درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
در جلسه گذشته یک مطلب برای ما مجمل ماند، و در آنجا عرض کردیم که حج قران و حج إفراد، مال کسی است فاصلهاش با مکه هشتاد و شش کیلومتر باشد، اما کسانی که بعد از این مسافت هستند، از همان خانه خود شان احرام میبندند،اما کسانی که قبل از اینها هستند، باید به میقات بروند، بعد در اینجا این مسئله مجمل ماند که چه افرادی بعد ازمسافتاند، چه افرادی بعد از میقاتاند، و چه افرادی قبل از میقاتاند، ما در مجموع پنج میقات داریم:
1: ذو الحلیفه، یا مسجد شجره
فاصله آن با مکه چهار صد و پنجاه کیلومتر است
2: العقیق، یعنی وادی عقیق یا ذات عِرق
فاصله وادی عقیق با مکه، یکصد و هشتاد و هفت کیلومتر است.
3: الجحفه
فاصلهاش (فاصله جحفه) با مکه، یکصد و نود کیلومتر است.
کسانی که منزل شان بیش از هشتاد و شش کیلومتراست، باید برگردند و از یکی از این مواقیت احرام ببندند.
4: قرن المنازل
فاصله قرن المنازل با مکه، هفتاد و پنج کیلومتر است.
5: یلملم
فاصله یلملم با مکه، یکصد کیلومتر است.
پس ما پنج میقات داریم که فاصله سه میقات آنها بامکه، بیش از هشتاد و شش کیلومتر است، اما سایر میقاتها فاصله شان کمتر است.
بنابراین، کسانی که فاصله خانههای شان با مکه، هشتاد کیلومتر است، وظیفه شان افراد و قران است، اما کسانی که در غیر این منازل است، وظیفه آنها افاقی است، اشتباه من همین بود.
بنابراین، آفاقی داریم و غیر آفاقی، کسانی که منازل شان در داخل هشتاد کیلومتری مکه به سر میبرند ، از قرن المنازل یا از یلملم احرام می بندند، اما غیر آنان، باید به میقات بر گردند.
پس میزان آفاقی بودن و غیر آفاقی بودن است، غیر آفاقی کسانیاند که فاصله خانههای شان با مکه، هشتاد کیلومتر است، حج شان، حج قران است و حج افراد.
اما آفاقی به کسانی میگویند که فاصله خانههای شان با مکه، بیش از هشتاد و شش کیلومتر است، در جلسه گذشته بعضی از اشتباهات صورت گرفت که یکی از آنها این بود که گفتیم تنعیم نزدیکترین میقات است، و حال آنکه تنعیم و امثال اصلاً میقات نیستند، بلکه أدنی الحل میباشند، یعنی اینها میقات عمره مفرده هستند، و بحث ما در باره عمره مفرده نیست، بحث ما در حج است.
أعمال العمرة فی الذکر الحکیماعمال عمره عبارتند از: احرام، طواف، دو رکعت نماز، سعی بین صفا و مروه، و تقصیر، باید ببینیم که آیا همه اعمال در قرآن آمده یا نیامده؟ میخواهیم همه اینها را از آیات قرآن کریم استخراج کنیم و در بیاوریم:
پس معلوم شد که اعمال عمره چند چیز است:
الف؛ احرام
ب؛ طواف
ج؛ دو رکعت نماز طواف
د؛ سعی بین صفا و مروه
هـ؛ تقصیر
و أمّا الأوّل: فقد قال سبحانه: «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يبْلُغَ الْهَدْي مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي فَمَنْ لَمْ يجِدْ فَصِيامُ ثَلَاثَةِ أَيامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»[1]
«وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ»، یعنی هم حج را تمام کنید و عمره را تمام کنید، مفسرین شیعه و سنی در اینجا با همدیگراختلاف دارند، سنیها میگویند: «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ» یعنی جفت شان را با یک احرام بیاورید، ولذا هنگامی که از احرام عمره در میآیند، عمره را انجام میدهند، فوراً تقصیر میکنند و دوباره لباس میپوشند، اهل سنت «َأَتِمُّوا» را به معنای پیوستن میگیرند، و حال آنکه این اشتباه است، بلکه کلمه «وأَتِمُّوا» به معنای تکمیل کردن است، یعنی هم عمره را کامل بیاورید و هم حج را کامل بیاورید، و من از آیات قرآنی شاهد میآورم که اتمام به معنای تکمیل کردن است نه اینکه جفت شان را با هم بیاورید.
کسانی که حج رفتهاند، میدانند که اهل سنت همین که عمره را آوردند و تقصیر کردند، دو مرتبه لباس احرام را میپوشند، کأنّه میخواهند بگویند که جفت شان را باید یکدفعه بیاوریم، و حال آنکه این گونه نیست، بلکه مراد از: «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ» این است که هم این را مستقلاً بجا بیاورید و هم آن را مستقلاً بیاورید.
ممکن است کسی بپرسد که احرام را از کجا فهمیدید؟ در جواب میگوییم از کلمه «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ»، معلوم میشود که عمره را شروع کردیم، شروع عمره هم با احرام است، عرض کردم که میخواهیم اعمال عمره را از قرآن کریم در بیاوریم ولذا گفتیم که لفظ « إتمام» به معنای تکمیل است و این مطلب (یعنی اینکه کلمه اتمام به معنای تکمیل کردن است) در قرآن نظیر هم دارد مانند:
1: « ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيلِ»[2]
یعنی روزه را کامل بجا بیاورید.
2: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[3]
«فَأَتَمَّهُنَّ» یعنی کامل بجا آورد.
3: «يرِيدُونَ أَنْ يطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[4]
«يتِمَّ نُورَهُ » یعنی نورش را کامل کند
4: «وَكَذَلِكَ يجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ «وَيتِمُّ نِعْمَتَهُ» عَلَيكَ وَعَلَى آلِ يعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»[5]
«وَيتِمُّ نِعْمَتَهُ» یعنی نعمتش را بر تو (یوسف) و آل یعقوب کامل کند، «كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ» چنانچه قبل از این بر پدران تو (ابراهیم و اسحاق) کامل گردانید.
5: «الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» [6]
خلاصه مطلب اینکه: کلمه «إتمام» در قرآن کریم به معنای کامل انجام دادن و کامل آوردن است نه اینکه جفت شان را با هم بیاوریم.
پس اولین مرحله را از قرآن استفاده کردیم، اولین مرحله کدام است؟ احرام.
«فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ» ممکن است کسی بپرسد که جمله «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ» با ما قبلش چه ارتباط دارد؟ ارتباطش این است که بالفرض اگر از میقات احرام بستیم، دوتا پدیده و مانع پیش آمد، یکی اینکه بیمار شدیم که نمیتوانیم حرکت کنیم، به این میگویند:«محصر» به وسیله مرض، یا اینکه دشمنی بین ما و مکه قرار گرفته که اجازه ورود به مکه را نمیدهد، به این میگویند:«سدّ»، البته کلمه «محصر» مطلق است، اما غالباً احصار را در مرض به کار میبرند،« سدّ» را هم در دشمن به کار میبرند،«وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ» أی أحرمتم بالحج و العمرة، تمامش کنید، مگر اینکه پدیدهای پیش بیاید، یعنی یا بیماری بر شخص عارض بشود و یا دشمن مانع از رفتن به مکه گردد، در بیماری این آدم در همانجا میماند، به رفقای خود میگوید این پول را بگیرید، روز دهم قربانی کنید، رفقایش پول را میگیرند و از طرف او قربانی میکنند، هر وقت آنها از طرف این آدم قربانی کرد، او هم سرش را میتراشد. پس آدم مریض در همانجا میایستد تا رفقایش قربانی را در منی از طرف او بکشند.
اما اگر دشمن سدّ راهش شود، او همان ساعت و همان لحظه قربانی میکند و از احرام در میآید و سپس به محل خودش بر میگردد، پیغمبر اکرم (ص) هنگامی که حدیبیه آمد، قریش اجازه ندادند که وارد مکه بشوند، پیغمبر (ص) همانجا قربانی کرد و به سوی مدینه برگشت، «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ» ، انسان وقتی که قرآن را میخواند، به خودش میگوید که این دوتا جمله چه ارتباطی با همدیگر دارند؟ وحال آنکه با همدیگر ارتباط دارند، «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ» أی إذا أحرمتم بالحج و العمرة، اما مشکل پیش آمد فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي».
سپس میفرماید:« وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يبْلُغَ الْهَدْي مَحِلَّهُ» این مال چه کسانی است؟ مال مریض است، مریض باید صبر کند، هر موقع که از طرف او قربانی کردند، این آدم میتواند سر خود را بتراشد، اما بر خلاف مسدود، مسدود همانجا قربانی میکند و از احرام بیرون میآید «وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يبْلُغَ الْهَدْي مَحِلَّهُ»، این راجع به مریض بود. «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ» کسانی که مریض هستند و نمیتوانند صبر کنند تا از طرف او قربانی کنند، یکماه طول میکشد تا بهبودی پیدا کند، بله اگر یک آدمی مریض است و نمیتواند صبر کند، یا در سرش جانوری پیدا شده که سابقاً میگفتند:« شپش»، اسلام اجازه میدهد و میگوید صبر لازم نیست، همین مریض هم سرش را بتراشد، کفاره بدهد، کفارهاش کدام است؟ «فَفِدْيةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ» یا روز میگیرند یا صدقه میدهند یا نسک میکنند، «فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي ».
تا حال بحث ما در اعمال عمره بود، از اینجا متوجه میشود به حج، « فَمَا اسْتَيسَرَ مِنَ الْهَدْي فَمَنْ لَمْ يجِدْ فَصِيامُ ثَلَاثَةِ أَيامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» حال اگر کسانی هستند که آسمان جل، وآس و پاس هستند، یعنی پول ندارند که صدقه بدهند، میگوید ده روز روزه بگیرند، سه روز در مکه روزه بگیرند، هفت روز دیگر را در برگشتن، «فَمَنْ لَمْ يجِدْ فَصِيامُ ثَلَاثَةِ أَيامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ» این فراز را برای این گفت که خیال نشود که انسان مخیر است بین سه روز و هفت روز، بلکه هردو را باید بیاورد « ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» ، کلمه: « ذَلِكَ » مرکب است از حرف «ذا» و حرف «کاف»، پس «ذَلِكَ» اسم اشاره است و مرکب از دو کلمه میباشد، یکی «ذا» است و دیگری «کاف»، که «کاف» حرف خطاب است، معنایش این میشود که: ایها المخاطب، اینکه گفتیم عمره را بیاورد و سپس به حج برود، برای کسی است که: «ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» یعنی کسانی که در آن مسافت هشتاد کیلومتری نیستند، آنان اول باید عمره را بیاورند، و بعداً سراغ حج بروند، عکس قارن و مفرد، «ذا»،یعنی: أیها المخاطب، ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ».
در این آیه مبارکه کوهی از مطالب وجود دارد که آنها را فقط افرادی که حج رفتهاند، میفهمند و به نحو احسن درک میکنند.
پس ما تا کنون از اعمال عمره، فقط احرام را خواندیم، غیر از احرام اعمال عمره نیامد، بعداً اعمال حج آمد، آنهم سراغ کسانی رفت که پول ندارند تا قربانی کنند، فرمود مانع ندارد.
آیا میتوانیم آیات دیگر هم پیدا کنیم؟ بله، من بقیه اعمال عمره را از قرآن استخراج کردهام، احرام را خواندیم، احرام از کجا استفاده کردیم؟ از جمله: «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ»، اما طواف، قبلاً گفتیم که اول احرام میبندند، بعداً مکه میآیند، اولین عملی که در مکه انجام میدهند طواف است،« وَلْيطَّوَّفُوا بِالْبَيتِ الْعَتِيقِ»[7] ، بعد از طواف دو رکعت نماز در مقام ابراهیم میخوانند « وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى»، بعد از نماز، سعی را انجام میدهند، «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِ أَنْ يطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ »[8] ، یعنی هر کس که بخواهد بیشتر انجام بدهد، یعنی دوبار عمره را بیاورد، سه بار عمره را بیاورد، «فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ»، تمام اعمال عمره را از قرآن کریم در آوردیم و استخراج نمودیم، احرام را از این جمله: «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ» استخراج کردیم، طوافش را هم از جمله: « وَلْيطَّوَّفُوا بِالْبَيتِ الْعَتِيقِ» استفاده کردیم، نمازش را هم از:« وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى» به دست آوردیم و استخراج کردیم، سعیش را از:« إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِ أَنْ يطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ » فقط تقصیرش ماند که در قرآن نیست، تقصیرش در سنت پیغمبر اکرم (ص) است، یعنی شخص مخیر است که موی سرش را کم کند (نه اینکه بتراشد، چون تراشیدن موی سر، مال حج است) یا ناخن را بگیرد.
عمره در زمان جاهلیتپیغمبر اکرم (ص) در زمان جاهلیت، همانند دیگران همیشه حج را انجام میدادند، یعنی همگان برای حج احرام میبستند، عمره را در رجب میآورند، فقط برای حج میآمدند و برمیگشتند، پیغمبر اکرم (ص) به مدینه آمد، سال دهم هجرت احرام بست، یعنی برای حج احرام بست، حتی تمام صحابه احرام برای حج بستند، پیغمبر اکرم (ص) مکه آمد و استلام حجر کرد، طواف کرد، دو رکعت نماز خواند، بعداً سعی و صفا انجام داد، هنگامی که سر مروه آمد، جبرئیل آمد، پیغمبر اکرم (ص) جبرئیل را میبیند، ولی مردم نمیبینند، چون پیغمبر اکرم (ص) چشم برزخی دارد و دیگران ندارند، جبرئیل آمد و گفت: یا رسول الله، «إجعل هذا عمرة».
پرسشممکن است کسی بپرسد که چطور پیغمبر اکرم(ص) اعمال حج را قبل از ایام حج آورده ، هنوز عرفه نیامده، پیغمبر اکرم قبل از عرفه آمد، سلام کرد و سعی کرد، چطور ایشان اعمال حج را قبل از وقت حج آورد؟
پاسخمعلوم میشود جایز بوده که بعضی از اعمال حج را قبل از عرفه بیاورند، کما اینکه در فقه آمده زنانی که مریضاند یا پیره مردها میتوانند اعمل حج را قبل از عرفه بیاورند، پیغمبر اکرم هم بعضی از اعمال حج را قبل از عرفات آورد، جبرئیل آمد و گفت: «إجعلها عمرة» آن حضرت مردم جمع کرد و فرمود: أیها الناس، جبرئیل به من خبر داد که این را عمره قرار بدهید، مردم گفتند: یا رسول الله، ما نیت حج کردیم، چطور آن را عمره قرار بدهیم؟
پیغمبر اکرم (ص) فرمود من نیز نیت حج کرده بودم، حالا آن را عمره قرار میدهیم، ولذا بعضی از اعمال حج را که قبلاً آورده بودند، جزو عمره قرار دادند، اولین کسی که مخالفت کرد عمر بن خطاب بود و گفت: یا رسول الله، یعنی چه، عملی را که ما به عنوان حج آوردیم، آن را عمره قرار بدهیم، معنایش این است که اول عمره را بیاورید، بعد محل بشوید،بعداً هم بروید مکه، آیا این صحیح است که ما عمره را بجا بیاوریم، سپس محل بشویم و سپس با زنان مان نزدیکی کنیم در حالی که قطرات آب غسل از سر و صورت ما میچکد، دوباره به «منی» برویم؟
ثانیاً؛ یا رسول الله، اگر ما این دوتا را باهم بیاوریم، مردم مکه چیزی ندارند، دستور بدهید که یکی را در رجب بجا بیاوریم تا مردم مکه هم به نوا برسند؟
پیغمبر اکرم (ص) رو به عمر کرد و فرمود: تا به این مطلب هرگز ایمان نخواهی آورد،« دخلت العمرة فی الحج إلی یوم القیامة»، اول باید عمره را بجا بیاورید، بعداً حج کنید، و از همان زمان حج تمتّع پایه گذاری شد.