< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

 

الآیة الثامنة

«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ »[1]

ترجمه: و (به خاطر بياوريد) هنگامي که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براي مردم قرار داديم! و (براي تجديد خاطره،) از مقام ابراهيم، عبادتگاهي براي خود انتخاب کنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر کرديم که: «خانه مرا براي طواف‌کنندگان و مجاوران و رکوع‌کنندگان و سجده‌کنندگان، پاک و پاکيزه کنيد!»

معنای مفردات آیه

1: «الْبَيتَ»: مأوی الإنسان باللیل، یقال: بات، أقام باللیل، کما یقال: ظل بالنهار، ثم قد یقال للمسکن بیت من غیر اعتبار اللیل فیه، ثمّ إنّ اللام فی «الْبَيتَ» لام العهد.

2:« مَثَابَةً»: قال الراغب: أصل الثوب رجوع الشیء إلی حالته الأولی التی کان علیها، یقال: ثاب فلان إلی داره، و سمّی البیت مثابة، لأنّه المکان الذی یثوب إلیه الناس علی مرور الأوقات، و قیل: مکاناً یکتسب فیه الثواب.

3: « وَعَهِدْنَا»: أمرناهما و ألزمناهما

4: « لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ »: اختلف کلمة المفسرین فی معنی اللفظین، فعن سعید بن جبیر:‌أنّ الطائفین هم الطائرون علی مکة من الأفاق، و العاکفین هم المقیمون فیها.

وهنا احتمال آخر أقرب من المذکور، و هو أنّه سبحانه عبّر عن العاکفین فی آیة أخری - وَالْقَائِمِينَ - و قال: «وَطَهِّرْ بَيتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ»، و تفسیره بالمقیمین بعید، لأنّ القائم غیر المقیم، لأنّ الأوّل لازم بخلاف الثانی، و الظاهر أنّ الآیة ناظر لکلّ من دخل المسجد الحرام لغایة العبادة، فهم بین طائف حول الکعبة و بین قائم ینظر إلی الکعبة حیث إنّ النظر إلیها عبادة، و بین مصلّ فی حال الرکوع و السجود، و علی هذا فأرید من العاکفین، القائمون الناظرون إلی الکعبة.

 

عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ حَوْلَ الْكَعْبَةِ- عِشْرِينَ وَ مِائَةَ رَحْمَةٍ مِنْهَا سِتُّونَ لِلطَّائِفِينَ وَ أَرْبَعُونَ لِلْمُصَلِّينَ وَ عِشْرُونَ لِلنَّاظِرِينَ»[2]

معنای بیت

البته بهتر این است که قبل از کلمه «مثابة»، کلمه « بیت» را معنی کنیم، کلمه « بیت» از ‌» بات و یبیت» گرفته شده است و به جایی می‌گویند که انسان معمولاً شب را در آنجا به استراحت می‌پردازد، ولی بعداً به معنای مسکن به کار رفته، یعنی حتی اگر انسان در آنجا در روز هم زندگی کند، ‌به آن بیت می‌گویند، سابقاً بیت را بخاطر این بیت می‌گفتند که انسان شب را در آنجا استراحت می‌کرد، ولی الآن بیت به معنای مسکن است، خواه روز در آنجا زندگی کند یا شب، ولذا می‌گویند خانه زید در جمکران است، خانه عمرو در فلان نقطه شهر می‌باشد در واقع معنای اول مبیت شب‌ها، الآن بیت هم سکونت در شب‌ها را می‌گیرد و سکونت در روزها را شامل می‌شود.

