< فهرست دروس

درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

86/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

الدلیل الرابع: یجوز للمولی تحریم غیر الموصلة، ولایجوز تحریم مطلق المقدمة أو خصوص الموصلة و ذلک دلیل علی عدم وجوب غیر الموصلة منها؛ این دلیل چهارم مال صاحب «العروة الوثقی» است

مرحوم صاحب فصول با أدله‌ی ثلاثه استدلال کرد‌ه‌اند بر اینکه مقدمه‌ی موصله واجب است، وما هر سه استدلال ایشان  را شرح دادیم، اشکال آخوند را هم بر هر سه استدلال صاحب فصول مطرح نمودیم،‌آنگاه نظر خود را نسبت به اشکالات آخوند بیان کردیم، الآن وارد دلیل چهارمی که بروجوب مقدمه‌ی موصله اقامه کرد‌ه‌اند، می‌شویم، این دلیل مال صاحب «العروة الوثقی» است، فرق این دلیل با مطالعه‌ی سه دلیل قبلی (که دلیل صاحب فصول بود) بهتر روشن می‌شود، ما برای هر یک از ادله‌ی قبلی علات کذاری نمودیم.

علامت دلیل اول این بود که بین وجوب الشیء و بین وجوب مقدمه‌ی موصله ملازمه است. علامت دلیل دوم اراده بود،یعنی ممکن است مولا بفرماید که من  مقدمه‌ی موصله را می‌خواهم،نه مقدمه‌ی  غیر موصله را. دلیل سوم علامتش این بود اگر کسی  چیزی را به خاطر چیز دیگری بخواهد، اگر آن مقدمه او را به ذی المقدمه و مقصودش نرساند،‌آن را نمی‌خواهد، به عبارت دیگر: علامت «دلیل سوم» کلمه‌ی تجردبود، یعنی اگر «مقدمه» مجرد از ذی المقدمه شد، من آن را نمی‌خواهم.

دلیل چهارم، شبیه دلیل دوم صاحب فصول است، البته با این تفاوت که صاحب فصول می‌فرمود: ممکن است موصله را اراده کند ،اما غیر موصله را اراده نکند، ولی صاحب عروة می‌فرماید:ممکن است مولا بفرماید:‌من  امر می‌کنم به مقدمه‌ی موصله و نهی می‌کنم از مقدمه‌ی غیر موصله. این دلیل صاحب  عروه بالاتر از دلیل صاحب فصول است. پس فرق  دلیل  چهارمی با دلیل دوم صاحب فصول خیلی روشن است، یعنی در دومی روی اراده بحث می‌کند، به این معنا که مولا  یا اراده می‌کند یا اراده نمی‌کند، ولی نهی نمی‌کند؛ اما  در دلیل چهارمی نهی می‌کند بر اینکه این را بیاور، آن را نیاور،یعنی  اگر آوردی مؤاخذه می‌کنم،نهی هم  دلیل براین است که ملاک وجوب در غیر موصله نیست، از اینکه از غیر موصله نهی می‌کند ،‌معلوم می‌شود که ملاک وجوب مقدمه در آنجا نیست، چون اگر ملاکش بود، محال بود که نهی بکند «النهی آیة  عدم الملاک فی غیر الموصلة». به عبارت دیگر: همانطور که  امر دلیل بر وجود ملاک است، نهی هم دلیل بر عدم ملاک می‌باشد،پس معلوم می‌شود که وجوب مقدمه در غیر موصله نیست. از آنجا که  مرحوم صاحب عروة با آخوند معاصر بوده است ،این دلیل به گوش آخوند رسیده فلذا در (کفایة الأصول)  بر آن  اشکال می‌کند.

اشکال آخوند بر صاحب عروة الوثقی: آخوند بر دلیل صاحب «عروة» اشکال می‌کند،اشکالش این است مرحوم صاحب عروة فرموده  که: «النهی آیة عدم الملاک». آخوند می‌فرماید:‌ علت نهی عدم ملاک نیست، یعنی نهی مولا  از این جهت نیست که ملاک ندارد،بلکه به خاطر این نهی می‌کند که  ممنوع است و به خاطر ممنوعیتش نهی می‌کند، نه به خاطر عدم ملاکش.[1]

یلاحظ علیه: این فرمایش  آخوند فقط در یک جا درست است،نه در همه جا ، یعنی در مقدمه‌ی محرمه درست است.

مثال:  کسی در حال غرق شدن است،راه نجاتش منحصر است در عبور کردن از زمین غصبی، در اینجا مولا  ممکن است  نهی کند و بفرماید: من از مقدمه‌ی غیر موصله نهی می‌کنم، مقدمه‌ی  غیر موصله این است که انسان  وارد باغ غصبی  بشود برای تفریح و قدم زدن، یا برای  میوه چیدن،‌نه برای نجات غریق.علت نهی در اینجا ممنوعیتش است.علاوه بر اینکه  نهی دوم یک  نهی ارشادی است،‌نه نهی مولوی.

اما اگر مقدمه یک مقدمه‌ی جایزه باشد،‌ فرض کنید این استخر و حوض علاوه بر راه غصبی، یک راه مباحی هم دارد. در اینجا اگر مولا بفرماید: من از مقدمه‌ی غیر موصله نهی می‌کنم،‌این نهی به خاطر حرمت نیست، چرا؟ چون حرام نیست،‌بلکه این نهی به خاطر عدم ملاک است،یعنی ملاک وجوب مقدمه در اینجا نیست.

بنابراین؛ اگر اشکال و رد آخوند بر صاحب عروه درست هم باشد، فقط در یک صورت درست است، یعنی در مقدمه‌ی منهی.

اما اگر مقدمه جایزه باشد، مولا نباید نهی کند، اگر نهی کرد معلوم می‌شود که ملاک وجوب مقدمه در اینجا نیست، چون با بودن ملاک، ‌معنا ندارد که نهی بکند،یعنی  کما اینکه از موصله نمی‌تواند نهی بکند،‌از غیر موصله هم نمی تواند نهی کند.

خلاصه‌ی مطلب:  ما راجع به فرمایش  صاحب «عروة الوثقی» سه مطلب را بیان کردیم؛

الف) نخست حرف صاحب عروه را بیان کردیم  که ایشان می‌فرماید: مولا ممکن است که از مقدمه‌ی غیر موصله نهی کند، نهی هم علامت عدم ملاک است،«‌و النهی آیة عدم الملاک».

ب) مرحوم خراسانی بر صاحب عروه اشکال کرد وفرمود‌:‌نهی مولا به خاطر ممنوعیتش است، یعنی اگر ممنوع نبود نهی نمی‌کرد.

ج)  ما گفتیم: حرف آخوند فقط  در جای درست است که مقدمه بالذات حرام باشد،بله! در اینجا ممنوعیت به خاطر حرمت ذاتیه‌اش می‌باشد، اما اگر مقدمه مباح بالذات باشد، نهی در آنجا آیت و نشانه‌ی عدم ملاک است،یعنی معلوم می‌شود که ملاکی نیست«النهی آیة عدم الملاک». چرا؟  چون اگر ملاک موجود بود،‌معنا نداشت که از آن نهی کند.

اشکال دوم آخوند بر صاحب عروة: اشکال دومی که مرحوم  خراسانی برصاحب عروه دارد این است که: جناب سید! اینکه می‌فرمایید: مقدمه‌ی موصله واجب، ‌مقدمه‌ی غیرموصله حرام است، به عبارت دیگر:‌اینکه می‌فرمایید؛ مولا ممکن است  امر به موصله و نهی از غیر موصله کند.شما با این سخن خود باید یکی از دو تالی فاسد را ملتزم بشوید

1) تفویت المصلحة

 2) تحصیل الحاصل

توضیح مطلب: جناب سید!  اینکه می‌گویید: موصله واجب است،چون اگر من بخواهم مکلَّف بشوم،‌تکلیف فرع قدرت است، قدرت هم فرع جواز مقدمه است.

به عبارت دیگر: آیا صفت ایصال حاصل نیست،یا حاصل است؟ اگر بفرمایید که  صفت  ایصال حاصل نیست؟ می‌گوییم: تکلیف فرع قدرت است، قدرت هم فرع جواز مقدمه است، و مقدمه‌ی‌ که ایصالش حاصل نشده، این غیر موصله است وحرام. آخوند می‌فرماید: جناب سید! باید احد الإشکالین را ملتزم بشوید

 1) إمّا تفویت المصلحة

2) إمّا  تحصیل الحاصل. چرا؟ چون هنگامی که شما به این  مقدمه شروع  می‌کنید و انجام این مقدمه هم حدود نیم ساعت طول  می‌کشد،آیا هنگام شروع، صفت ایصال حاصل  هست یا حاصل نیست؟ اگر صفت ایصال حاصل نیست و موصله نیست، پس دست  زدن به این مقدمه حرام است. چرا؟ چون غیر موصله است،‌از طرفی هم تکلیف فرع قدرت است، قدرت هم فرع جواز عمل است، وحال آنکه  این مقدمه جایز نیست بلکه منهی و حرام می‌باشد.

بنابراین؛  اگر صفت ایصال حاصل نیست، همین که من به انجام مقدمه‌ی غیر موصله شروع می‌کنم، این کار من حرام است ومنهی. در نتیجه تفویت واجب می‌شود. چون غیر موصله است و غیر موصله هم حرام است، پس نباید آن را انجام بدهم  و به آن  دست بزنم، در نتیجه منتهی به ترک واجب  می‌شود.

و اگر بگویید: همین که مقدمه‌ی  موصله را شروع می‌کنم، ایصال حاصل است،‌ ایصال هم وقتی  حاصل می‌شود که ذی المقدمه حاصل بشود، اگر ذی المقدمه حاصل شده، دیگر تحصیل مقدمه معنا ندارد،چون  تحصیل حاصل است.

بنابراین؛ القول بأن الواجب هو الموصلة و غیر الموصلة حرام، مستلزم لأحد المحذورین

 الف)  إمّا تفویت الواجب، چرا تفویت  واجب لازم  می‌آید؟ چون ‌اگر »ایصال» حاصل نشود،‌انجام مقدمه حرام است و من نمی‌توانم به آن دست  بزنم،‌در نتیجه ذی المقدمه فوت می‌شود و  از بین می‌رود.

ب) إما تحصیل الحاصل؛ چون  اگر ایصال حاصل است، ‌پس من این مقدمه را برای چه بیاورم؟! آوردنش لغو و تحصیل حاصل است. به عبارت دیگر: اگر ایصال حاصل است و موصله‌ی «بالفعل» است، موصله‌ی بالفعل در جای است که ذی المقدمه باشد،اگر ذی المقدمه هست،من کار به مقدمه ندارم.

 وحاصل الإشکالین:أن الصفة الإیصال إما غیر موجود بالفعل؛ أو موجود بالفعل، فعلی الأول یکون الشروع فی المقدمة شروعاً فی المقدمة غیر الموصلة و هو حرام و بالتالی(‌ در نتیجه) یکون الواجب متروکاً فائتاً؛ و علی الثانی (أعنی صفة‌الإیصال موجود بالفعل) فذو المقدمة موجودة فیکون الأمر بالمقدمة تحصیلاً للحاصل. این حاصل  اشکال مرحوم آخوند در «کفایة الأصول» است.

جواب محقق اصفهانی از اشکال آخوند: مرحوم  شیخ محمد حسین اصفهانی(صاحب کتاب نهایة الدرایة) از این اشکال آخوند جواب داده است و فرمود که: «نحن نختار الشق الأول» یعنی ما  همان شق  اول  را که صفت ایصال بالفعل موجود نیست، اختیار می‌کنیم. ولی معنای مقدمه‌ی موصله این نیست که صفت ایصال به صورت شرط مقارن یا به صورت شرط متقدم  باشد. به تعبیر بهتر! معنای موصله این نیست که در همان موقع انجام ذی المقدمه،‌این ایصال یا بصورت شرط متقدم یا به صورت شرط مقارن باشد، بلکه مراد این است که ایصال در آینده باید محقق بشود،‌مانند: زنی که مستحاضه است و باید شب غسل کند.

پس جواب مرحوم اصفهانی این شد که  ایصال شرط متقدم  یا ‌شرط مقارن نیست،‌بلکه شرط مؤخر است. یعنی  اگر در آینده این شرط محقق شد، کافی است،فلذا مفوّت واجب نیست،

بنابراین؛ ایشان می‌فرماید که  ما همان  شق اول را (یعنی  جای که ایصال نیست) اختیار می‌کنیم و می‌گوییم: در عین  حالی که ایصال نیست، ارتکاب این مقدمه  ارتکاب حرام نیست. چرا حرام نیست؟ چون «ایصال» نه شرط متقدم است و نه شرط متأخر ولذا حرام نیست،بله! اگر ایصال شرط متقدم یا مقارن بود، آنوقت حرام بود. ولی خوشبختانه ایصال شرط متأخر است، یعنی اگر در آینده هم محقق شود، کافی است.

جواب آیة الله سبحانی از اشکال آخوند: ما از اشکال آخوند جواب دیگر می‌دهیم ومی‌گوییم:«ایصال» قید جواز نیست که اگر الآن بخواهد جایز بشود؛ حتماً باید موصله باشد، بلکه قید واجب است، یعنی این مقدمه باید به آن ذی المقدمه برسد.اشتباه آخوند این است که ایصال را قید جواز گرفته است، وحال آنکه «ایصال» قید جواز نیست، بلکه قید واجب است، به این معنا که باید این مقدمه  در آینده به آن ذی المقدمه برسد و بپیوندد.

خلاصه‌ی مطالب گذشته: صاحب عروه فرمود: مولا ممکن است که به موصله امر؛ و از غیر موصله نهی کند، مرحوم آخوند بر ایشان اشکال کرد و فرمود: نهی مولا از غیر موصله به خاطر حرمتش است. ما در جواب در جواب آخوند  گفتیم که  همه‌ی مقدمه‌ها این گونه نیست که نهیش به خاطر حرمت شان باشد،‌فقط  مقدمه‌ی محرمه است که  نهیش به خاطر حرمتش می‌باشد، اما غیر محرم نهیش به خاطر عدم الملاک است نه به خاطر حرمت شان. آنگاه  آخوند یک اشکال مهم تر بر صاحب عروه کرد  و گفت:جناب سید! شما که می‌فرمایید: مولا می‌تواندبه موصله امر، و از غیر موصله نهی کند، یعنی مولا می‌تواند  موصله را تجویز، و ‌غیر موصله را تحریم‌کند، با این  فرمایش خود باید یکی از دوتالی فاسد را ملتزم بشوید:

الف) إما تفویت الواجب

 ب) وإما تحصیل الحاصل؛ چرا؟ چون اگر صفت ایصال باید بالفعل باشد، در اینجا بالفعل نیست،‌حالا که صفت ایصال بالفعل نیست،پس مقدمه می‌شود حرام «فالمقدمة محرّمة»، وقتی حرام شد،‌من قادر بر انجام واجب نیستم، قهراً واجب تفویت می‌شود.

اما اگر صفت ایصال بالفعل هست، معنای بالفعل بودن صفت ایصال این است که ذی المقدمه حاصل است،وقتی ذی المقدمه حاصل است،‌پس انجام مقدمه می‌شود تحصیل حاصل.

مرحوم اصفهانی و ما گفتیم: «نحن نختار الشق الأول»، یعنی صفت ایصال بالفعل نیست، منتها جواب ما  غیر از جواب ایشان بود؛ جواب آقای اصفهانی این بود که شرط مقارن ومتقدم نیست بلکه شرط متأخراست.

جواب ما این بود که «ایصال» قید جواز نیست،‌قید واجب است، یعنی این در آینده باید منتهی بشود به ذی المقدمه، درمقابل آن چیزی که منتهی به ذی المقدمه نشود.

به عبارت دیگر: بر مکلَّف واجب است که صفت ایصال را ایجاد کند، یعنی انجام  این مقدمه را  تا رسیدن  به ذی المقدمه ادامه بدهد، شرع مقدس از ما دو چیز  خواسته است:‌

الف) ذات المقدمه

 ب) صفة المقدمه؛که ایصال باشد.« هذا کله حول الشق الأول»

اما الشق الثانی: در شق دوم  گفت: صفت ایصال بالفعل موجود است، یعنی ذی المقدمه الآن هست،

ما در جواب ایشان  گفتیم، ‌بله! صفت ایصال بالفعل موجود است، ولی  مراد ما از ایصال بالفعل،ایصال در اول کار و لحظه‌ی اول نیست، بلکه ایصال بالفعل در آخر کار مراد است، یعنی  هیچ عاقلی نمی‌گوید که ایصال حتماً باید اول کار باشد،چون اگر اول کار باشد،‌دیگر معنا ندارد که مولا امر و نهی کند، فلذا مراد از «ایصال» ایصال در آخر کار است،‌نه در اول کار.

 من تعجب می‌کنم که از  ‌این مرد محقق، که  چطور یک چنین موضع گیری غیر صحیحی در مقابل این دلیل صاحب عروه کرده است، و حال آنکه اظهر من الشمس است که آنکس که می‌گوید:‌موصله واجب است،‌نمی‌گوید که  اول کار موصله باشد،یعنی قید جواز نمی‌گیرد، قید واجب می‌گیرد،مقصودش این است که ایها المکلف! این ایصال را ایجاد کن، این مراد است، نه انیکه قید جواز باشد تا بگویید اگر اول کار نیست.پس مقدمه حرام است، اگر هست تحصیل حاصل است، «تم الکلام حول أدلة القول بوجوب المقدمة الموصلة و وصل الکلام الی اشکالات القول بالمقدمة الموصله»

مرحوم آخوند علاوه بر مناقشه‌ی خود ادله، شش اشکال بر مقدمه‌ی موصله وارد کرده است،بنابراین

 ما نخست  این شش اشکال  را بررسی می‌کنیم

سپس ثمرات قول به وجوب مقدمه را بیان خواهیم نمود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo