درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/09/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيامًا لِيذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَينْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ»[1]
ترجمه: اي کساني که ايمان آوردهايد! در حال احرام، شکار نکنيد، و هر کس از شما عمدا آن را به قتل برساند، بايد کفارهاي معادل آن از چهارپايان بدهد؛ کفارهاي که دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصديق کنند؛ و به صورت قرباني به (حريم) کعبه برسد؛ يا (به جاي قرباني،) اطعام مستمندان کند؛ يا معادل آن، روزه بگيرد، تا کيفر کار خود را بچشد. خداوند گذشته را عفو کرده، ولي هر کس تکرار کند، خدا از او انتقام ميگيرد؛ و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.
معنای مفردات آیه1: «حُرُمٌ»: جمع حرام، و رجل حرام و محرّم، بمعنی واحد کما أنّ الحلال و المحلّل کذلک.
2: «النَّعَمِ»: هی الإبل و البقر و الغنم.
3: «عَدْلٍ»: المعادل للشیء، إمّا حسّاً أو قیمة.
4:« وَبَالَ»: من الوبل، الشیء الثقیل، والوابل: المطر الغزیر.
حرمة الصید و کفّارتهچنانکه عرض کردیم، یکی از محرمات احرام صید است، آیه قبلی را خواندیم، این آیه نیز در رابطه با همان مطلب است، منتها در باره کفاره آن بحث میکند، و الا در اینکه صید کردن برای آدم «محرم» حرام است، جای بحث نیست، این آیه مبارکه میخواهد کفاره آن را بیان کند.
پرسشپرسش این است که چرا خداوند در این آیه مبارکه تنها مؤمنین را مخاطب قرار داده و میفرماید:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا» و حال آنکه آقایان در علم اصول میگویند کفار نیز محکوم به فروع دیناند، پس چرا فرموده:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا» ، زیرا حقش این بود که بفرماید:« یا أیها الناس»؟
پاسخپاسخ این پرسش این است که افراد با ایمان به این خطابها ارزش قائل میشوند و به آن عمل میکنند، اما کفار( با اینکه محکوم به فروع میباشند) برای خطابات الاهی ارزش قائل نمیشوند و به آن عمل هم نمیکنند، ولذا خداوند تنها مؤمنین را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ»
لازم است در اینجا قبل از هر چیز، دو کلمه را معنی کنیم و آن اینکه مراد از کلمه « الصَّيدَ » و کلمه «حُرُمٌ» چیست؟ مراد از کلمه: «الصَّيدَ» حیوان وحشی است، خواه (آن حیوان وحشی) مأکول اللحم باشد یا مأکول اللحم نباشد، یعنی صید اعم از حیوان مأکول اللحم و حیوان غیر مأکول اللحم است.
نظر شافعیجناب شافعی گفته مراد از کلمه: «الصَّيدَ » حیوان وحشی مأکول اللحم است نه اعم از مأکول اللحم و غیر مأکول اللحم، و حال آنکه امیر المؤمنین (ع) کلمه «صید» را در باره ارانب و ثعالب نیز به کار برده.
بنابراین، «صید» شامل هر حیوان وحشی میشود اعم از اینکه مأکول اللحم باشد یا مأکول اللحم نباشد (مانند ثعلب و ارنب)
پس ما در معنای «صید» با جناب شافعی اختلاف پیدا میکنیم، چون ایشان میگوید مراد از «صید» حیوان وحشی مأکول اللحم است، ولذا آن حیوان وحشی که مأکول اللحم نیست، صید و شکار آن مانع ندارد.
ولی ما میگوییم که «صید» اعم از حیوان وحشی مأکول اللحم وغیر مأکول اللحم میباشد، زیرا «لَا تَقْتُلُوا الصَّيدَ» اطلاق دارد، به این معنی که کلمه «صید» هم حیوان وحشی مأکول اللحم را شامل میشود و هم غیر مأکول اللحم را در بر میگیرد.
علاوه براین، در شعر امیر المؤمنان (ص) نیز کلمه «صید» در حیوان وحشی غیر مأکول اللحم به کار رفته و حضرتش فرموده:
صَيْدُ الْمُلُوكِ أَرَانِبُ وَ ثَعَالِبُ *** وَ إِذَا رَكِبْتُ فَصَيْدِيَ الْأَبْطَال.
مطلب دوم این است که ماهیت حیوان وحشی چیست؟ این قسمت را در آینده متذکر میشویم.
« وَأَنْتُمْ حُرُمٌ » باید توجه داشت که کلمه «حُرُمٌ» جمع حرام است و هردو به معنای «مُحرِم» است، کما اینکه محل و حلال عکس آن است، یعنی چه بگویید « مُحِل» و چه بگویید « حلال»، یعنی هردو به یک معنی میباشند، در «ما نحن فیه» نیز کلمه «حُرُمٌ» و «حرامٌ» هردو به یک معنی میباشند.
خلاصه مطلب اینکه: کسانی که محرماند، یا آدمی که محرم است، صید کردن بر او حرام است، خواه در حرم باشد یا خارج حرم، مثلاً کسانی که از مدینه حرکت میکنند و از مسجد شجره احرام میبندند،( به محض احرام بستن) صید و شکار کردن بر آنان حرام میشود، و حال آنکه مسجد شجره با حرم صدها کیلومتر فاصله دارد، البته صید برّی حرام میشود نه صید بحری. پس در حرمت صید برای محرم، فرق نمیکند که در حرم باشید یا در غیر حرم، البته برای غیر «محرم» صید اشکال ندارد مگر در حرم، یعنی غیر محرم میتواند صید کند، منتها درغیر حرم، اما در حرم حق صید را ندارد، چرا؟ چون اگر شرع مقدس صید در حرم را برای غیر محرم اجازه بدهد، تخم حیوانات از بین میرود و در حقیقت در آن محیط حیوانی باقی نمیماند.
علاوه براین، عرض کردیم که آدمِ مُحرِم باید به گونهای باشد که همه موجودات جاندار، نسبت به او درامنیت و آرامش به سر ببرند،«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا» این خطاب کفار را نیز میگیرد، اما چون عامل به این «خطاب» فقط مؤمنین هستند ولذا فرموده: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ » اما اگر کسی مُحِل باشد، شکار وصید برای او اشکال ندارد مگر در حرم، یعنی در حرم حتی محل حق شکار کردن را ندارد.
«وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا» یعنی اگر کسی متعمداً در حال احرام شکار کرد، آیه مبارکه متعمد را میگیرد، ولی کسانی که کتاب حج را خواندهاند، فقها میگویند تمام کفارات مال متعمد است، مگر شکار که هم مال متعمد است و هم مال غیر متعمد، آن فتوا با این آیه مبارکه چگونه سازگار است؟
به تعبیردیگر: در تمام کتابهای حج مینویسند که کفارات حج و کفارات «احرام» مال متعمد است، اما غیر متعمد و خاطی، کفاره ندارد، مگر کفاره صید که هم متعمد را میگیرد و هم غیر متعمد را؟
پس ناچاریم که آیه مبارکه را بر شأن نزولش حمل کنیم، شأن نزولش در متعمد بوده، بنابراین، کلمه: «مُتَعَمِّدًا» در اینجا قید نیست، شأن نزولش متعمد است، ولذا قرآن (بخاطر رعایت شأن نزولش) کلمه «مُتَعَمِّدًا» را به کار برده است، و الا از نظر فتوا در کفاره صید، متعمد وغیر متعمد فرق نمیکند، یعنی خاطیهم کفاره دارد، مثلاً من میخواستم تیری را به یک نقطه خاص پرتاب کنم، اتفاقاً به حیوانی اصابت کرد و من در حال احرام هستم.
در هر صورت من با هر انگیزهای که بود، تیر اندازی کردم و نظرم نیز این نبود که به حیوان اصابت کند، منتها از باب اتفاق به یک حیوانی اصابت کرد وخورد، این هم کفاره دارد، غایة ما فی الباب کفارهاش از آیه فهمیده نمیشود، بلکه از سنت استفاده میشود.
«وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ» أی فعلیه جَزَاءٌ، کلمه «فَجَزَاءٌ» مبتداست، «علیه» خبر مقدر است، حرف «فاء» در «فَجَزَاءٌ» به خاطر جمله شرطیه (وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا) آمده، پس «فَجَزَاءٌ» مبتدای مؤخر و« علیهِ مقدّر» خبر مقدم او میباشد.
« فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ» یعنی باید مثل آن حیوانی را که شکار کرده، مماثل آن را پیدا کند تا به عنوان کفاره کشته بشود، آن حیوانی را که متعمداً یا خائطاً شکار کرده، باید مثل آن را پیدا کند و آن را به عنوان کفاره ذبح نماید (البته حیوان حلال گوشت) اگر این آدم شتر مرغ را شکار کرده، مماثلش خودِ شتر است، اگر حمار وحش را شکار کرده، مماثل آن بقره است، اگر ارنب یا ثعلب شکار کرده، مماثل آن شاة و گوسفند است.
خلاصه مطلب اینکه: آنچه را که شکار کرده و کشته، باید مماثل آن را از حیوان حلال گوشت پیدا کند و آن را به عنوان کفاره ذبح نماید، در نعامه (شتر مرغ) شبیه و مماثلش خودِ شتر (بدنه) است، در حمار وحش، شبیه و مماثلش بقره میباشد، در ثعلب و ارنب، شبیه و مماثلش شاة و گوسفند است، حال این پرسش به میان میآید که چه کسی باید این مماثل بودن را تشخیص بدهد؟ قرآن کریم به این پرسش جواب میدهد و میفرماید:« يحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ» شبیه شناسی و مماثل شناسی، یک امر مزاجی نیست، بلکه باید دو نفر آدم عادل بگویند که این حیوانی که تو شکار کردی، شبیه و مماثلش از حیوان حلال گوشت، فلان حیوان است.
« در هر صورت» شبیه شناسی، مزاجی نیست تا هر کس بگوید این حیوان شبیه و مماثل صید است، بلکه باید دو عادل بگویند که این «حیوان» شبیه آن است، ولذا عرض کردم که اگر کسی نعامه و شتر مرغ را شکار کند، دو عادل میگویند شبیه و مماثلش شتر است، اگر حمار وحش را شکار کند، شبیه و مماثلش بقره است، اگر آهو، یا ارنب و یا ثعلب را شکار کند، شبیه و مماثل آنها شاة و گوسفند است.
«هَدْيا بَالِغَ الْكَعْبَةِ» این حیوان را که به عنوان کفاره ذبح میکنیم، در کجا ذبح شود؟«هَدْيا بَالِغَ الْكَعْبَةِ» این را باید هدیه کنیم به کعبه، و به سر زمین کعبه برسد.
در زمان رسول خدا، در نزدیکی «کعبه» قابل ذبح بود، یعنی در «مسعی» یک بازار نخاسی بود و در آنجا حیوان را ذبح میکردند، اما الآن این کار به هیچ نحو در خودِ شهر کعبه ممکن نیست تا چه رسد که انسان آن را به حوالی کعبه ذبح کند، ولذا انسان ناچار است که در «منی» برود «هَدْيا بَالِغَ الْكَعْبَةِ» هدایتی است که برسد به کعبه، یعنی در اطراف کعبه باشد، در خودِ کعبه که امکان ندارد،عرض کردم در روایت داریم که در زمان رسول خدا در نزدیکی «کعبه» سوق و بازاری بوده که در آنجا ذبح میکردند، « فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ ، أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ» یا حیوانی را بکشد، «أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ» این خیلی مجمل است، چند مسکین را اطعام کند؟ معلوم نیست، یا آن حیوان را بکشد، مثل:« گاو، بدنه و یا شاة و گوسفند»، یا گرسنهها را سیر کند؟ اینجاست که مفسر باید به روایات رجوع کند، آن این است که این گاو را که میخواهید بکشید، اگر آن را قیمت کنید، قیمتش چه مقدار میشود و با آن قیمت چه مقدار میشود گندم خرید، آن گندمها را به مساکین بدهد، یا خودِ گاو را به عنوان کفاره بکشد یا گاو را قیمت کند، فرض کنید قیمتش یک میلیون است، بعداً نگاه کنند که با این یک میلیون تومان چقدر گندم میشود خرید، «طعام» در قرآن کریم غالباً به معنای گندم است، «أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ»، یعنی انسان مخیر که خود گاو یا بدنه (شتر) را بکشد یا آن را قیمت کند و با قیمت آن گندم بخرد و به مساکین بدهد، هر مسکینی ر باید چه قدر داد؟ اختلاف است، در روایت أبو عبیده که مستند است میگوید هر مسکینی را باید چه مقدار بدهد؟ اختلاف است، روایت أبی عبیده (که مستند است) میگوید به هر مسکینی نصف صاع بدهد و هر صاعی چهار مد است، اما وایت عیاشی (که مرسل است) میگوید: به هر مسکینی یک مد بدهد ( مد واحد).
بنابراین، اگر مُدّان باشد، تعداد فقیر کمتر میشود، اما اگر به هر «فقیر» یک مد بدهیم، قهراً تعداد فقیر بیشتر میشود «أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ»، تذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که: «طَعَامُ مَسَاكِينَ» بدل از کلمه «أَوْ كَفَّارَةٌ» است، بدل با عطف بیان تقریباً یکیاند، «أَوْ كَفَّارَةٌ» کفاره چیه؟«طَعَامُ مَسَاكِينَ»، به این معنی که بدنه (شتر) یا بقره را قیمت میکنند، با قیمت آنها گندم میخرند و به فقرا میدهند و به هر فقیری دو مد، یا یک مد میدهند، یعنی اگر بخواهند به روایت أبو عبیده عمل کنند، باید به هر فقیری دو مد بدهند، و اگر به روایت مرسله عیاشی عمل کنند، باید به هر فقیری یک یک مد بدهند.
« أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيامًا» یا معادل آن روزه بگیرند، به این معنی که در بازار رفتیم یا گاو را خریدیم و یا قیمت کردیم، دیدیم که با این گاو میشود گندم خرید، چه قدر گندم خریدیم؟ گندمش به اندازهای شد که میشود به شصت مسکین دو مد داد یا یا یک مد داد، یا فرض کنید که به شصت مسکین دو مد رسید، به این تعداد این فقرایی که میتوانسیتم سیر بکنیم، روزه میگیریم، روزه ما از نظر عدد، تابع آن مساکینی است که با آن طعام میتوانستیم آنها را اطعام کنیم، اگر مدان (دومد) باشد، گاهی میشود که فقط سی مسکین یا چهل مسکین را سیر کنیم، اما اگر یک مد( مد واحد) باشد، تعداد مساکینی که میخواهیم سیر کنیم بالا میرود، این بستگی دارد که در کتاب حج نظر فقیه و مجتهد مدان است یا یک مد، اگر نظرش مدان باشد، پس تعداد مساکینی که سیر میشوند نیز کمتر میشود، روزهاش نیز کمتر میشود.
اما اگر نظرش در حج مد واحد شد، تعداد مساکین بالا میرود و لذا تعداد روزهایی را که باید روزه بگیرد نیز بالا میرود.
خلاصه مطالب
تا کنون مطالب ذیل را بررسی کردیم:
1: « يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا»
2: «لَا تَقْتُلُوا الصَّيدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ »
جزایش این است که شبیه و مماثل آن رااز حلال گوشت به عنوان کفاره بدهد
3: «وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ»
4: «يحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ»
تشخیص این مشابهت و مماثلت بر عهده دو عادل است.
5: «هَدْيا بَالِغَ الْكَعْبَةِ»
باید در نزدیکی کعبه باشد.
ما عرض کردیم که در زمان ما این کار امکان پذیر نیست ولذا باید آن ببریم در منی ذبح کنیم.
6: «أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ»
7: « أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيامًا»
سوالسوال این است که آیا «أو» ها در این آیه مبارکه (وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيامًا) برای تخییر است یا برای ترتیب؟
جوابامام صادق (ع) فرموده تمام «أو» ها که در قرآن کریم آمده برای تخییر است، روایت داریم که تمام «أو» ها در قرآن کریم برای تخییراست، اما متأسفانه اصحاب ما فرمودهاند باید دراینجا ترتیب را رعایت کنند، یعنی اگر بر اولی قادر است، به دومی نوبت نمیرسد، اگر قادر بر دومی است، به سومی نوبت نمیرسد، روایت از امام صادق(ص) است، تمام «أوّ» ها برای تخییر است، اینجا هم باید برای تخییر باشد، اما فتوای اصحاب برای ترتیب است، البته احوط هم ترتیب است.
« أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ، أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيامًا». چرا؟ « لِيذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ» این تعلیل است، تعلیل کدام چیز است؟ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيامًا» . چرا؟« لِيذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ» تا سنگینی کار خود را بکشد، وَبَالَ» به معنای سنگینی است، یعنی ای انسان تو در حال احرام هستی، از راه دور رفتی که خانه خدا را زیارت کنی، تو میروی حیوان میکشی، این کار، بسیار کار بد و زشتی است « لِيذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ» تا سنگینی کار خود را بچشد و بداند که این کار او، بسیار کار غلطی بوده است.
« عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ» اصحاب پیغمبر اکرم (ص) عرض کردند که ما در زمان جاهلیت شکار میکردیم، پس چه کنیم؟ قرآن جواب میدهد و میفرماید: « عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ» گذشتهها را خدا بخشیده« الإسلام یجبّ ما قبله»
حال اگر کسی یکبار شکار کرد، کفارهاش هم داد، دو مرتبه شکار کرد، چه باید بکند؟ قرآن میفرماید:
« وَمَنْ عَادَ فَينْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ» خدا از او در این دنیا انتقام میگیرد، آیا خدا فقط انتقام میگیرد و بس، یا علاوه بر انتقام، باید کفاره نیز بدهد؟
بعضیها میگویند کفاره نمیدهد، خداوند فقط انتقام میگیرد و گوشمالی میدهد؟
ولی ما میگوییم که: اطلاق اولی،یعنی اطلاق: «وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ» فرق نمیکند که مرحله اول باشد یا مرحله دوم باشد، انتقام خدا نفی کفاره نمیکند، یعنی کفاره سر جای خود باقی است، منتها خدا علاوه بر کفاره، انتقام هم میگیرد، در اولی انتقام نیست، اما در مرتبه دوم، چون با نهی الاهی مخالفت کرده، خداوند علاوه بر اینکه انتقام میکرد، اما کفاره هم سر جای خودش باقی است «وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ» خداوند قدرتمند است ولذا میتواند از طرف انتقام بگیرد.
سوالممکن است کسی سوال کند که انتقام کار کسی است که تشفی خاطر میخواهد، مثلا: کسی، پدر دیگری را کشته، ولی دم میگوید قاتل را باید قصاص کرد. چرا؟ بخاطر تشفی خاطر، اما خدا که تشفی خاطر ندارد.
جوابجوابش این است که مراد از انتقام، یعنی اینکه او را به جزایش میرساند، اما تشفی در خدا نیست،« خذ الغایات، و ترک المبادی» به جزایش رساندن، و اترک المادی، تشفی در خدا نیست.
باید توجه داشت که برای آدم «محرم» نه تنها شکار حرام است، حتی اشاره کردن هم حرام است، یعنی اینکه بگوید این آدم را بزن، حتی خوردنش هم حرام است،حتی ذبحش هم حرام است.
بنابراین، درست است که این آیه مبارکه فقط صید را گفته، اما سنت میگوید همه چیزش حرام است، اشاره کردن، پوست کردن و خوردنش همگی حرام میباشد.
گفتار شیخ محمد جواد مغنیهشیخ محمد جواد مغنیه میفرماید: فقهای ما در کتاب حج، در باره صید بسیار بحث کردهاند، آنگاه میفرماید: آدمی که محرم است و با هزاران مشکلات خود را به حج رسانده، گمان نمیکنم که در حال احرام در فکر صید باشد، این مسأله مال دوران جاهلیت است نه مال عصر و دروان ما، یعنی در عصر و دوران ما، این مسأله چندان مبتلا به نیست.
و لصدیقنا مجمد جواد مغنیه کلام یقول فیه:« و قد أطال فقهاء المذاهب الکلام فی الصید و کفّاراته، وابتدوا من صید النعامة الّتی تشبه الناقة إلی صید الجرادة، و فرعواً فروعاً، و افترضوا صوراً شتّی ... و نحن نکتفی بما ذکرناه، لعدم الجدوی من التطویل و التمثیل، لأنّ الذی یذهب إلی الحرمین الشریفین یذهب ناسکاً زاهداً، لا منتزهاً صائداً»[2]