معنای مثابة

خلاق متعال در این آیه کوتاه و موجز، مطالبی را بیان می‌کند، اولین مطلبی که بیان می‌کند این است که ما بیت الله الحرام را «مَثَابَةً لِلنَّاسِ» قرار دادیم، «مَثَابَة» در اصل از ماده «ثوب» به معنی بازگشت چیزی به حالت نخستین است، «مثابه» یعنی مرجع، انسان وقتی از جایی می‌رود و دو باره به آنجا بر می‌گردد، به آنجا می‌گویند:« مثابة»، کأنّة زائر خانه خدا وقتی یک مرتبه به آنجا (حج) رفت، دو مرتبه دلش می‌ خواهد که سال‌های آینده نیز به حج برود، ‌«مَثَابَةً لِلنَّاسِ» یعنی مورد علاقه است، در لغت عرب کلمه:« ثاب و یثوب» به معنای:« رَجَعَ» است، «ثاب یثوب» أی «رجع یرجع»، المثابة رجوع الشیء مرّة الثانیة، خلاق متعال محبت این خانه را به گونه‌ای در دل‌ها ایجاد کرده که افراد بعد از آنکه از آنجا به سوی وطن شان می‌روند، دوست دارندکه سال‌های آینده نیز به آنجا مشرف بشوند.

معنای أمناً

حال باید ببینیم معنای کلمه « امناً» چیست، و حال آنکه در کنار کعبه خیلی از افراد را به قتل رسانده‌اند، مثلاً عبد الله بن زبیر را به امر حجاج در همان کنار کعبه کشتند، یا مثلاً،‌در سال: ( 1400) کسانی در بیت الحرام علیه سعودی‌ها قیام کردند، بعد از آنکه قیام کنندگان را چند روزی مهلت دادند و آنان بیرون نیامدند، با تانک‌ها وارد خانه خدا شدند و همه را در آنجا کشتند، با این وجود چطور قرآن کریم می‌فرماید:« و أمناً»؟

جواب

در مقام جواب عرض می‌کنیم که ما دو نوع امنیت داریم:

الف؛ امنیت تکوینی

ب؛ امنیت تشریعی

مراد از کلمه « وَأَمْنًا » در اینجا امنیت تشریعی است نه امنیت تکوینی، و لذا معنایش این است که این خانه و محل به قدری محترم است که حتی در ایام جاهلیت، عرب خیلی مقید بودند تا در آنجا خون ریزی صورت نگیرد،‌حتی اگر قاتل پدرشان وارد کعبه می‌شد، متعرض او نمی‌شدند.

پس ما تا اینجا برای کعبه (خانه خدا) دو صفت خواندیم:

1: «مَثَابَةً لِلنَّاسِ» مورد علاقه مردم است، اگر مردم علاقه مردم نبودی ، مردم مکه از گرسنگی می‌مردند

2: « وَأَمْنًا » یعنی او را امن قرار دادیم و گفتیم مراد از کلمه: « وَأَمْنًا » امنیت تشریعی است.

مراد از مقام ابراهیم چیست؟

قرآن کریم می‌فرماید:« وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى» یعنی ازمقام ابراهیم نمازگاهی برای خود انتخاب کنید، در مقام ابراهیم سنگی است که آثار قدم حضرت ابراهیم هم در آن سنگ حک شده و نمایان است، قرآن کریم ‌می‌فرماید در آنجا نماز بخوانید، اگر ظاهر این آیه مبارکه را بگیریم، ظاهرش تکلیف به محال است. چر؟ چون مقام ابراهیم در حدود بیست سانت در پنجاه سانت است، چطور می‌شود که این همه جمعیت انسان در آنجا نماز بخواند؟

جوابش این است که در آیه مبارکه، کلمه:« مِنْ» را به کار برده و فرموده:« مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ» یعنی نفرموده:« فی مقام ابراهیم».

بله، اگر می‌فرمود:« فی مقام ابراهیم»، جای این اشکال بود، ولی فرمود: «مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ» ، آن وقت معنایش این می‌شود: همین مقداری که جزء مقام ابراهیم باشد، کافی است که در آنجا نماز بخوانید، یعنی لازم نیست که در خودِ مقام ابراهیم نماز بخوانید، زیرا این کار ممکن نیست، حتی جزء هم به آن معنی لازم نیست، بلکه این از قبیل مجاز است، من دو آیه دیگر می‌خوانم تا معنای این آیه کاملاً روشن بشود، و از اینجا می‌فهمیم که بسیاری از علمای ما (شیعه) که احتیاط می‌کنند، احتیاط شان مستحبی است، این دو آیه را ملاحظه بفرماید:

« وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يعْرِشُونَ »[3]

ترجمه: و پروردگار تو به زنبور عسل «وحي» (و الهام غريزي) نمود که: «از کوه‌ها و درختان و داربستهايي که مردم مي‌سازند، خانه‌هايي برگزين!

« وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يعْرِشُونَ » یعنی خداوند به نحل وحی تکوینی کرده که: «أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا » وحال آنکه همه «جبال» بیت نیست، ولذا کلمه: «مِنَ » را به کار برده و فرمود:« أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا »

در آیه دیگر می‌فرماید:« وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ »[4]

ترجمه: و به خاطر بياوريد که شما را جانشينان قوم «عاد» قرار داد، و در زمين مستقر ساخت، که در دشتهايش، قصرها براي خود بنا مي‌کنيد؛ و در کوه‌ها، براي خود خانه‌ها مي تراشيد! بنابر اين، نعمتهاي خدا را متذکر شويد! و در زمين، به فساد نکوشيد!

در این آیه شریفه نیز ‌کلمه: «مِنْ» را به کار برده و فرموده:« تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا»

بنابراین، کلمه: « مِنْ » در دو آیه مبارکه برای تبعیض و به معنای جزء است، یعنی جزء از جبال برای «نحل» خانه بوده، یا جزء از سهول برای امت‌های پیشین خانه بوده،‌ و هکذا در آیه مورد بحث ما نیز کلمه: «مِنْ» برای تبعیض و به معنای جزء است، یعنی جزء از مقام ابراهیم برای نماز و عبادتگاه کافی است.

به بیان دیگر، مقام ابراهیم در اینجا گفته شده،‌اما مجازاً اطرافش اراده شده است، و الا جزء از مقام ابراهیم، فقط به اندازه جای دو نفر یا سه نفر است، ولذا مراد از« مقام ابراهیم» حواشی و اطراف آن است نه خودِ مقام ابراهیم.

بنابراین؛ انسان اگر بخواهد در مقام ابراهیم نماز بخواند، جلوتر، پشت سر، دست راست و یا دست چپ، همه آنها مقام ابراهیم محسوب می‌شوند، چون کلمه: «مِنْ» در اینجا به معنای تبعیض است، ثانیاً، مراد از «مقام ابراهیم» حواشی و اطرافش است، زیرا خودِ «مقام ابراهیم» فقط برای یکنفر یا دو نفر کافی است نه برای آن همه جمعیت.

پس مراد از «مقام ابراهیم» خودش و اطرافش است، بنابراین، اینکه آقایان مراجع احتیاط می‌کنند که در آنجا نماز خوانده شود، این احتیاط معنی ندارد، بلکه از نظر ما هر چهار طرف کافی است.

بر فرض که هر چهار طرف کافی باشد، یعنی دو نفر سمت راست به نماز ایستادند، دو نفر سمت چپ، ‌دو نفر پشت سر، ‌دو نفر هم جلوتر، بقیه مردم چه کنند؟

من در اینجا یک بیانی از مرحوم آیت الله گلپایگانی شنیدم که برای من بسیار راهگشا بود، و آن اینکه اگر به یک جمعیت صد هزار نفری بگویند: بروید در آنجا نماز بخوانید آنهم در یک ساعت، چه کار می‌کنند و از این مطلب چه می‌فهمند؟ «الاقرب فالأقرب» را می‌فهمند.

بنابراین، کسانی که زائر خانه خدا هستند، خیلی نباید در آنجا احتیاط کنند، هر چه نزدیک تر باشد، بهتر است، حتی امکان جای نزدیکتر را انتخاب کرد، نه اینکه طواف مردم را بهم زد، بلکه باید عقب تر برویم تا مزاحم طواف مردم نباشیم.

«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ - محبت بیت را در دل مردم ایجاد کردیم - وَأَمْنًا - مراد امن تشریعی است - وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى - یعنی جزء از مقام ابراهیم را مصلی قرار بدهید، همین مقداری که نزدیک آن باشید، کافی است، البته مراد از «مقام ابراهیم» خودش و اطرافش است و الا تکلیف به محال می‌شود، چون خودِ «مقام ابراهیم» گنجایش این همه جمعیت را ندارد.

ما محبت بیت را در دل مردم ایجاد کردیم، اما الأن حتی اطراف مقام ابراهیم هم کافی نیست، چون زائر خانه خدا زیاد است، مرتب طواف می‌کنند و از آنجا عبور می‌کنند، و ما اگر بخواهیم در آنجا نماز بخوانیم، طواف مردم بهم می‌خورد و خیلی به ما بد می‌گویند، ولذا ما می‌گوییم: خداوند می‌فرماید: ای یک میلیون نفر یا صد هزار نفر، اینجا نماز بخوانید، ‌معنایش:« الاقرب فالأقرب» است.

«وَعَهِدْنَا أی أمرنا - إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ »

یعنی خانه مرا برای چهار طائفه تمیز کنید، آن چهار طائفه عبارتند از:

الف؛ «لِلطَّائِفِينَ»

یعنی طواف کنندگان.

ب؛ «وَالْعَاكِفِينَ»

یعنی مجاورین و مقیمین مکه

ج؛ «وَالرُّكَّعِ»

جمع راکع، یعنی رکوع کنندگان

د؛ «السُّجُودِ»

جمع ساجد، یعنی سجد کندگان

مراد از این طهارت و پاکیزگی در اینجا چیست؟

خانه مرا برای چهار طائفه تمیز کنید، این طهارت، طهارت معنوی است یا طهارت ظاهری ؟ مراد هردو طهارت است، یعنی هم طهارت ظاهری مراد است، به این معنی که آن را جارو کند و تمیز نماید و هم طهارت معنوی است، یعنی باید آنجا را از بت‌ها خالی کنند، ولذا پیغمبر اکرم (ص) وقتی مسلط بر مکه شد، یکی از کار‌هایی که کرد این بود که تمام بت‌ها را از آنجا جمع کرد.

البته در معنای «طائف» می‌گویند، طائف کسی است که طواف می‌کند و بر می‌گردد،‌به بیان دیگر: طائفه به مسافر می‌گویند، چون مسافر طواف می‌کند و سپس به خانه‌های خود بر می‌گردند.

اما «عاکف» به کسی می‌گویند که در مکه سکونت دارند، در واقع کسانی که در مکه‌اند گاهی مسافرند و گاهی اهل مکه‌ می‌باشند، در زمان سابق خیلی ها بودند که کوچ می‌کردند و در مکه سکونت می‌کردند، مفسرین می‌گویند مراد از «طائف» مسافر است و مراد از «عاکف» مقیم است.

ولی این تفسیر از نظر من با قرآن تطبیق نمی‌کند هرچند مفسرین این را می‌گویند، اغلب مفسرین می‌گویند:« طائف» آن زائر است که می‌آید و زیارت می‌کند و سپس به شهر خود بر می‌گردد، اما «عاکف» به مقیم مکه می‌گویند، یعنی کسی که در مکه زندگی می‌کند.

ولی من معتقدم که آیه دیگر را بخوانیم، چون «القرآن یفسر بعضه بعضاً» یک آیه‌ دیگر داریم که در آنجا به جای «وَالْعَاكِفِينَ» کلمه: «وَالْقَائِمِينَ» به کار رفته است، مانند:« وَطَهِّرْ بَيتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ»[5]

بجای کلمه: «وَالْعَاكِفِينَ» کلمه: «وَالْقَائِمِينَ» را آورده، از این معلوم می‌شود که مراد از «طائف» کسی است که طواف می‌کند، و مراد از «عاکف» کسی است که به بیت نگاه می‌کند، چون نگاه به بیت خودش یکنوع ثواب دارد.

خداوند می‌فرماید: بیت مرا برای چهار گروه تمیز کنید، گروه اول مشغول طواف‌اند، گروه دوم از طواف خارج شده‌اند و به بیت نگاه می‌کنند، گروه سوم و چهارم در حال رکوع و سجود‌اند، یعنی نماز می‌خوانند.

ولذا بهتر این است که بگوییم مراد از «عاکفین» عکف أی ثبت، به معنای قائم، یعنی:« مَن ینظر إلی البیت».

آقایان باید در تفسیر قرآن به آیه نگاه کنند، چون ‌گاهی یک آیه، اجمال دیگری را بر می دارد، «قائم» به مقیم نمی‌گویند، تفسیر قبلی می‌گفت:« عاکف» به معنای مقیم است، و حال آنکه این گونه نیست، بلکه «عاکف» کسی است که ایستاده، چه آنکس که در حال حرکت است و چه آنکس که در حال ایستاده است و به بیت نظر می‌کند و نظر به بیت خودش یکنوع عبادت است.

لزوم ذکر الله بدل التفاخر بالآباء فی منی

بحث ما در منی تمام شد

الآیات: الأولی و الثانیة و الثالثة

«فَإِذَا قَضَيتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ** وَمِنْهُمْ مَنْ يقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ** أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ»[6]

ترجمه: و هنگامي که مناسک (حج) خود را انجام داديد، خدا را ياد کنيد، همانند يادآوري از پدرانتان (آن‌گونه که رسم آن زمان بود) بلکه از آن هم بيشتر! (در اين مراسم ، مردم دو گروهند:) بعضي از مردم مي‌گويند: «خداوندا! به ما در دنيا، (*نيکي*) عطا کن!» ولي در آخرت، بهره‌اي ندارند **

و بعضي مي‌گويند: «پروردگارا! به ما در دنيا (*نيکي*) عطا کن! و در آخرت نيز (*نيکي*) مرحمت فرما! و ما را از عذاب آتش نگاه دار! **

آنها از کار (و دعاي) خود، نصيب و بهره‌اي دارند؛ و خداوند، سريع الحساب است.

معنای مفردات آیات

1:« قَضَيتُمْ» أی: أدّیتم.

2: «أَشَدَّ ذِكْرًا »: أشدّ من ذکرکم آبائکم

3: «خَلَاقٍ»: النصیب من الخیر

4:« آتِنَا»: الإیتاء: الإعطاء.

5: «قِنَا»: أمر من وقی یقی، والوقاء، الحاجز الذی یُسلم به من الضرر.

6: «نَصِيبٌ »: الحظّ.

7: «كَسَبُوا»: الفعل الّذی یجتلب به نفع أو یدفع به ضرر.

حج موسمٌ عبادیٌّ أخلاقیٌّ سیاسیٌّ

در زمان جاهلیت روزی منی که تمام می‌شد، اعراب سوار اسب یا شتر خود می‌شدند و در آنجا جمع می‌شدند و شروع به بیان کردن تفاخرات خود می‌کردند، مثلاً می‌گفتند پدر ما چنین بود، اجداد ما چنین بود، یعنی افتخار می‌کردند به آباء و اجداد خود، و حال آنکه مکه برای این گونه کار‌ها نیست، به قول شاعر:

گیرم که پدر تو بود فاضل ** از فضل پدر تو را چه حاصل

قرآن کریم می‌فرماید کعبه جای افتخار کردن به آباء و اجداد نیست، بلکه جای ذکر و یاد خدا، و عبادتگاه خداست، ولذا بیش از آنچه پدر و مادر را یاد می‌کنید، خداوند را یاد نمایید، خداوند رحیم در واقع می‌خواهد مردم را تربیت معنوی کند ولذا می‌فرماید به جای افتخار به پدر و مادر و اجداد، به یاد خدا باشید.

«فَإِذَا قَضَيتُمْ مَنَاسِكَكُمْ» وقتی رمی جمره کردید، چه در روز اول و چه در روز دوم وچه در روز سوم،«فَاذْكُرُوا اللَّهَ» خدا را یاد کنید «كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ همانطور که آباء و اجداد خود را یاد می‌کردید، خدا را یاد کنید «أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا ».

بعداً قرآن کریم می‌فرماید: زائران خانه خدا بر دو دسته‌اند، گروهی می‌گویند خدایا به دنیا بده، خداوند می‌فرماید همان را برای آنها می‌دهم

‌اما گروه دیگر می‌گویند:« رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» آنگاه خداوند می‌فرماید ما هر کس را آنچه را که خواسته می‌دهیم، آن زائر خانه خدا که فقط پول و خانه و امثال خانه می‌خواهد، ما نیز به او پول، خانه و امثال آنها را می‌دهیم، اما آنکس که هردو را می‌خواهد، به او هردو را می‌دهیم.

خلاصه مطلب اینکه: این آیات مبارکة، جنبه‌های تربیتی حج را برای ما بیان می‌کنند و می‌گویند تمام همت شما در یک چنین جایی، فقط طلب دنیا نباشد، بلکه هم دنیا را بخواهید و هم آخرت را.

«أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا » کلمه «من» در« مِمَّا كَسَبُوا » برای تبعیض است، از این معلوم می‌شود هر چیزی که ما کسب کردیم، ‌همه‌اش قبول نمی‌شود، بلکه بعضی از آنها قبول می‌شود نه همه‌اش، چون‌ آیه مبارکه نمی‌فرماید آنچه را که «كَسَبُوا » به آنها می‌دهیم.

پس معلوم می‌شود که اعمال بر دو قسم‌اند:

الف؛ عملی که در آن ثواب است

ب؛ عملی که در آن ثواب نیست

«أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا » نمی‌فرماید: «أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ ما كَسَبُوا ».

« وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ» ممکن است کسی بگوید: خدایا! روز قیامت میلیارد‌ها انسان است، چطور به حساب آنان می‌رسی، قرآن کریم در جواب می‌فرماید:« وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ» است، حساب خدا غیر از حساب بشر است، از امیر المؤمنین (ع) سوال کردند که خدا به حساب بندگان چطور در یک روز می‌رسد، حضرت در جواب فرمودند: همانطور که در یک روز همه آنان را روزی می‌دهد، در یک روز شش میلیارد انسان را روزی و غذا می‌دهد، به همان نحوی که همگان را در یک روز رزق و روزی می‌دهد، و هکذا در یک روز به حساب اعمال آنان رسیدگی می‌کند،‌ به قول شاعر:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر** گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

جمله عالم زین سبب گمراه شد ** کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

همسری با انبیا برداشتند ** اولیا را همچو خود پنداشتند

گفته اینک ما بشر ایشان بشر** ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور

این ندانستند ایشان از عمی ** هست فرقی درمیان بی‌منتهی

مثال1: فرض کنید مورچه‌ای از روی فرش راه می‌رود، مورچه فقط همان جا را می بیند که چشمش به آنجا می‌افتد، اما آنکس که در آنجا ایستاده، او همه فرش را یکجا می‌بیند، فرق انسان با مورچه درهمین است، یعنی مورچه فقط همانجا را می‌بیند، اما آدم ایستاده همه جا را می‌بیند.

مثال2: فرض کنید کسی کنار نهر نیل رفته، نهر نیل،‌ نهری است که در واقع حکم دریا را دارد، این آدم که کنار نهر نیل ایستاده یا نشسته، فقط چشم انداز خودش را می‌بیند.

‌اما اگر کسی سوار هواپیما بشود و بخواهد از بالا نهر نیل را نگاه کند، او همه نهر نیل را یکجا می‌بیند، مَثَلِ حق تعالی با بندگان، مثل آنکس است که در کنار نهر نیل نشسته و به نهرنیل نگاه می‌کند، با آنکس سوار بر هواپیما شده و از بالا به نهر نیل نگاه می‌اندازد.

ای برون از وهم و قال و قیل من * * خاک بر فرق من و تمثیل من

« وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ» ولذا ‌حساب خدا غیر از حساب بشر است که جمع و تفریق می‌کنند، خدا احاطه به همه اعمال بشر دارد، ولذا در یک لحظه به حساب همه اعمال انسان می‌رسد.

 


[6] سوره بقره، ‌ آیه300 و 302.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo