< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

السؤال الثالث

سوال سوم این است که اگر واقعاً صلات «جمعه» واجب تعیینی بود، ‌چرا حضرات می‌فرمایند کسانی که در دو فرسخی واقع شده‌اند، نماز جمعه بر آنها واجب نیست،‌ یک فرسخی‌ها برای نماز جمعه می‌آیند، ‌اما کسانی که در دو فرسخی واقع شده‌اند، نماز جمعه بر آنان واجب نیست. چرا؟ به جهت اینکه معلوم می‌شود نماز جمعه امام منصوب می‌خواهد و چون امام منصوب در آن منطقه امکان پذیر نبوده، ولذا گفته‌اند لازم نیست که بیایند، و الا اگر نماز جمعه را هر معمم و طلبه‌ای می‌خواند یا هر فرد آگاه از احکام می‌خواند، سر همان دو فرسخی نیز نماز جمعه را می‌خواندند، به جهت اینکه نماز جمعه دوتا خطبه می‌خواهد،‌ در خطبه اول خطیب می‌گوید:« أیها الناس، إتقّوا الله حق تقاته»، ‌در خطبه دوم هم مقداری مردم را موعظه می‌کند و شرائط را می‌گوید.

پس معلوم می‌شود که نماز جمعه، یک نماز خاصی ا ست، یعنی کار هر فردی نیست، اگر واجب تعیینی بود، سر هرقلعه و بلدی، افرادی پیدا می‌شدند که امامت نماز جمعه را به عهده بگیرند.

به بیان بهتر، اگر امام جمعه هم مثل امام جماعت بود، قهراً در همه جا قابل اقامه بود، زیرا یک چنین افرادی در همه جا پیدا می‌شود، همانطور که امام جماعت متوفر است و در همه جا پیدا می‌شود، هکذا امام نماز جمعه هم متوفر می‌شد، پس معلوم می‌شود که امام جماعت، غیر ازامام جمعه است، در امام جماعت فقط عدالت و صحت قرائت شرط است، اما در امام جمعه، علاوه بر آن دو شرط، چیز‌های دیگر نیز شرط می‌باشد که در همه جا و در همه کس پیدا نمی‌شود.

البته این سخن، سخن چندان کامل نیست. چرا؟ چون مستدل خیال می‌کند که نماز جمعه با دو خطبه دو دقیقه‌ای حل می‌شود، یعنی همین مقدار که خطیب در خطبه اول بگوید:«‌أیها الناس، اتقوا الله» کافی است، و در خطبه دوم هم مقداری مردم را نصیحت کند و اوضاع را بگوید و سپس دو رکعت نماز جمعه را بخواند، نماز جمعه انجام گرفته، و حال آنکه نماز جمعه در مرتکز آن زمان، ‌نماز جمعه عادی نبود، بلکه حتماً باید امام جمعه یک امام خاصی باشد، مقداری از ‌آیات قرآن و احادیث معصومین (ع) را حفظ باشد، یکنوع مکانت در مردم داشته باشد که با آن هیئت خاص (در حالی که شمشیر یا نیزه در دستش است) در جایگاه خاص خطابه خواندن قرار بگیرد و بتواند با خطابه‌اش در مردم یکنوع تحول ایجاد کند، یک چنین امام جمعه متوفر نبود.

بله، ایشان خیال کرده که امام و خطیب جمعه، همانند امام جماعت است که در همه جا پیدا می‌شود و حال آنکه این گونه نیست، یعنی حتی اگر امام جمعه منصوب هم نباشد، عادی نبوده، غرض از اقامه نماز جمعه این نبوده که خطیب جمعه بگوید:« الله اکبر» و سر به مهر بگذارد، ‌حد اقل یک جهاز و تشکلات می‌خواهد و یک جمعی را می‌خواهد، این فرق نمی‌کند که منصوب باشد یا غیر منصوب، و این گونه امام و خطیب جمعه در همه جا پیدا نمی‌شود.

بنابراین، ما که می‌گوییم منصوب شرط نیست، نمی‌گوییم عیناً مثل امام جماعت باشد که فقط عدالت و صحت قرائت در آن شرط باشد، مرتکز از امام و خطیب جمعه در آن زمان، غیر از مرتکز از امام جماعت بود، در امام جماعت فقط عدالت و پاکدامنی شرط است، یعنی اینکه نمازی بخواند و سپس سراغ کارش برود.

اما امام و خطیب جمعه در آن زمان، علاوه بر عدالت، باید کارساز هم باشد، در دل مردم جا کند و خطبه بخواند و ایجاد تحول بکند، یک چنین امام و خطیب جمعه متوفّر نیست که همه جا پیدا بشود.

خلاصه مطلب اینکه: ما در عین حالی که معتقدیم در امام جمعه نصب شرط نیست، اما هر عادلی را هم برای امامت و خطیب جمعه صالح نمی‌دانیم، چون معلوم می‌شود که این نماز، یک نماز خاصّی است، هیئت خاصی برای خودش دارد و شرائط خاصی دارد، ولذا مثل امام جماعت در همه جا پیدا نمی‌شود.

السؤال الرابع

مرحوم آیت الله بروجردی روی این تکیه می‌کرد و می‌فرمود پیغمبر اکرم (ص) امام جمعه را معین می‌کرد، آقا امیر المؤمنان (ع) نیز معین می‌کرد، خلفا نیز معین می‌کردند، پس معلوم می‌شود که در خطیب و امام جمعه نصب شرط است، أخذاً بعمل النبی (ص) و ‌کان رسول الله ص هو بنفسه یعقد الجمعة و یقیمها و کذلک الخلفاء من بعده حتّی أمیر المؤمنین (ع) فکان الخلفاء ینصبون فی البلدان أشخاصاً معینین لإقامتها، و لم یعهد فی تلک الأعصار تصدّی غیر المنصوبین لاقامتها، وصار هذا الأمر مرکوز فی أذهان جمیع المسلمین حتّی أصحاب الأئمة (ص) فکان جمیع الأخبار الصادرة عنهم (ع) ملقاة إلی الذین ارتکز فی أذهانهم کون إقامة الجمعة من خصائص الخلفاء و الأمراء‌»[1]

الجواب

خیلی از چیز‌ها فقط صرف ادعاست،‌حتی جناب محقق هم در کتاب «معتبر» این ادعا را کرده و می‌گوید پیغمبر (ص) خطیب جمعه را معین می‌کرد، و هکذا خلفا معین می‌کردند، بنابراین، معلوم می‌شود که این مقام، مقام منصوب است و نیاز به نصب دارد، مرحوم آیت الله بروجردی روی این مطلب خیلی زیاد تکیه می‌کردند.

ولی من خدمت ایشان عرض می‌کنم که بنده در تاریخ یا روایت ندیدم که پیغمبر اکرم (ص) یا امیر المؤمین (ع) کسی را برای مخصوص نماز جمعه نصب کنید.

بله؛ ‌پیغمبر اکرم (ص) والی نصب می‌کرد‌، والی در آن زمان همه کار‌ها را می‌کرد، یعنی هم نماز جمعه را می‌خواند و هم نماز جماعت می‌خواند، من ندیدم که پیغمبر اکرم(ص) یا علی (ع) شخصی را برای خصوص نماز جمعه نصب کند، در این روایات ندیدم، فقط در یک مورد دیدم و آن وقتی است که پیغمبر اکرم (ص) در مکه است،‌مردم مدینه به آن حضرت ایمان آوردند و خدمت حضرتش عرض کردند که برای ما مبلغ بفرست تا ما را آموزش بدهد، حضرت مصعب بن عمیر را فرستاد که در غزوه احد شهید شد،‌ ایشان در مدینه آمد و در آنجا قرآن راهم برای مردم تعلیم کرد و نماز جمعه را هم بر گزار نمود، اما این یک مورد خاصی است، چون مردم نماز جمعه را بلد نبودند، آن حضرت هم ناچار شد که کسی را منصوب کند.

اولاً، رسول گرامی اسلام کسی را برای خصوص صلات جمعه معین نکرده، بلکه حضرتش ‌نصب قاضی و نصب والی می‌کرد، ‌والی خودش همه کار‌ها را می‌کردند، این والی در عین حالی که جمعه را می‌خواند، جماعت را نیز می‌خواند و اگر حضرت مصعب بن عمیر را هم به مدینه فرستاده بخاطر این بوده که در آن زمان، غیر از نصب ممکن نیست.

ثانیاً، اینکه در کتاب‌ها می‌خوانید که خلفای بعدی معین می‌کردند، قبلاً گفتیم هر کس که نماز جمعه را می‌خواند، این نشانه خلافت بود، چون نشانه خلافت بود، از این رو، خودشان می‌خواندند و خود شان هم افراد را نصب و معین می‌ کردند، چون نشانه خلافت بود، فلذا چسبیده بودند به همین منبر، اینها در حقیقت نیت و قصد سوء داشتند، از این طریق می‌خواستند خلافت خود را محکم و ثابت کنند ولذا افرادی را برای امامت جمعه معین می‌کردند.

پس از مجموع آنچه تا کنون گفتیم، معلوم شد که این سوال نیز چندان سؤال قابل توجه و کافی نیست.

 

السؤال الخامس

وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ:« إِنَّمَا جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْأَمِيرِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ وَ لَا يَكُونُ الصَّابِرُ فِي الصَّلَاةِ مُنْفَصِلًا وَ لَيْسَ بِفَاعِلٍ غَيْرُهُ مِمَّنْ يَؤُمُّ النَّاسَ فِي غَيْرِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ خُطْبَتَيْنِ لِيَكُونَ «4» وَاحِدَةٌ لِلثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّقْدِيسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْأُخْرَى لِلْحَوَائِجِ وَ الْإِعْذَارِ وَ الْإِنْذَارِ وَ الدُّعَاءِ وَ لِمَا يُرِيدُ أَنْ يُعَلِّمَهُمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ مَا فِيهِ الصَّلَاحُ وَ الْفَسَاد»[2]

سؤال پنجم در کتاب وسائل الشیعه به صورت ناقص مطرح شده، در آنجا ضمن بیان مصالح مطلق نماز، نماز جمعه را هم بیان می‌کند، حضرت هنگامی که علل نماز جمعه را بیان می‌کند، معلوم می‌شود که نماز جمعه حتماً باید غیر از امام جماعت باشد، شرائطی که حضرت برای امام جمعه بیان می‌کند، این شرائط در امام جماعت معتبر نیست، امام جماعت فقط عادل و قرائش صحیح باشد، اما نسبت به امام جمعه خیلی از چیز‌ها را می‌گوید که در امام جماعت لازم نیست، یکی از آنها این است:

1: إنّ الصلاة مع الإمام أتّم و أکمل لعلمه و فقه و فضله و عدله، و من المعلوم أنّه لیس من صفات إمام الجماعة.

این شرائط در امام جماعت شرط نیست، امام جماعت فقط عادل باشد و قرائتش هم صحیح باشد کافی است.

اما خطیب و امام جمعه هم باید هم از نظر فقهی و هم از نظر علمی و عدالت قابل توجه باشد.

حال فرض کنید که در خطیب و امام جمعه این شرائط باشد، باز این دلیل بر منصوب بودن نمی‌شود، معلوم می‌شود حتی اگر منصوب هم نباشد، باید واجد این شرائط باشد، این شرائط دلیل بر نصب نیست، اعم از نصب و غیر نصب است، البته اگر نصب باشد، مسلّماً این شرائط را دارد، نصب هم نباشد، باز این شرائط را باید داشته باشد.

ثانیاً،إنّ الروایة واردة مورد الغالب، فإنّ الغالب تصدّی منصب الجمعة من قبل العالم الفقیه لا العاملی العادل، یعنی این شرائط، وارد در مورد غالب هستند، یعنی غالباً ائمه جمعه چنین هستند،‌ البته نماز جمعه نماز خاص است و خطیب می‌خواهد در مردم تحول ایجاد کند، حتی اصحاب پیغمبر اکرم (ص) از روز پنج شنبه آماده شرکت در نماز جمعه می‌شدند، معلوم می‌شود که هر کسی نمی‌تواند خطیب و امام جمعه بشود هر چند عادل باشد و قرائتش هم صحیح باشد.

بنابراین، اولاً، این عبارت ملازم با نصب نیست، ثانیاً‌، ‌این شرائط، وارد در مورد غالب‌ است.

2: ما فی بعض النسخ للأمیر و هو لا یصدق علی إمام الجماعة

از جمله چیزی‌های که به آن تمسک کرده‌اند و می‌گویند در بعضی نسخ « لِلْأَمِيرِ» داریم، عبارت بعضی از نسخه‌ها این است: «لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْأَمِيرِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ»

در اینجا کلمه امیر آمده، چون می‌فرماید: «أَنْ يَكُونَ لِلْأَمِيرِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ ...» و امیر باید منصوب باشد و الا هر امیری به درد نمی‌خورد، آمده‌اند به این روایت تمسک کرده‌اند.

یلاحظ علیه: بأنّ النسخ مختلفة ففی بعضها ( للإمام، لا للأمیر)

3: قوله: «وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ»

باز می‌گویند که امام جمعه باید در خطبه‌ها مردم را از شرائط حاکم بر زندگی خبر کند، یعنی در خطبه دوم، شرائط حاکم بر جامعه اسلامی را برای مردم بیان کند و به اطلاع آنان برساند «وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ»، مسلّماً این شرط در امام جماعت معتبر نیست، امام جماعت اگر یک پیره مرد نا آگاه هم باشد، مشکل ندارد، فقط باید عادل باشد و قرائتش صحیح باشد کافی است، اما در خطیب و امام جمعه می‌فرماید: «وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ»

یلاحظ علیه: بأنّه وارد مورد الغالب، فبما أنّ صلاة الجمعة، صلاة خاصّة فی کلّ أسبوع فتکون مشروطة بخطبتین لا یقدم أحد علی عقدها إلّا من کان له اطلاع واسع علی ما یجری فی الدنیا.

اینکه می‌ گویند باید امام و خطیب جمعه از آفاق آگاه باشد، باز این دلیل دلیل بر نصب نیست، بلکه اگر حتی منصوب هم نباشد، باید چنین خطیب و امامی باشد.

بنابراین، این عبارت‌های مرحوم صدوق در کتاب «علل الشرائع» ملازم با نصب نیست، هر چند قائل بشویم که همه این شرائط معتبر است.

السؤال السادس

ما ورد فی روایة مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:« تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَى سَبْعَةِ نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ، وَ لَا تَجِبُ عَلَى أَقَلَّ مِنْهُمُ الْإِمَامُ وَ قَاضِيهِ وَ الْمُدَّعِي حَقّاً وَ الْمُدَّعَى عَلَيْهِ وَ الشَّاهِدَانِ وَ الَّذِي يَضْرِبُ الْحُدُودَ بَيْنَ يَدَيِ الْإِمَامِ»[3]

مراز کلمه امام در این عبارت:« الْإِمَامُ وَ قَاضِيهِ» امام منصوب است.

ولی این روایت معرض عنه است، چون احدی از علما نگفته‌اند که نماز جمعه حتماً این افراد باشند، یعنی قاضی، مدعی، مدعی علیه، شاهد‌ها و شلاق زننده (میر غضب) هم باشد. این روایت اصلاً معمول به نیست، ولذا « یردّ علمه إلی الله و رسوله»

السؤال السابع

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي‌ عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:« قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى مَنْ إِنْ صَلَّى الْغَدَاةَ فِي أَهْلِهِ أَدْرَكَ الْجُمُعَةَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا يُصَلِّي الْعَصْرَ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فِي سَائِرِ الْأَيَّامِ كَيْ إِذَا قَضَوُا الصَّلَاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص رَجَعُوا إِلَى رِحَالِهِمْ قَبْلَ اللَّيْلِ وَ ذَلِكَ سُنَّةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»[4]

مرحوم آیت الله بروجردی روی این روایت تکیه می‌کرد.

ثمّ إنّ السیّد البروجردی قال حول هذا الحدیث: « و یستفاد من هذه الروایة أنّ إقامة الجمعة لیست بید کلّ أحد، و کذلک جمیع الروایات الدالّة علی وجوب حضور الجمعة علی من بَعُدَ عنّا بفرسخین و عدم وجوبه علی من بعد بالأزید، کیف و لو لم تشترط بحضور السلطان العادل أو من نصبه و کان لکلّ أحد عقدها و إقامتها لم یتکلّف الناس فی تلک الأعصار طی الفرسخین مع سهولة اجتماع الخمسة أو السعة، و أقلّ الواجب من الخطبة أیضاً یسهل تعلمه لکلّ أحد»[5]

البته این سوال، تکرار همان سوالی است که خواندیم، ما عرض کردیم که نماز جمعه در آن زمان تشریفاتی داشت، امامش باید امامی باشد که بتواند در مردم ایجاد تحول بکند، یک چنین امامی، متوفر در همه جا نمی‌نبود، ولذا گفتند دو فرسخی‌ها بمانند و چهار رکعت بخوانند، تصور نشود که خطیب و امام جمعه مانند امام جماعت است، این مطلب را هم مرحوم خوئی دارد و هم مرحوم نراقی در مستند دارد، خیال می‌ کنند که امام جمعه یک امام بسیط است، که در دو فرسخی هم افرادی پیدا می‌شوند عیناً مثل نماز جماعت، نماز جمعه را بخوانند.

بنابراین، این سوال‌ها، سوال‌های نیست که ما را از آیات و روایات دور کند.

بله، یک مسئله در اینجا باقی مانده، و می‌خواهیم کمی از موضع خود پایین بیاییم، تا حال وجوب عینی را تایید کردیم، ولی کمی می‌خواهیم پایین بیاییم و آن اینکه از مجموع روایات استفاده می‌شود که نماز «جمعه» جهاز می‌خواهد، یعنی تشکیلات می‌خواهد که نگذارد در یک فرسخ، دوتا نماز جمعه اقامه بشود، امام هم باید امامی باشد که بتواند دو خطبه را مفصّل بخواند، معلوم می‌شود که این کار تشکیلاتی است، یعنی بدون تشکیلات این کار عملی نیست، در عین حال که واجب تعیینی است، ولی بدون تشکیلات امکان پذیر نیست، این کار را چه کسی باید بکند؟ فقیه و حاکم شرع، حاکم شرعی که در استان و شهری است، باید این را تنظیم کند، ‌و الا اگر آن را به حال خودش رها کنند، انجام نمی‌گیرد، امام جماعتی باشد که بتواند مردم را ترغیب کند و ترهیب کند، در یک فرسخی باشند، ‌در دو فرسخی نباشند، این شرائط را داشته باشند،‌این نمی‌تواند یله و رها از تشکیلات باشد، حتماً باید یک تشکیلاتی پشت سر آن باشد که این نماز جمعه را اداره کند.

بنابراین، نصب لازم نیست، اما وجود یک فقیه یک فقیه جامع الشرائط می‌خواهد، که این تشکیلات زیر نظر آن باشد.

پس ما کمی از موضع قبلی خود یک کمی پایین تر آمدیم، یعنی آنچنان نیست که در یک دهکده یک نفر بلند شود و بگوید من عالم هستم، می‌خواهم نماز جمعه را بخوانم،این درست نیست، بلکه باید با یک تشکیلات خاصی خوانده بشود. مثل نماز جماعت نیست که هیچ شرطی جز عدالت و صحت قرائت نداشته باشد، نماز جمعه بدون یک جهاز و تشکیلاتِ صحیح عملی نیست.

به بیان دیگر، ما نفی وجوب تعیینی از نماز جمعه نمی‌کنیم، اما همین وجوب تعیینی تا شرائطش مهیا نباشد، قابل پیاده شدن نیست، ولذا در دردوران طاغوت نماز جمعه واجب تعیینی نبود. چرا؟ چون آن جهاز و تشکیلاتی که بتواند آن را اداره کند، نبود، ولی بعد از انقلاب ورق برگشت و شرائط برای یک چنین نماز جمعه آماده شد.


[1] البدر الزاهرة، تقریرات درس آیت الله بروجردی، ج1، ص33.
[5] البدر الزاهرة، تقریرات درس آیت الله بروجردی، ص14.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo