< فهرست دروس

درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

87/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

  سلطان العلماء می خواست با بیان مقدمات حکمت شیوع و سریان را در مطلق ثابت کند.

به نظر ما شیوع و سریان با مقدمات حکمت ثابت نخواهد شد بلکه کار مقدمات حکمت این است که ثابت کند آنی که تحت امر است تمام الموضوع است مثلا اگر مولی گفت اعتق رقبة مقدمات حکمت نمی خواهد بیان کند که این رقبه در همه ی مصادیق رقبه ساری و جاری است بلکه می خواهد بگوید که رقبة تمام الموضوع است و همراه آن قید دیگری نیست. (شیوع و سریان فقط در عام وجود دارد نه در مطلق)

در میان علماء فقط مرحوم بروجردی و حضرت امام با شیوع و سریان مطلق حتی بعد از جریان مقدمات حکمت مخالفتند و غالب علماء با سلطان العلماء موافقت کرده اند.

و اما مقدمات حکمت سه مقدمه است:

کون المتکلم فی مقام البیان (لا فی مقام الاهمال و الاجمال)

عدم قرینة علی التقیید

عدم قدر المتیقن فی مقام التخاطب. (اگر قید فی مقام التخاطب را نیاوریم دیگر هیچ مطلقی در جهان یافت نمی شود زیرا هر مطلقی یک قدر متیقنی دارد. قید فی مقام التخاطب به این معنا است که وقتی متکلم با شما سخن می گوید در آن لحظه بین شما و ایشان قدر متیقین نباشد.)

ثم: برخی از این مقدمات مقوم اطلاق است که اگر نباشد اطلاق از بین می رود ولی بعضی از این مقدمات از شرائط انعقاد اطلاق است.

اما مقدماتی که مقوم اطلاقند:

اولین مقدمه: کون المتکلم متمکنا من البیان: یعنی متکلم بتواند قید را بیان کند ولی با این وجود بیان نکند. حال اگر اصلا نتواند قید را بیان کند آنجا جای اطلاق هم نیست مثلا در قصد امر و قصد وجه از نظر محقق خراسانی متکلم نمی تواند این دو قید را بیان کند از این رو آنجا مقدمات حکمت هم جاری نیست. (البته به نظر ما این کلام صحیح نیست) حال اگر شارع فرمود: واری المیت (میت را دفن کن) و ما شک کنیم که آیا قصد قربت لازم است یا نه نمی توانیم به اطلاق آن تمسک کنیم و قصد امر را منتفی بدانیم. (این مسئله در جلد اول تحت عنوان اذا دار الامر بین کونه تعبدیا او توصلیا گذشت)

دومین مقدمه ای که مقوم اطلاق است عدم القرینة می باشد: اگر قرینه در تقدیر باشد مسلما اطلاقی وجود نخواهد داشت.

دو مقدمه دیگر از شروط به حساب می آیند:

اول اینکه متکلم باید مقام بیان باشد و دوم اینکه قدر متیقن در مقام تخاطب در کار نباشد.

اذا علمت هذا فاعلم: (تفصیل در مورد هر مقدمه)

اولین مقدمه این است که متکلم در مقام بیان باشد.

فرض می کنیم که فردی است پزشک و وقتی ما را می بینید مرضی را تشخیص می دهد و می گوید باید دوا بخورید. ما نمی توانیم به اطلاق او تمسک کنیم و هر دوائی را بخوریم زیرا این پزشک در مقام بیان نوع دارو نبوده است. بله اگر برای ما نسخه بنویسد در آنجا در مقام بیان است و هنگام شک در قیدی می توان به اطلاق آن نسخه تمسک کرد.

در شرع هم گاه شارع در مقام اهمال و اجمال است و گاه در مقام بیان اول مانند آنجا که شارع می فرماید: (احل الله البیع) که در مقام بیان کل بیع نیست زیرا در سوره ی مبارکه ی بقره است و در مقام رد مشرکین است که می گفتند (انما البیع مثل الربا) که خداوند در جواب فرموده است: (احل الله البیع و حرم الربا.) از این رو خداوند در مقام رد مشرکین احل الله البیع را فرموده است و در مقام بیان حدود و شرایط بیع نیست.

و یا مثلا در روایات است که (الغنم حلال) که در مقام بیان طبیعت غنم است ولی اینکه آیا اگر غنم مغصوبه و یا جلال باشد و یا حتف انفه مرده باشد در مقام بیان آنها نیست و اگر شک کنیم غنم جلال حلال است یا نه نمی توانیم به اطلاق الغنم حلال تمسک کنیم.

ثم ممکن است متکلم از یک نظر در مقام بیان باشد ولی از نظر دیگر در مقام بیان نباشد. شیخ طوسی قائل است که کسانی که برای شکار (و نه برای تفریح) بیرون می روند گاه سگ را برای گرفتن شکار می فرستند و بسم الله را هم می گویند علماء می گویند که اگر سگ هنگامی که شکار را آورد و شکار مرده بود آن شکار حلال است بدلیل (فکلوا مما امسکن علیه) (مائده / 4) شیخ طوسی به اطلاق همین آیه تمسک کرده است و می گوید جای دندان سگ که آب دهانش هم به شکار خورده است پاک است و حال آنکه آیه در مقام بیان کیفیت خوردن نیست بلکه فقط در مقام این است که اکل این شکار حلال است.

إکمال: مرحوم آیة الله حائری این مقدمه را منکر شده است و در درر الاصول می گوید: مثلا در جئنی برجل اگر مراد از آن مطلق رجل باشد نسبت جئنی به رجل اصالت دارد ولی مراد از رجل، رجل عادل باشد نسبت جئنی به رجل تبعی است به این معنا که چون رجل متحد با رجل عادل  است چیزی که مال رجل عادل است به خود رجل هم نسبت می دهیم و نسبت اصالتا به رجل مطلق تعلق می گیرد. و از آنجا که ظاهر جئنی برجل این است که این نسبت به رجل اصالت دارد بنابراین قید عادل لازم نیست از این رو لازم نیست متکلم در مقام بیان باشد. زیرا اگر کلام او ظهور در اصالت دارد (و نه تبعی بودن) همین ظهور برای ما حجت است (که نتیجه ی آن اطلاق است و عدم قید) پس قید عادل در مطلوب دخالت ندارد و الا اگر دخالت داشته باشد این نسبت اصیل نخواهد بود بلکه تبعی می شود.

یلاحظ علیه: اولا مقدمه ی اول کلام شما صحیح است که اگر مراد مطلق رجل باشد نسبت اصیل است و مقدمه ی دوم هم صحیح است که ظهور در این است که نسبت اصیل باشد ولی کلام سومی را هم باید اضافه کرد که این ظهور که در کلام وجود دارد هنگامی در ذهن مستقر می شود که بدانیم متکلم در مقام بیان است و الا اگر متکلم در مقام اهمال و اجمال باشد این ظهور از بین می رود.

و ان شئت قلت: ظهور بر دو قسم است یکی ظهوری است که مستقر است. اگر متکلم در مقام بیان باشد این ظهور مستقر است ولی اگر در مقام بیان نباشد این ظهور غیر مستقر است و از بین می رود و دیگر حجت نیست. مثلا پزشکی که در راه ما را می بیند و بیماری ای در ما تشخیص می دهد و می گوید باید دوا بخورید در مقام بیان نیست از این رو ظهور کلامش که هر دوائی را می توان خورد غیر مستقر شده و از بین می رود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo