< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

آیه مبارکه را در جلسه گذشته خواندیم، اینک نکات آیه مبارکه را بیان می‌کنیم، و آن این است که اسلام به مسئله زکات بسیار اهمیت می‌دهد، کسانی در صدر اسلام بودند که آنچه را کم مشتری و کم ارزش بود، آن را به عاملین زکات می دادند، اما آن را که چاق و چله و پر مشتری بود برای خود نگه می‌داشتند، اسلام می‌فرماید: این رقم دادن زکات مورد قبول نیست، بلکه باید یکسان سازی بشود، یعنی باید طیّب و غیر طیّب با هم مخلوط بشوند، مراد از «طیبّ» در مقابل خبیث است.

البته کلمه « خبیث» در اصطلاح ما چیز بد را می‌گویند،‌ اما همین کلمه «خبیث» در اصطلاح قرآن در مقابل طیّب است، مثلاً چیزی که تر و تمیز باشد، عرب به آن می‌گویند: طیّب، آنکه تمیز و خوش مزه نباشد، به آن می‌گویند: الخبیث.

نکته : برخی کلمات و اصطلاحات داریم که در میان ما زشت است، اما در اصطلاح قرآن زشت نیست، کلمه « هلاکت» از این قبیل است، یعنی ما هر موقع کلمه هلاکت را به کار می‌بریم، از‌ آن یک معنای بدی در ذهن ما خطور می‌کند، یعنی مردن و نابود شدن، مثلاً اگر بگوییم همسایه هلاک شد، یعنی مرد و از بین رفت، ولذا هنگامی که در جبهه و میدان جنگ، دشمن کشته می‌شود، می‌گوییم به هلاکت رسید، اما در اصطلاح قرآن «هلاکت» به معنای مات است، هلک،‌یعنی مات، طیّب و خبیث نیز چنین است، خبیث در اصطلاح ما، به آدم نامرد و لجوج می‌گویند، یعنی به آدم لجوج و‌« بی منطق» خبیث می‌گویند، اما خبیث در اصطلاح قرآن، یعنی چیزی که خیلی مشتری ندارد و بی مقدار است:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِي حَمِيدٌ »

کلمه «طیّبات» روی دو چیز اضافه شده، «مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ» جمله «مَا كَسَبْتُمْ» عبارت است از زکاتِ تجارت، چنانچه جمله:« وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ» عبارت است از زکات زراعت، یعنی تجارت را بیان می‌کند که طلا و نقره و... باشد، طلا و نقره در حقیقت تجارت است، البته « انعام ثلاثه» نیز تجارت است، اما گندم و جو از قبیل زراعت است، «مِنْ طَيبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ» یعنی زکات تجارت و زکات زراعت را از طیّب بپردازید، «وَلَا تَيمَّمُوا» ، کلمه «تیمّموا» در اصطلاح ما،‌ تیمم کردن است، اما در اصطلاح «قرآن» به معنای قصد است،« یمّم یُمّم» ‌أی قصد و یقصد، «وَلَا تَيمَّمُوا» أی لا تقصدوا، یعنی سراغش نروید و آن را قصد نکنید، «وَلَا تَيمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ» ضمیر « مِنْهُ» به «ما»ی‌ «مَا كَسَبْتُمْ» و‌ «ما»ی « وَمِمَّا أَخْرَجْنَا» بر می‌گردد، «وَلَا تَيمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ»، مفعولِ «تُنْفِقُونَ» محذوف است. چرا؟ چون قبلاً کلمه الخبیث گفته شده « وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ» و حال آنکه خودت حاضر نیستی که دیگران آن را به شما بدهید، کسی شما را به میهمانی دعوت کند و این خرما را پیش شما بگذارد، آن را دو می‌اندازید، چطور خودت نمی‌پذیری، اما می‌گویی فقیر بپذیرد، قرآن کریم خیلی مسئله را پررنگ مطرح می‌کند، مثل معروف است که یک سوزن بر خود بزن و یک جوال دوز به دیگران، اگر خودت نمی‌پذیری، پس چرا به دیگران تحمیل می‌کنی، «وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ» مرگ اینکه در رودرواسی گیر کنی، «اغماض» یعنی چشم بپوشی، البته گاهی انسان را به میهمانی دعوت می‌کند و یک غذای نامناسب برای او می‌آورد و او هم بخاطر رو درواسی چشم خود را می‌پوشاند و آن را می‌خورد.

فرق بین کلمه غضّ و غمض

ما یک کلمه «غمض» داریم و یک کلمه « غضّ» داریم، یعنی:« غمض النظر و غضّ النظر»، غمض، یعنی چشم را رویهم گذاشت، به این می‌ گویند: غمض، ولی کلمه «غضّ» یعنی کاهش، دیدنش را کاهش داد، خیره نشد،« قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يصْنَعُونَ»[1]

به مؤمنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ اين براي آنان پاکيزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد آگاه است!

«يغُضُّوا» یعنی دیدشان را کاهش بدهند، یعنی خیلی خیره خیره به کسی نگاه نکنید

«وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ ...»[2]

به زنان با ایمان بگو که دید و نگاه شان را کاهش بدهند،‌یعنی خیره خیره به مردان نامحرم نگاه نکنند.

«وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِي حَمِيدٌ » یعنی خدا نه احتیاج به خرمای خوب شما دارد و نه به خرمای بدی شما، این برای فقرا و مساکین است، «حَمِيدٌ » ‌یعنی محمود فی فعله و حکمه و تشریعه.

« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ (یعنی تجارت) وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ (یعنی زراعت) وَلَا تَيمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ (اردء و پست را ندهید) وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ ( و حال آنکه آن پست، أردء و بد را خودِ شما نمی‌پذیرید ) إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ (مگر اینکه چشم بپوشانید و در رودرواسی گیر کنید) وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِي حَمِيدٌ » بدانید که خداوند غنی است، یعنی احتیاج به این خرمای خوب یا بد شما ندارد، چون ‌این زکات برای فقراست نه مال خدا،« حَمِيدٌ » أی حمید فی تشریعه، یعنی دستوراتش دستورات خوبی است.

«الشَّيطَانُ يعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»

بسیاری از افراد هستند که موقع دادن زکات،‌ دست شان می‌لرزد، یعنی شیطان وسوسه می‌ کند و می‌گوید خوب‌ها را نده، چون ممکن است خودت روزی به آن محتاج شوی، می‌گوید کسانی که خوب را برای خود نگه می‌دارند و بد را به فقیر می‌دهند،‌وسوسه شیطان است «الشَّيطَانُ يعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»

ولی خداوند (به عکس شیطان) می‌فرماید خوب‌ها را بده، من تو را می‌بخشم و هرگز تو فقیر نخواهی شد، از کجا این مطلب استفاده می‌شود که فقیر نخواهی شد؟ از جمله:« وَاللَّهُ وَاسِعٌ» عَلِيمٌ» یعنی واسع المغفرة، واسع النعمة، شما خوب‌ ها را بده، در آینده برای شما فضل و کرامتی است، « وَاللَّهُ وَاسِعٌ» من حیث النعمة، «عَلِيمٌ» بأحکامه و شرائعه.

قصد التقرّب إلی الله فی إعطاء الزکاة

الآیة السادسة

«وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيرٍ يوَفَّ إِلَيكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُون» [3]

 

بحث دیگر این است که واجبات بر سه قسم است (الواجبات علی اقسام ثلاثة):

الف؛ واجب توصلی

ب؛ واجب قربی

ج؛ واجب تعبّدی

معمولاً در کتاب « کفایة الأصول» می‌گوید واجب بر دو قسم است، واجب توصلی و تعبدی، ولی من معتقدم که واجب بر سه قسم است، توصلی، قربی و تعبدی، البته این تقسیم سه گانه از من نیست، بلکه از مرحوم امام است در کتاب « تهذیب الأصول» است، قبلاً هم ایشان (حضرت امام ره) این تقسیم را در کشف الأسرار نوشته است.

تعریف واجب توصلی

در واجب توصلی،‌شارع مقدس نفس عمل را می‌خواهد، یعنی اینکه لباس شما پاک باشد، ‌حتی اگر باد لباس نجس کسی را در داخل آب کر بیندازند، همان باد هم بیرون بیندازد، کافی است، به این می‌گویند: واجب توصلی، در واقع امر شارع مقدس برای این است که به نتیجه برسد، خواه فاعلِ و انجام دهنده خودِ انسان باشد یا شخص دیگر.

تعریف واجب قربی

یک واجبات داریم که در انجام آن قصد قربت لازم است، یعنی باید جناب«فاعل» نیت قربت کنند و لله انجام بدهد، یعنی از روی هوا و هوس انجام ندهد، مثلاً‌ اگر کسی، جنازه مسلمانی را دفن کرد برای اینکه بوی بدش دیگران را اذیت نکند،‌این کافی است، قصد قربت لازم نیست.

اما در دادن «زکات» قصد قربت معتبر است، تربیتی است، تربیت اسلامی دراینجاست، در جاهای دیگر اگر کسی در آلمان،‌ لندن و امثالش برای سمعه و ریا بیمارستانی را بسازد، همه می‌گویند این آدم، آدمِ خوبی است، آنها فقط نمره به فعل می‌دهند، اما اسلام نمره به دو چیز می‌دهد، یکی اینکه فعلش زیبا باشد، دیگر اینکه قصدش هم خدا باشد.

آیه،‌ آیه تربیتی است، به این می‌گویند: واجب قربی، یعنی قصد تقرب، اما عبادت نیست، عبادت به معنای پرستش در زکات و خمس نیست، بله، تقرب است،‌اما پرستش نیست.

تعریف واجب تعبدی

اما یک قسم سوم از واجبات هم داریم که علاوه بر تقرب، جنبه پرستشی نیز دارد، مثل صلات، ‌صوم، ‌حج و امثالش، پس واجبات بر سه قسم شد، توصلی، قربی و تعبدی، زکات و خمس از قبیل واجبات قربی است، اما تعبدی نیست. بنابراین، اسلام در اینجا می‌خواهد مسلمانان را تربیت کند و بگوید من مانند مکتب‌های مادی نیستم، در مکتب‌های مادی فقط نمره را به عمل می‌دهند، یعنی همین مقداری که یک بیمارستان بسازد، مردم می‌گویند این آدم، آدم خوبی است.

ولی اسلام می‌گوید تنها عملِ زیبا کافی نیست، بلکه هم عمل باید زیبا باشد و هم باید آن عملِ زیبا برای خدا انجام بگیرد.

«وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيرٍ يوَفَّ إِلَيكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُون».

خداوند در این آیه مبارکه دو مطلب را بیان می‌کند، یکی اینکه آنچه را زکات می‌دهید، خیال نکنید که با دادن زکات فقر را از خدا بر طرف می‌کنید، خدا فقیر نیست، در واقع این عمل شما، به نفع شماست، خیال نکنید خدا که می‌فرماید زکات بدهید یا خمس بدهید، محتاج زکات شما باشد، بلکه آنچه را که عمل می‌کنید، پاداش آن را در روز قیامت خود شما می‌بینید، مراد از خیر در این مبارکه مال است، از مال تعبیر به «خیر» شده، ‌این نشان می‌دهد که مال یک چیز بدی نیست، بلکه مال چیز خوبی است، بستگی دارد که دست چه کسی باشد.

«وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[4]

هر کار خيري را براي خود از پيش مي‌فرستيد، آن را نزد خدا (در سراي ديگر) خواهيد يافت؛ خداوند به اعمال شما بيناست.

«وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ (لنیّة من النیات) إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ » وجه در اینجا به معنای صورت نیست، بلکه کلمه« وجه» یعنی ذات، «وجه الله» یعنی ذات خدا، کلمه وجه مشترک است، یعنی گاهی به معنای صورت است، گاهی به ذات اطلاق می‌شود، دو مرتبه اولی را تکرار می‌کند و می‌فرماید: «وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيرٍ يوَفَّ إِلَيكُمْ» یعنی به شما بر می‌گردد، اما « وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُون»، خیال نکنید ا گر صد من گندم دادید، در روز قیامت به شما نود من می‌دهد، بلکه همان صد را به شما می‌دهد، بنابراین، این آیه دو مطلب را برای ما رساند، اولاً، تشریع زکات و تشریع خمس برای این نیست که خدا محتاج است، احتیاج در جانب خدا متصور نیست، بلکه تمام اینها نفعش به خودتان بر می‌گردد، اولاً، در جامعه اگر ما خیر نکنیم،‌ درمانگاه و بیمارستان نسازیم، تیمارستان نسازیم، خیریه نسازیم، فقرا عصبانی می‌شوند وعلیه اغنیا قیام می‌کنند و این کار سبب خون ریزی می‌شود، ولذا یکی از عناصر امنیت «جامعه» انفاق است، اگر بخواهیم جامعه ما امنیت پیدا کند، ‌باید در فکر محرومان باشیم،‌ این از نظر دنیا، البته آیه ناظر به دنیا نیست، بلکه ناظر به آخرت است،‌ «وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ » به نفع خود شماست، ‌نه به نفع خدا،« وَمَا تُنْفِقُونَ (من النیات) إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ » من در اینجا گفتم وجه به معنای ذات خداست، دلیلش چیست؟

«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ»[5]

معبود ديگري را با خدا مخوان، که هيچ معبودي جز او نيست؛ همه چيز جز ذات (پاک) او فاني مي‌شود؛ حاکميت تنها از آن اوست؛ و همه بسوي او بازگردانده مي شويد!

«كُلُّ شَيءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» أی إلا ذاته، کلمه « وجه» در اینجا به معنای ذات است .

پس معلوم می‌شود که در «زکات» قصد قربت معتبر است و زکات از قبیل واجب قربی می‌باشد، به این معنی که اگر (خدای نکرده) اگر یکنفر برای سمعه و ریا زکات بدهد،‌ ذمه‌اش بری نیست، باید دو مرتبه زکات بدهد.

أیّهما أفضل: الإبداء بالصدقات أو اخفاؤها؟

الآیة السابعة

قال سبحانه:« إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِي وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيرٌ لَكُمْ وَيكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»[6]

ترجمه: اگر انفاقها را آشکار کنيد، خوب است! و اگر آنها را مخفي ساخته و به نيازمندان بدهيد، براي شما بهتر است! و قسمتي از گناهان شما را مي‌پوشاند؛ (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهيد شد.) و خداوند به آنچه انجام مي‌دهيد، آگاه است.

پرسش

آیا زکات را آشکارا بدهیم یا زکات را مخفیانه و پنهانی بدهیم، کدام یکی بهتر و افضل است؟

پاسخ

قرآن کریم می‌فرماید هردو خوب است، یعنی هم آشکارا دادن زکات خوب است و هم مخفیانه دادنش خوب است، اما به شرط اینکه قصد قربت باشد.

دیدگاه استاد سبحانی

من معتقدم که اگر واجبات را آشکارا بدهند بهتر است، چرا؟

اولاً، دعوت دیگران به واجبات است، وقتی من دادم، آن دیگری هم که همکار من است می‌دهد، دادن زکات به طور آشکارا، یکنوع دعوت عملی دیگران به دادن زکات است و یکنوع امر به معروف عملی است ولذا اگر واجبات را آشکارا بدهیم، یعنی دفتر مرجع ببریم و قبض آن را بگیریم و یا در انظار مردم به فقیر بدهیم،‌این خوب است. چرا؟ چون عملاً دیگران را هم به دادن زکات دعوت می‌کنیم.

ثانیاً، با دادن آشکارا و علنی زکات، رفع تهمت هم از خودش می‌کند، یعنی مستحب است که زکات را آشکارا بدهد تا تهمت را از خودش رفع کند،‌ قرآن می‌فرماید هردو خوب است، یعنی هم علنی دادن خوب است و هم مخفیانه دادن، البته ما نیز می‌گوییم که هردو خوب است، اما واجب را آشکارا دادن، دو فایده دارد، یکی اینکه عملاً دیگران را دعوت به زکات می‌کنیم، دیگر اینکه از خودمان رفع تهمت می‌کنیم.

اما زکات مستحب، زکات و صدقه مستحب را اگر آشکارا ندهیم بهتر است،‌ یعنی مخفیانه دادنش بهتر است. چرا؟

به جهت اینکه آبروی طرف را حفظ کرده‌ایم، اگر آشکارا به دست فقیر پول بدهیم، مردم آن را می‌بیند،‌اما اگر مخفیانه باشد،‌احترام طرف را حفظ کرده‌ایم ولذا من معتقدم اگر واجب را آشکارا بدهد بهتر است، صدقه مستحبه را مخفیانه و پنهانی بدهد بهتر است و هردو هم خوب است.

« إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِي وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيرٌ لَكُمْ وَيكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»

اگر شما زکات مستحب یا زکات واجب را بدهید، از گناه شما می‌کاهد، البته هر گناهی را پاک نمی‌کند، آن گناهی را که کبیره باشد مانند قتل نفس، چنان گناهان را پاک نمی کند، گناهانی را پاک می‌کند که در مرتبه پایین تر است، این عمل مستحب یا عمل واجب شما از گناهان شما می‌کاهد، کفّر یکفّر به معنای پوشاندن است، می‌پوشاند، یعنی پاک می‌کند، و الا اگر بپوشاند و در روز قیامت آن را رو کند و آشکار نماید، این فایده ندارد.

من عرض کردم باید فرق بگذاریم بین واجب و بین مستحب، واجب را آشکارا را بدهیم، اما مستحب را مخفیانه و پنهانی دادن بهتر خواهد، «وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» خدواند از عمل شما آگاه است و می‌داند که آیا آشکارا می‌دهید یا مخفیانه، کم می‌دهید یا زیادتر می‌دهید، همه را می‌دانیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo