرماید اشتباه آنها (اهل سنت) این است که خیال کرده‌اند مراد خود قامت است، یعنی به مقدار خود دیوار سایه بر زمین بیفتد، ولذا توجه نکرده‌اند که میزان خودِ قامت نیست، بلکه میزان ظلّ القامة است، علت اختلاف ما با اهل سنت این است که ما می‌گوییم نماز عصر در ذراعان است، آنها می‌گویند وقت نماز عصر موقعی است که سایه به مقدار خود قامت باشد، بگذرد این سایه به جانب مشرق بیشتر، می‌فرماید اشتباه از اینجا رخ داده، ‌خیال کرده‌اند که مراد خودِ قامت است و حال آنکه مراد ظل القامة است نه خودِ قامت.

إنّما الکلام فی وجه الوحدة، أقول: « إنّ الشمس إذا طلعت وقع لکلّ شاخص ظلّ طویل من جانب المغرب، و کلّما ارتفعت الشمس انتقض الظلّ، فإذا استوت انتهی نقصانه و ربما لا یبقی من الظل من جانب المغرب شیء، کما هو الحال فی مکّة فی بعض الأحوال و ما یبقی شیء کما هو الحال فی أکثر البلاد الخارجة عن المیل الأعظم، و یختلف باختلاف البلاد و الفصول، فإذا مالت إلی المغرب زاد الظل و تحوّل إلی المشرق و یحدث شیء من الظل مائلاً إلی المشرق، وذلک هو الزوال، و الفیء عند الزوال یقلّ فی الصیف و یکثر فی الشتاء لقرب (الشمس) من سمت الرأس و ما بعدها عنه»[5]

بنابراین، اختلاف ما با اهل سنت در این است که آنها خیال کرده‌اند که مراد خود قامت است، امام در روایات می‌فرماید مراد ظل القامة است و ظلّ القامة به مقدار یک ذراع است، شما موقع ظهر که اذان می‌گوید، زیر آفتاب بایستید، ‌در جانب شرق خواهید دید که سایه تان به مقدار قد تان نیست، بلکه خیلی کم است، منتها هر چه زمان بگذارد، ‌سایه بیشتر می‌شود.

پس تا اینجا یک مشکل را حل کردیم و آن اینکه این سه عنوان را یکسان سازی کردیم، ذراعان، قدمان و قامة، أربع أقدام و ذراعان و قامتان، همه اینها یکی است، قامتان را قامت انسان نگیریم، بلکه سایه قامت انسان بگیریم، و دیورا مسجد رسول خدا به اندازه یک قامت انسان بود، سایه‌ قامت که به اندازه یک ذراع بود، حضرت نماز ظهر را می‌خواند، این یک مشکل را حل کردیم، علامه در کتاب «ملاذ الأخیار» خیلی خوب بحث کرد، مرحوم فیض هم در کتاب شریف «الوافی» مفصلّاً بحث کرده است که من عصاره آنها را می‌آورم.

مشکل دوم

مشکل دوم اختلاف این روایات است، صنف اول می‌گوید «مجموع» وقت هردو است، ‌یعنی من الزوال إلی المغرب،‌ وقت هردو است، منتها اول و آخر یک وقت اختصاصی است،‌ این در واقع مبنای فقه ماست که: « إذا زالت الشمس دخل الوقتان إلّا أنّ هذه قبل هذه» در اولی چندان مشکل نداریم.

الصنف الثانی: القامة و القامتان آخر وقتی الظهر و العصر، این صنف و طائفه می‌گوید هر وقت سایه به اندازه قامت و قامتان شد، یعنی ذراع و ذراعان شد، وقت نماز ظهر و عصر تمام می‌شود،‌این صنف با صنف اول در تعارض است، چون اولی گفت: « إذا زالت الشمس دخل الوقتان»، تا آخر مسأله یکسان است،‌ ولی صنف دوم می‌ گوید نماز ظهر مقید به قامت است، نماز عصر هم مقید به قامتان می‌باشد، البته گفتیم که قامت و قامتان به معنی ذراع و ذراعان است.

1: روی الشیخ فی التهذیب عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ: « سَمِعْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ ع وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ أَوَّلَ وَقْتِ الظُّهْرِ زَوَالُ الشَّمْسِ وَ آخِرَ وَقْتِهَا قَامَةٌ مِنَ الزَّوَالِ وَ أَوَّلَ وَقْتِ الْعَصْرِ قَامَةٌ وَ آخِرَ وَقْتِهَا قَامَتَانِ قُلْتُ فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ سَوَاءٌ قَالَ نَعَمْ»[6]

بنابراین،‌این حدیث با اولی کاملاً در تعارض است، چون اولی می‌گفت وقت وسیع است، در عین حال که با اولی در تعارض است،‌ با سومی نیز در تعارض می‌باشد، سومی این است:« الذراع و الذراعان، أوّل وقتی الظهر و العصر»، دومی در عین حالی که با اولی مخالف بود،‌با سومی هم مخالف است، چون سومی می‌گوید همین که ذراع شد، وقت ظهر است، همین که ذراعان شد، وقت عصر است، بین اینها تعارض است.

روی ذَرِيحُ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أُنَاسٌ وَ أَنَا حَاضِرٌ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ إِنَّا نُصَلِّي الْأُولَى إِذَا كَانَتْ عَلَى قَدَمَيْنِ وَ الْعَصْرَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَقْدَامٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع النِّصْفُ مِنْ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ»

بنابراین سومی با دومی مخالف شد، دومی با اولی مخالف بود، سومی هم با دومی مخالف است، حتی با اولی هم مخالف است.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: « كَانَ حَائِطُ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص‌ قَبْلَ أَنْ يُظَلَّلَ قَامَةً وَ كَانَ إِذَا كَانَ الْفَيْ‌ءُ ذِرَاعاً وَ هُوَ قَدْرُ مَرْبِضِ عَنْزٍ صَلَّى الظُّهْرَ فَإِذَا كَانَ ضِعْفَ ذَلِكَ صَلَّى الْعَصْرَ»[7]

سومی با دومی مخالف است، ‌دومی می‌گفت ذراع و ذراعان آخر است، این می‌گوید اول وقتش است.

الرابع: القدمان و أربع أقدام

أوّل وقتی الظهر و العصر، اتفاقاً چهارم با سوم یکی است، اولی گفت از اول ظهر تا آخر وقت نماز ظهر و عصر است، دومی گفت از اول تا یک ذراع مال ظهر است، تا دو ذراع مال عصر است، سومی و چهارمی وارونه گفت، یعنی گفت اگر به اندازه ذراع شد، اول ظهر است، اگر به اندازه ذراعان شد، اول عصر است، پس ما در اینجا چهار دسته روایات داریم.

دسته اول گفت سر تاسر وقت است،‌دسته دوم گفت همین که ذراع شد، ظهر تمام است،‌ ذراعان شد،‌عصر تمام است، سومی گفت و چهارمی گفت اول عشق است، یعنی همین که ذراع و ذراعان شد، وقت نماز ظهر و عصر شروع می‌شود.

جمع بین روایات

حال که بین این روایات تعارض است، باید به گونه‌ای این مشکل را حل کنیم، چگونه حل کنیم؟

مرحوم آیت الله بروجردی روایات را می‌خواند و می‌فرمود اتفاقاً خودِ روایات ما، این مشکل را حل کرده است، بله ما هم قبول داریم که بین این روایات تعارض است، اما این تعارض را خودِ این روایات حل کرده است، کدام روایت؟ حضرت می‌فرماید همین که زوال شد، وقتِ ظهر و عصر داخل می‌شود، اگر اشخاص اهل نافله نیستند، اینها می‌توانند اول وقت بخوانند، ‌اما کسانی که می‌گویند اول عشق مال ذراع و ذراعان است، این مال کسانی است که می‌خواهند نافله بخوانند.

‌بنابراین، آنکه می‌گفت اول بخواند، ‌مال کسی بود که حال خواندن نافله را ندارد، اما آنکس که می‌گوید از ذراع و ذراعان شروع کند، این مال کسی است که نماز نافله بخواند.

المقام الثانی: لو سلمنا التأخیر فما هو وجه الجمع بین العناوین المختلفة؟

أمّا الأوّل، فقد جاء وجهه فی الحدیث المروی عن أبی جعفر ع الباقرّ ع و حاصله: أنّه التأخیر بأحد العناوین الثلاث لمکان النافلة، روی زُرَارَةُ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع حِينَ سَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ إِنَّ حَائِطَ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص كَانَ قَامَةً فَكَانَ إِذَا مَضَى مِنْ فَيْئِهِ ذِرَاعٌ صَلَّى الظُّهْرَ وَ إِذَا مَضَى مِنْ فَيْئِهِ ذِرَاعَانِ صَلَّى الْعَصْرَ ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرِي لِمَ جُعِلَ الذِّرَاعُ وَ الذِّرَاعَانِ قُلْتُ لِمَ جُعِلَ ذَلِكَ قَالَ لِمَكَانِ النَّافِلَةِ فَإِنَّ لَكَ أَنْ تَنْتَفِلَ مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ إِلَى أَنْ يَمْضِيَ الْفَيْ‌ءُ ذِرَاعاً فَإِذَا بَلَغَ فَيْئُكَ ذِرَاعاً مِنَ الزَّوَالِ بَدَأْتَ بِالْفَرِيضَةِ وَ تَرَكْتَ النَّافِلَة»[8]

مشکل حل شد، بنابراین هردو جایز است، آنکس که می‌خواهد نافله نخواند، اول شروع کند، اما کسی که می‌خواهد نافله بخواند، نافله وقتش تا ذراع است، همین که ذراع شد، وقت نافله می‌گذرد، شروع کند به فریضه. در نتیجه تعارض بوسیله این حدیث از بین می‌رود و هیچ نوع اختلافی در این روایات نیست.

تلخّص من جمیع هذا: اولاً، اختلاف عناوین ثلاثه را رفع کردیم، عناوین ثلاثه عبارت بودند از: الذراع و الذراعان، القامة و القامتان، القدمان و أربع أقدام. قامت را به معنای دیوار نگرفتیم، بلکه به معنای ظل و سایه دیوار گرفتیم،

اما اختلاف دوم این بود که اولی می‌گفت، اول نماز بخواند، اما دومی و سومی می‌گفت باید صبر کند تا ذراع و ذراعان بشود، برخی مُؤیِّد اولی بود و برخی غیر مُؤیِّد، امام (ع) می‌فرماید: « أَ تَدْرِي لِمَ جُعِلَ الذِّرَاعُ وَ الذِّرَاعَانِ»؟ برای این است که آسان باشد، یعنی آنکس که می‌خواهد نافله بخواند، صبر کند و نافله را بخواند، فریض را در ذراع و ذراعان بخواند، اما کسی که می‌خواهد نافله را نخواند، او از اول شروع کند، مرحوم آیت الله بروجردی اینها را خیلی خوب و قشنگ بیان کرده و در تقریرات ایشان هم است.

الجمع بین الصلاتین البته این مسأله خارج از بحث است، ارتباط دارد، اما خارج از آیات است، اگر شما پیش اهل سنت دو نماز را جمع کنید،‌ خیلی به شما ایراد و اشکال می‌گیرند، من در اینجا این عنوان را (که جمع بین صلاتین باشد) آوردم که خودِ شان هم قائلند:

1: الجمع بین الصلاتین فی عرفه و مزدلفة.

کسانی که مکه رفته‌اند،‌ اهل سنت در عرف نماز ظهر و عصر را یکجا می‌خوانند، در مزدلفه که ازعرفه راه می‌افتند و وقت مغرب می‌گذرد، در موقع نماز عشاء، نماز مغرب و عشا را یکجا می‌خوانند، اگر واقعاً جمع سبب می‌شود که نماز در غیر وقتش واقع شود، پس همه مسلمان‌ها در غیر وقت نماز می‌خوانند، آقایان اهل سنت می‌گویند جمع شما بین الصلاتین در غیر وقت است، ما در جواب می‌گوییم که خودِ شما نیز در عرفه و مزدلفه جمع می‌کنید، در عرفه اول وقت می‌خوانید، در مزدلفه در آخر وقت می‌خوانید، اگر جمع بین صلاتین در خارج وقت است، لازم می‌آید که این دو نماز شما خارج از وقت باشد.

2: الجمع بین الصلاتین فی السفر

غیر از ابوحنیفه، همه فقهای اهل سنت می‌گویند مسافر می‌تواند نمازش را جمع کند، چرا؟ چون رسول الله در سفر جمع می‌کرد. اگر واقعاً جمع بین صلاتین، صلات در خارج وقت است، پس نماز مسافر خارج از وقت است.

3: الجمع بین الصلاتین فی الحضر لأجل العذر

این را هم قائلند، و‌ می‌گویند اگر لیله مطیره شد، یعنی شب بارانی و زمین گل آلود است، مسلمانان نمی‌توانند در یک مسجد نمی‌توانند دوبار نماز بخوانند، می‌توانند نماز خود را جمع کنند، اگر واقعاً جمع بین الصلاتین، نماز در خارج وقت است، پس این مسأله چیست؟ چون همه شان قائلند.

بله، اهل سنت در حال حضر جمع بین الصلاتین را در حال اختیار قائل نیستند، و حال آنکه ما قائل هستیم و ما (شیعه) برای این جمعِ خود، سی تا روایت داریم،‌یعنی سی تا روایت داریم که:« جَمَعَ رسولُ الله ص بین الصلاتین من غیر سفر و لا مطر و لا خوف.

الجمع بین الصلاتین فی الحضر اختیاراً

اتفقت الإمامیة علی أنّه یجوز الجمع بین الصلاتین فی الحضر اختیاراً و إن کان التفریق أفضل

روی الشیخ باسناده عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ وَقْتِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ فَقَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ جَمِيعاً إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ ثُمَّ أَنْتَ فِي وَقْتٍ مِنْهُمَا جَمِيعاً حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ»[9] .

و بما مرّ یظهر أنّ الجمع بین الصلاتین لیس بمعنی کون صلاة فی وقت صلاة أخری، بل کلّ فی وقت المشترک، غایة الأمر یفوت وقت الفضیلة الواحدة من الصلاتین، فمن جمع فی وقت الظهر یفوته وقت فضیلة العصر، و الروایات من أئمة أهل البیت ع متوفّرة، خصوصاً ما عرفت من دلالة الآیات علی الوقت المشترک ... و أمّا الروایات من جانب أهل السنّة، فهناک ثلاثون روایة تدلّ علی الجمع تذکر قلیلاً منها:

روی مسلم فی صحیحه عن ابن عباس، قال: «صلّی رسول الله ص الظهر و العصر جمیعاً و المغرب و العشاء جمعیاً فی غیر خوف و لا سفر»[10]

و من أراد الإحاطة بتلک الروایات فعلیه الرجوع إلی کتابنا «الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف» فسیجد فیه ما یکفیه.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo