< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/06/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

خدا را شاکریم که بار دیگر به ما نعمت حیات داد تا این بحث قرآنی را ادامه بدهیم، عرض کردم که در حوزه علمیه ما، کاستی‌هایی وجود دارد که باید برطرف بشود و یکی از آن کاستی‌ها این است که (در حوزه علیمه) فقه القرآن به عنوان ماده درسی نیست، و حال آنکه ما باید به فقه القرآن را امیت بدهیم و آن را به عنوان یک ماده درسی بحث کنیم، زیرا ریشه و اساس فقه ما قرآن است.

البته ‌اینکه می‌گویند آیات الآحکام پانصد تاست، در جای خودش درست است، یعنی نسبت به آیات قرآنی که در آ‌نها لفظ صلات و صوم آمده، درست است، اما آیاتی که از آنها حکم شرعی استفاده بشود، خیلی کم است، شاید بیش از دویست آیه نباشد، پس اینکه می‌گویند آیات الأحکام پانصد تاست، درست و صحیح است، منتها خیلی از آیات قرآن، کلمه صلات، صوم، جهاد و ... را دارد، اما متضمن حکم شرعی نیستند، و حال آنکه ما آیاتی را مطرح می‌کنیم که از آنها بشود حکم شرعی را استفاده کرد.

حکم صلات مسافر از نظر آیات

ما در سال تحصیلی گذشته، آیاتی را که مربوط به طهارت بود خواندیم و تمام کردیم و از صلات نیز یک آیه را بنام وقت و قبله بحث کردیم، اما در این سال تحصیلی (سال تحصیلی 98-97، ) آیه‌ای راجع به صلات مسافر است بحث می‌کنیم، در صلات مسافر یکدانه آیه داریم که ما آن را در این جلسه تجزیه و تحلیل می‌کنیم، اما استنباط حکم شرعی از آن برای جلسه آینده باشد.

« وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا»[1]

معنای لغات آیه

آیه می‌فرماید: « وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ» مراد از دویدن در زمین نیست، یعنی مراد از کلمه « ضَرَبْتُمْ» مشی نیست که سربازان گاهی مشی می‌کنند و پاهای خود را محکم به زمین می‌زنند، بلکه مراد «ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ» در اصطلاح قرآن سفر کردن است، ولذا آیاتی را می‌خوانیم که در آنها کلمه «ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ» به معنای سفر کردن است، مانند:

1: « يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَينُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيكُمْ فَتَبَينُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»[2]

جمله «ضَرَبْتُم فِي سَبِيلِ اللَّهِ » یعنی هنگامی که در راه خدا سفر کردید، هر زبانی برای خودش اصطلاحاتی دارد، در فارسی اگر بگوییم در زمین زدید، نامفهوم است ولذا آدمی که بخواهد قرآن را ترجمه کند، ‌نباید بگوید « وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ» یعنی اگر در زمین پای خود را کوبیدید، بلکه مراد این است که اگر سفر کردید.

2: «إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ»[3]

3: « يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يحْيي وَيمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[4]

خلاصه مطلب اینکه: «ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ» به معنای سفر کردن است و باز تکرار می‌کنم که در مقام ترجمه قرآن، نباید آن را تحت اللفظی ترجمه کنند، بگویند اگر در زمین پا را کوبیدید، چون این معنی ندارد، عرب این را در سفر به کار می‌برند، ما باید مضمون آن را بیاوریم و بگوییم اگر سفر کردید، اگر مسافرت کردید. «فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ» مراد از این «فاء» چیست؟

کلمه «فاء» جواب از شرط متاخر است، شرط متاخر عبارت است از: «إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُو» اگر ترسیدید که کافران شما را فتنه کنند، «فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ» شرط، متاخر است و جزا متقدم، البته از آیه استفاده می‌شود که کوتاه کردن نماز، ‌موقعی است که انسان از دشمن بترسد، « إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُو» اگر می‌ترسید که کافران در باره شما فتنه و فساد کنند، «فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ» شما نماز را کوتاه کنید، آیه در موردی است که خوفی از عدو و دشمن در میان باشد، اما اگر خوفی از عدو و دشمن در میان نباشد، آیه دلالت ندارد، بلکه آن را از سنت می‌فهمیم، «إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا»،‌کلمه «كَانُوا» در اینجا به معنای بودن نیست، به معنای هستن است، در اینجا فعل مجرد از زمان است، آقایان توجه داشته باشند که در همه جا «کان و یکون» به معنای ماضی و مضارع نیست، گاهی از اوقات باید از زمان مجرد باشد، «إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا» یعنی هستند الآن دشمن شما، نه اینکه از اول دشمن بودند.

بنابراین، آیه را از نظر مفهوم لفظی تمام کردیم، ضربتم را معنی کردیم.

نکته قابل توجه از آیت الله بروجردی

حضرت آیت الله بروجردی در اینجا یک نکته‌ای را می‌فرمود، ایشان می‌فرمود، معلوم می‌شود که صلات مسافر با صلات حاضر، دوتا امر ندارد، بلکه هردو یک امردارند. چطور؟ به دلیل اینکه می‌فرماید: «أَنْ تَقْصُرُوا»‌ یعنی همان را کوتاهش کنید، ایشان با این بیان خودش خیلی از مشکلات را در فقه حل کرد، چون در فقه این مشکل است که چطور نماز دو رکعتی، جای نماز چهار رکعتی می‌نشیند، یا چهار رکعتی، جا دو رکعتی، چون آقایان می‌گویند اگر انسان جاهل باشد، به جای دو رکعت، چهار رکعت بخواند، نمازش صحیح است، اشکال می‌کنند که امر چهار رکعتی غیر از امر دو رکعتی است، پس چگونه امتثال امری، مجزی از امتثال امر دیگر می‌باشد؟ ایشان این مشکل را حل کرد و فرمود: «أَنْ تَقْصُرُوا» کوتاهش کنید، یعنی شیئ و یک امر است که همان امر به صلات باشد، منتها آن یک امر، گاهی بلند است مانند چهار رکعت، ‌گاهی کوتاه است مانند دو رکعت.

قصر در سفر عزیمت است یا رخصت؟

«عزیمت» یعنی قطعی، عزم به معنای قطع است، امامیه معتقد است که قصر در سفر عزیمت است، از مذاهب چهار گانه ابوحنیفه نیز با ما (امامیه) موافق است و می‌گوید قصر در سفر عزیمت است.

نظر مالکی‌ها

مالکی‌ها می‌گویند قصر در سفر سنت مؤکد است نه عزیمت،

دیدگاه حنابله و شافعیه

حنابله و شافعیه می‌گویند مسافر مختار است بین دو رکعت خواندن و چهار رکعت خواندن، یعنی بین اتمام و قصر مختار است، ولی شافعی می‌گوید قصر افضل است، شاگرد او(مزنی) می‌گوید اتمام افضل است، این اقوال را شیخ در خلاف بیان کرده است و مرحوم بروجردی تقریباً کتاب خلاف شیخ طوسی را حفظ داشتند.

پس در باره اینکه قصر در سفر عزیمت است یا رخصت، چهار قول است.

الف؛ عزیمت.

ب، سنت مؤکّدة.

ج، تخییر.

د، اتمام افضل از قصر و به عکس.

ما فعلاً کار به این اقوال نداریم، باید ببینیم که از آیه چه استفاده می‌شود، آیا آیه مبارکه دلالت بر یکی دارد یا ندارد؟

شیخ از ابوحنیفه یک عبارتی را نقل می‌کند که این عبارت، عبارت صحیحی نیست.

و قال أبوحنیفه مثل قولنا: إلّا أنّه قال: « إن زاد علی رکعتین، فإن کان تشهد فی الثانیة» یعنی چه؟ می‌گوید مسلّماً رکعت دوم تشهد دارد، یعنی چه که می‌گوید: «فإن تشهّد فی الثانیة صحت صلاته» اگر مسافر در رکعت دوم تشهد بخواند، چهار رکعت بخواند نمازش درست است، این عبارت یعنی چه؟ می‌گوید مقصودش از تشهد، تشهَّدَ وَ سَلَّمَ، بنابراین، مسافر اگر «فإن کان تشهّد و سلّم فی الثانیة صحت صلاته» اگر اضافه هم کند، اضافه به چیز دیگر است. چرا؟ چون با سلام از نماز خارج شده است، عبارت ابوحنیفه را توجیه می‌ کند، و الا معنی ندارد که بگوییم:« فإن تشهّد صحت صلاته»

بنابراین، ابوحنیفه یک حرف معقول می‌زند و آن اینکه اگر در رکعت دوم تشهد را خواند و سلام هم داد، نمازش صحیح است، اگر دو رکعت دیگر را هم متصل کند، ضرری به نمازش نمی‌زند.

کدام یکی از اقوال چهارگانه از آیه مبارکه استفاده می‌شود؟

حال باید ببینیم که از آیه مبارکه کدام یکی از این اقوال استفاده می‌شود، آیا قول امامیه استفاده می‌شود، یا قول مالک که می‌گوید سنت مؤکد است، یا قول شافعیه؟

اگر آیه را مطالعه کنیم، از آیه مبارکه هیچکدام از این اقوال استفاده نمی‌شود، بلکه ممکن است قول دیگر استفاده بشود، ظاهر آیه مبارکه دلالت بر هیچکدام از اقوال ندارد، مگر اینکه از سنت پیغمبر اکرم یکی از اقوال را استفاده کنیم، چون می‌گویند سنت پغمبر اکرم این بود که در تمام سفر‌ها نماز را قصر می‌خواند.

« وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا»دو ابهام در آیه مبارکه

در این آیه مبارکه دوتا ابهام وجود دارد که باید آنها را برطرف کنیم:

1: ابهام اول این است که این آیه که می‌گوید صلات مسافر کوتاه است، جایی را می‌گوید که ترسی از ناحیه دشمن باشد، اما اگر ترسی از دشمن نباشد، آیه مقید است، اما سنت آن را توسعه داده، ممکن است کسی بپرسد که چرا این قید در آیه مبارکه آمده است؟

در مقام جواب می‌گوییم این قید وارد در مورد غالب است، یعنی غالباً تمام سفر‌های پیغمبر همراه با خوف بوده است، چون سفر‌های حضرتش (غیر از سفر مکه) همراه با خطر و فتنه بوده است، این قید، وارد در مورد غالب است، کما اینکه در آن مبارکه می‌فرماید: « حُرِّمَتْ عَلَيكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَينَ الْأُخْتَينِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا»[5]

مسلماً اگر انسان زنی را بگیرد و با او نزدیکی هم کند، دخترش حرام است،‌خواه آن دختر در خانه این آدم باشد یا نباشد، منتها غالباً زنی که از شوهر قبلی‌اش طلاق می‌گیرد یا شوهر قبلی‌اش می‌میرد،‌دخترش را نیز همراه خودش می‌آورد، از این نظر می‌گویند « قید» وارد در مورد غالب است، در ما نحن فیه نیز این «قید» وارد در مورد غالب است، به این معنی که غالب سفر‌های پیغمبر اکرم (ص) همراه با فتنه بوده ولذا این قید آمده است، اما سنت این را توسعه داده است، عمر بن خطاب می‌گوید من از پیغمبر اکرم این سوال را کردم و گفتم آیه می‌گوید قصر در سفر در مورد فتنه است، اما شما مطلقاً می‌فرمایید قصر در سفر؟ حضرت فرمود این یک هدیه‌ای است از جانب خداوند متعال برای مسافر، چون سفر برای خودش یکنوع مشکلات و گرفتاری‌های خاص خودش را دارد، مخصوصاً در سفرهای آن زمان، ولذا حقتعالی تکلیف مسافر را کم کرده است. پس یک مشکل را حل کردیم.

قرآن بیان می‌خواهد « لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ»

زبانت را بخاطر عجله براي خواندن آن [= قرآن‌] حرکت مده،

«إِنَّ عَلَينَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ»

چرا که جمع‌کردن و خواندن آن بر عهده ماست!

«فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ»[6]

بنابراین، آیه مبارکه قصر را در صورت فتنه می‌گوید، اما سنت آن را توسعه داده است

«جناح» به معنای اثم است، من در قرآن کریم تفحص کردم، هر کجا که در قرآن کلمه جناح آمده، جناح به معنی اثم (گناه) است، برای شما گناهی نیست، البته جناح در لغت عرب به معنای ضیق است، اما در قرآن به معنای اثم و گناه است.

ممکن است کسی بگویید قرآن می‌گوید برای شما گناهی نیست، پس ما مخیر هستیم بین قصر و اتمام. چرا؟ چون می‌فرماید: « فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ» کوتاه کردن و قصر مشکلی نیست، یعنی هردو جایز است، هم قصر و هم اتمام؟

این اشکال را ائمه اهل بیت (علیهم السلام) حل کرده‌اند، آقایان بدانند که این آیه مبارکه وارد در مورد توهم حظر است، یک آدم عوامی که چهار رکعت نماز خوانده، اگر به او بگویند در سفر چنانچه دو رکعت بخوانی اشکال ندارد، او خواهد گفت: عجب، از نماز دزدی کنیم، نماز چهار رکعتی است، چهار را دو رکعت خواندن یکنوع دزدی و سرقت از نماز است، یک چنین توهمی وجود دارد، برای رفع این توهم می‌فرماید: «فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ »، آیه در مورد توهم حظر است، یعنی دلالت بر تخییر ندارد، بلکه می‌خواهد آن توهم را رد کند و از بین ببرد، یعنی از آیه مبارکه تخییر استفاده نمی‌شود. نظیر این مطلب در آیه دیگر (که در حج وارد شده) است، « إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِ أَنْ يطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ»[7] ، و حال آنکه همه مسلمین می‌گویند سعی از ارکان حج است، چرا می‌فرماید: « فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِ أَنْ يطَّوَّفَ بِهِمَا»؟ شأن نزولش را امام صادق (ع) معنی کرده است، دو جور شأن نزول دارد:

الف؛ پیغمبر اکرم (ص) هنگامی که در عمرة القضا (یعنی قبل از حج مکه) شرط کرد که من در صورتی به این مسعی سعی می‌کنم که بت‌ها را بردارید، چون عرب جاهلی دوتا بت را نصب کرده بودند، یکی را در صفا و دیگری را در مروه، پیغمبر شرط کرد که آنها را در ظرف سه روز بردارید، آنها هم قبول کردند، پیغمبر اکرم در حال حرکت بود، فوراً آمدند و بت‌ها را در جای خودش نصب کردند، چون سه روز تمام شد، به پیغمبر خبر دادند که بعضی از یاران شما هنوز سعی نکرده، و حال آنکه بت‌ها را نصب کرده‌اند، این آیه نازل شد: « فَمَنْ حَجَّ الْبَيتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِ أَنْ يطَّوَّفَ بِهِمَا» مشکلی نیست، این ضرورت است ولذا مانع ندارد، فکر نکنید که نصب بت‌ها به این طرف و آن طرف، سبب می‌شود که شما هم بت پرست بشوید، شما با این کار آنها بت پرست نمی‌شوید، چون بت پرستی با قلب است، حال مقام ضرورت است، اشکال ندارد و بروید سعی کنید.

ب؛ گاهی از اوقات جور دیگر معنی شده است که شبیه معنای اول است.

بنابراین، از آیه مبارکه هم تخییر را استفاده نکردیم، آیه در مقام این است که گذاردن این دوتا بت، سبب نمی‌شود که یک یک انسانِ «موحد» مشرک بشود. پس از آیه مبارکه هیچ یکی از اقوال استفاده نشد، بقیه را باید از سنت استفاده کردیم.

 


[1] سوره نساء، ‌ آیه101.
[2] سوره نساء، ‌آیه94.
[3] سوره مائده، ‌ آیه106.
[6] سوره قیامت، آیه16- 18.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo