< فهرست دروس

درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

86/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

چنانچه قبلاً بیان شد، یک رشته مسائلی در فقه است که  با آن  ضابطه‌ی کلی  اصولی‌ها  تطبیق نمی‌کند. حاصل این مسائل این است که مقدمه واجب است وحال آنکه هنوز ذی المقدمه واجب نشده است، مثلاً: انسانی که می‌داند بعد از ظهر نمی‌تواند به  آب دسترسی پیدا کند و الآن واجد آب است، فقها می‌فرمایند: واجب است که  این آب را حفظ کند، در اینجا مقدمه ( حفظ آب ) واجب است، وحال آنکه ذی‌المقدمه‌اش  هنوز واجب نیست. یا زن مستحاضه، قبل الفجر غسل برایش واجب است، در حالیکه صوم که ذی المقدمه هست هنوز واجب نیست( مگر عند الفجر). و هکذا سایر مثالها.(این بود طرح و تصویر اشکال).

در اینجا هر کسی برای خود راه فراری درست کرده است، به عبارت بهتر: به گونه‌ی از این اشکال جواب داده است.

جواب شیخ انصاری: مرحوم  شیخ انصاری واجب مشروط را به طور کلی  منکر است، می‌فرماید: در تمام واجبات،« قید» به ماده برمی‌گردد نه هیئت، یعنی  اطلاق هیئت  محفوظ است. «صوم» در همان قبل الفجر واجب است، نماز ظهر ساعت ١٠ واجب است،منتها واجب در آینده هست، «قید» قید واجب است، اما «وجوب» اطلاق دارد، البته این را هم اضافه کرد که: بعضی از قیود تحصیلش واجب است،مانند: وضو؛ بعضی از قیدها تحصیلش واجب نیست بلکه حصولش معتبر است، مانند:حج؛  در مسئله‌ی حج، «استطاعت» قید واجب است اما تحصیل آن واجب نیست بلکه حصولش معتبر است.

جواب صاحب فصول:‌ جواب دوم مال صاحب فصول بود، ایشان واجب مطلق را بر دو قسم تقسیم کرد: 1) منجز

 2) معلَّق در واجب معلّق، «وجوب» فعلی است، واجب استقبالی. «الوجوب فعلیٌّ، و  الواجب استقبالیٌ»، واجب معلّق صاحب فصول، عین همان واجب مشروط شیخ انصاری است، البته  با این تفاوت که شیخ انصاری واجب مشروط را منکر شد، ولی ایشان واجب مشروط را قبول دارد، منتها  می‌فرماید: علاوه بر  واجب مشروط یک واجب دیگری هم داریم  بنام: واجب معلّق.

جواب آخوند: جواب  سوم از محقق خراسانی بود،ایشان فرمود  که در اینجاها  «شرط» شرط متأخّر است، ما مکرر گفتیم که  شرط متأخّر پیش آخوند خراسانی برمی‌گردد به شرط مقارن، چون وجود ذهنی شرط است نه وجودخارجی.یعنی تصور مولا این است که این عبد اجازه خواهد یافت، این شرط است و این شرط مقارن است.

 در مسئله‌ی وضوی قبل از ظهر، شرط عبارت است از  تصور مولا به اینکه این آدم در آینده فاقد الماء خواهد بود، قهراً این تصور شرط مقارن است، وجوبش وجوب استقبالی نمی‌شود بلکه وجوب حالی می‌شود، چرا؟ «لأنّ الشرط حاصلٌ».

جواب محقق اردبیلی: ایشان فرمود:  این مقدمة‌ها(حفظ آب، وضو، اغتسال و ...؛) که واجبند، واجب غیری نیستند، بلکه واجب نفسی هستند. منتها  تهیّئی هستند، یعنی  در انسان ایجاد آمادگی نسبت واجب دیگرمی‌کنند.

جواب آیة الله سبحانی: جواب پنجم نظریه‌ی ما ست،ما وجوب را  در اینجاها اصلاً  وجوب شرعی نمی‌دانیم، بلکه وجوب را  وجوب عقلی می‌دانیم، یعنی عقل می‌گوید: تو که می‌دانی بعد از ظهر فاقد الماء می‌شوی، این آب موجود را حفظ کن. عقل می‌گوید: تو که می‌دانی برایت میهمان می‌آید، فردا هم جمعه است گوشت و سایر لوازم  گیر نمی‌آید، همین الآن گوشت و سایر لوازمات را فراهم  کن تا تا فردا  دچار مشکل نشوی.

در این موارد، راهنمای ما عقل است، یعنی  عقل حکم می‌کند اگر می‌دانی در موقع انجام ذی المقدمه، تحصیل مقدمه ممکن نیست، پس  الآن  مقدمه را تحصیل کن، حالا اگر کسی  از این حکم عقل، حکم شرع را هم  کشف کند، حرفی نیست.

جواب حضرت امام(ره):‌ ایشان یک نظر خوبی دارد و آن این است که: گاهی وجوب المقدمه «ناش و نابعٌ من وجوب ذیها»،مشهور نیز (غالباً) همین را می‌گویند.

ولی گاهی  «قد یکون وجوب المقدمه لاجل وجوب ذی المقدمه»،این دوتا تعبیر با همدیگر  فرق دارند، در اولی وجوب مقدمه ناشی از وجوب ذی المقدمه است، به عبارت دیگر: وجوب ذی المقدمه علت فاعلی وجوب مقدمه است، به گونه‌ای که اگر وجوب ذی المقدمه نباشد، وجوب مقدمه محال است. چون وجوب ذی المقدمه علت فاعلی است،مانند: آتش که علت فاعلی حرارت اسـت، طبق این بیان، اشکال‌ها وارد است.

اما در دومی می‌گوییم: وجوب«ذی المقدمه» علت غایی وجوب مقدمه است، یعنی  مقدمه را برای ذی المقدمه می‌خواهد. در علت غائی گفته‌اند: «مقدمٌ تصوراً، موخرٌ وجوداً»، پس علت وجوب مقدمه چیست؟ علت وجوب مقدمه نفس است، یعنی نفس عاقله‌ی مولا، فکر می‌کند بر اینکه اگر ذی المقدمه را کسی بخواهد بیاورد باید مقدمه را هم بیاورد، نفس عاقله مولا روی مبادی خودش وجوب مقدم را خلق می‌کند، مبادی او این است که  اول مقدمه را تصور می کند، سپس  تصدیق به فائده می‌کند، آنگاه  شوق حاصل می‌شود، بعداً حالت جزم به انسان پیدا می‌شود، نفس مولا وجوب مقدمه را خلق می‌کند برای وجوب ذی المقدمه، وجوب ذی المقدمه علت غایی است، یعنی «مقدم تصوراً و مؤخّر وجوداً»،

بنابراین؛ لازم نیسـت که اگر مقدمه واجب شد، حتماً ذی المقدمه هم واجب باشد، بلکه  همین یک مقداری که در آینده ذی المقدمه واجب خواهد شد، کافی است، وجوب مقدمه برای خود مبادی و مقدماتی دارد، یعنی  مولا نخست مقدمه را تصور می‌کند،سپس تصدیق به فایده‌اش  می‌کند، آنگاه برایش شوق مؤکد  حاصل می‌شود،بعد از سپری شدن این مراحل سه گانه، اراده‌ی مولا  بر ایجاب مقدمه تعلّق می‌گیرد. چرا؟ چون ذی المقدمه در آینده واجب خواهد شد،با این بیان، تمام آن  اشکال‌ها رفع می‌شود، چرا؟ در همه‌ی این مثال‌ها وجوب مقدمه هست، وجوب ذیها نیست و اشکال ندارد؟ چون وجوب مقدمه مخلوق نفس مولا است نه مخلوق  ذی المقدمه؛اما  اینکه می‌گویند: ملازمه است بین وجوب مقدمه و وجوب ذیها، ملازمه‌اش در همین حدود است، به عبارت دیگر: اگر مولا مقدمه را واجب می‌کند بدون جهت نیست، بلکه  به خاطر ذی المقدمه است که در آینده وجوب پیدا می‌کند، ولذا  ملازمه‌اش در  همین حد است، نه اینکه اگر الآن مقدمه‌ واجب شد، حتماً همراه با وجوب «مقدمه» ذی المقدمه هم واجب می‌شود، همراه بودن لازم نیست،چرا؟ چون ذیها علت غایی است نه علت فاعلی «و لا یشرط فی علة الغائیه الا التقدم تصوراً والتأخّر وجوداً». اگر کسی این بیان را  قبول کند، همه‌ی اشکال‌ها از آن  مثال‌های که بیان کردیم، بر طرف می‌شود. آقا! مقدمه چرا واجب است؟ خب! مبادی دارد، یعنی مولا فکر کرده که این مصلحت ملزمه دارد،آیا ممکن است که  مقدمه واجب باشد، اما  ذی المقدمه واجب نباشد؟ بله! ممکن است؛ چون وجوب ذی المقدمه جنبه‌ی غایی دارد، فلذا لازم نیست که علت غایی همراه باشد، بلکه ممکن است متأخّر باشد، مثال: «نجار» علت فاعلی است و این منبررا درست کرد، موقعی که اره و رنده را گرفت که چوب را ببرد فکر کرد روزی می‌رسد که بالای این منبر کسی خواهد نشست و درس خواهد گفت، به خاطر همین منبر را درست کرد، درس گفتن این آدم تصوراً مقدم  است، اما وجوداً مؤخّر می‌باشد.

بنابراین؛‌ ما شش جواب بیان نمودیم،‌ولی جواب  پنجم و ششم اقرب به صواب است، طبق نظریه‌ی  حضرت امام(ره)، وجوب مقدمه  از وجوب ذی المقدمه سرچشمه نمی‌گیرد، بلکه  خودش برای خود  مبادی دارد، منتها وجوب ذی المقدمه علت غایی است،یعنی  به خاطر او است.

با این بیانی که عرض کردیم ،حرف آخوند  خراسانی باطل می‌شود، ایشان اصرار دارد و می‌فرماید: وجوب مقدمه کشف «إنّی» می‌کند  از وجوب ذیها، کشف« إُنّی» این است که از معلول پی به علت می‌بریم، محال است معلول در خارج باشد، اما علت در خارج نباشد، این حرف خراسانی را، فرمایش امام(ره)  باطل می‌کند، چرا؟ چون وجوب مقدمه معلول وجوب ذی‌ها نیست، بلکه  معلول نفس عاقله‌ی مولا است، البته  با آن مقدماتش که عرض شد. ما تا اینجا  فقط قواعد را خواندیم،از اینجا به بعد می‌خواهیم قواعد را تطبیق ‌کنیم.

تطبیقات:

الفرع الاول: قال الله تبارک و تعالی:«فمن شهد منکم الشهر فلیصُمْه »  مفسرین این آیه شریفه را دو جور معنا می‌کنند

الف) شهد الاشهر؛ یعنی کسی هلال را ببیند

 ب) مسافر نباشد، بلکه حاضر باشد. ما  از اینجا استفاده می‌کنیم

  همان مرحله‌ی  اول که هلال را دیدیم، همه‌ی روزه‌ی ماه رمضان برای  ما  واجب می‌شود، چرا؟ چون می فرماید: «فمن شهد منکم الشهر فَلْیَصُمْه»، ضمیر (یصمه) به همه‌ی  ماه  برمی‌گردد، این از قبیل واجب معلَّق است که  وجوبش حالی است،یعنی  همین که چشم شما به هلال افتاد، روزه یک ماه وجوب پیدا می‌کند «الوجوب حالی والواجب استقبالی»  ولذا فقها در کتاب صوم می‌گویند: دو تا نیت بکنید

 1) اول ماه رمضان نیت همه‌ی ماه را بکنید

2) هر شب ماه رمضان  نیت فردارا بکنید، فلذا  این واجب معلّق است.

الفرع الثانی: قال الصادق«علیه‌السلام»: «اذا دخل الوقت وجب الطهور والصلاة»[1]

 این از قبیل واجب مشروط است، یعنی مادامی که وقت داخل نشده، وجوبی نیست، بنابراین کسانی که می‌گفتند: ساعت ١٠ «الوجوب فعلیٌ والواجب استقبالی»، کلام شان، با این حدیث مطابقت ندارد،چون  «قبل الوقت لا وجوب ولا واجب».

پس کسانی که ( مانند مرحوم آخوند) می‌گفتند: از قبیل شرط متأخّر است و شرط متأخّر برمی‌گردد به شرط مقارن، وبا این  بیان می‌خواستند وجوب  قبل از ظهر را درست کنند، جواب آنها با این حدیث تطبیق نمی‌کند.این از قبیل واجب مشروط است.

الفرع الثالث: «وللّه علی الناس حِجُّ البیت مَنِ اسْتطاع الیه سبیلا»، آیا  این از قبیل  واجب معلّق است یا از قبیل واجب مشروط؟ ظاهر آیه واجب مشروط را می‌رساند،یعنی اگر استطاعت پیدا شود حج واجب است،پس معلوم  می‌شود که  قبل از استطاعت خبری نیست. این «واجب» واجب مشروط است،نسبت به استطاعت واجب مشروط است، اما نسبت به سایر اعمال حج معلّق است، پس در حقیقت ممزوج و مخلوط است از واجب مشروط و واجب معلّق است. تا استطاعت نیست واجب مشروط است، وقتی استطاعت آمد در ماه شوال، اینجا وجوب هست، اما واجبش استقبالی اسـت، چرا؟ چون که واجب در عرفه و منی خواهد بود.

بقی هنا سئوال:

در بعضی موارد فقها دو فتوای مختلف می‌دهند، دو مسئله هست و یک ضابطه دارد، اما حکمشان مختلف است، یعنی فقها دو گونه فتوا داده‌اند.مثلاً؛ در حفظ آب در بعد از ظهر، علما می‌گویند: باید آب را برای بعد از ظهر حفظ کند تا با وضو نماز بخواند، اما در جنب کردن زن و شوهر، می‌گویند: این زن و شوهر گر چه می‌دانندکه اگر خود را  جنب کنند، آب برای غسل ندارند،در عین حال  می‌توانند خود را  جنب کنند. چه فرق است بین ریختن آب که می‌گویید: حرام است، بلکه باید آن را برای وضو  نگهدارند، وبین اینکه اگر زن و شوهر در ساعت ١٠ صبح  خود را جنب کند با  اینکه  می‌دانند در بعد از ظهر فاقد آب هستند، در اینجا می‌گویید: جنب کردن جایز است؟ مرحوم آخوند در کفایه از اشکال جواب داده است و می‌فرماید: این  دو تا مسئله با همدیگر فرق دارد  وما فرقش را از ادلّه می‌فهمیم، یعنی ما دلیل داریم و دلیل ما فتوای فقهاء است، ما از فتوای فقهاء می‌فهمیم که درمسئله‌ی اول، قدرت مطلقه شرط است، قدرت مطلقه را حتماً باید تحصیل کرد،( هر کجا  گفتند: قدرت مطلقه، معنای قدرت مطلقه این است که تحصیلش واجب است) در اولی قدرت مطلقه شرط است، یعنی  تحصیلش واجب است، لذا باید آب را حفظ کرد، ولی در دومی از فتوای علماء می‌فهمیم که قدرت خاصه شرط است نه قدرت مطلقه، یعنی اگرتا ظهر پاک ماندیم، نماز را با آب و طهارت مائیه  می‌خوانیم. اما  اگر تا ظهر پاک نماندیم،هیچ اشکالی ندارد، قدرت خاصه شرط است، قدرت خاصه  در اختیار شما است، اگر این طهارت نفسانی را حفظ کردید، با همان طهارت نفسانی نماز بخوانید، والاّ با طهارت ترابی نماز را بخوانید، ایشان این دلیل از فتوا در آورده،فلذا می‌گوید: در اولی فتوا به عدم جواز داده‌اند، اما در دومی فتوا به جواز داده‌اند، از این دو فتوا کشف می‌کنیم که قدرت در اولی مطلقه است، یعنی اختیاری نیست، ولی قدرت در دومی قدرت خاصه است، این اختیاری است. مانند: استطاعت. آقایان می‌گویند: در استطاعت قدرت مطلقه شرط نیست، قدرت خاصه شرط است.

سئوال: آیا این بحث که قید به هیئت برمی‌گردد یا به ماده، ثمره‌ی عملی دارد یا ندارد، اگر ثمره‌ی عملی دارد،ثمره‌ی عملی‌اش چیست؟

جواب: ثمره‌ی عملی خوبی دارد، ولذا ما در  اینجا چند ثمره را بیان می‌کنیم.

١) گاهی  ثمره در قیود اختیاری ظاهر می‌شود. مانند: استطاعت، اگر قید هیئت باشد، تحصیلش واجب نیست، و اما اگر قید ماده باشد، تحصیلش واجب است، بله! قیود خارج از اختیار، مانند: دلوک الشمس، از این نظر ثمره ندارد و از اختیار خارج است، خواه قید  به هیئت بر گردد، خواه  به  ماده.

اما قیودی که تحت اختیار انسان است، اگر قید هیئت باشد تحصیلش واجب نیست ولذا فقهاء چون استطاعت را قید هیئت می‌گیرند، می‌گویند: تحصیلش واجب نیست. اما اگر کسی استطاعت را  قید ماده گرفت، تحصیلش واجب است.

ان قلت: شیخ انصاری که گفت استطاعت قید هیئت نیست، بلکه قید ماده هست،پس چطور فتوا داده  است که تحصیل استطاعت واجب نیست با اینکه قید را به ماده برمی‌گرداند؟

شما گفتید: اگر قید به هیئت برگردد تحصیلش واجب نیست، اما اگر به ماده بر گردد، تحصیلش واجب است،پس شیخ انصاری با اینکه  قید را به ماده برمی‌گرداند، چطور می‌گوید: تحصیلش واجب نیست؟

قلت:‌مرحوم شیخ خودش از این اشکال  جواب داده و فرموده: آن چیزی که قید ماده است، خودش نیز بر دو قسم است:

الف) گاهی تحصیلش معتبر است، مانند: وضو

 ب) گاهی حصولش معتبر است، مانند: استطاعت، شیخ این مشکل را حل کرده است، ما  هرچند گفتیم: قید  اگر به هیئت بر گردد، تحصیلش واجب نیست، اما اگر به ماده بر گشت، تحصیلش واجب است. ما که می‌گوییم: قید  به هیئت بر می‌گردد، خود را راحت کردیم، ولی شیخ که می‌گوید: قید به ماده بر می‌گردد نه به هیئت،ایشان قیود ماده را دو قسم کرده است:

1) تحصیلش واجب است

 2) حصولش معتبر است؛ یعنی اگر  خود به خود حاصل شود، معتبر است والا معتبر نیست.

ثمره‌ی دوم این است که ‌آیا  این بحث ما در جایی است که «قید» قید متصل باشد و یا در جایی که قید منفصل باشد؟ اگر منفصل شد، این بحث جاری است که: «هل القید یرجع الی الهیئة أو یرجع  الی المادة»؟. اما اگر «قید» متصل شد، مانند: آیه‌ی کریمه، دیگر نمی‌توانیم بگوییم:«هل مقضی الاصل رجوع القید الی الهیئة أو إلی المادة»، چرا؟ چون قید اگر متصل شد، سبب اجمال آیه می‌شود،یعنی آیه مجمل می‌شود فلذا  نمی‌توانیم بگوییم: قید  بر می‌گردد به هیئت یا بر می‌گردد به ماده، روی مبنای اینها مجمل می‌شود. البته بنا بر مبنای کسانی که می‌گویند: نمی‌دانیم، در قید منفصل ممکن است این بحث را بکنند که:  «هل القید راجع الی الهیئة أو راجع إلی  الماده؟ اما در قید متصل نمی‌تواند این بحث را بکند.ولی  ما که گفتیم: می‌دانیم، بنا بر مبنای ما قید برمی‌گردد به هیئت.

١. وسائل الشیعه، ابواب وضو، ب4،ح١؛

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo