< فهرست دروس

درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

87/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 سخن در مورد محکم و متشابه است و به مبحث دوم رسیدیم که عبارت بود از (ما هو المراد من المحکم و ما هو المراد من المتشابه) در این رابطه دو قول را مطرح کردیم و رد نمودیم.

اما القول الثالث: و هذا القول هو مختارنا: مراد از متشابه، حقائق عالم بالا است مانند صفات و افعال خدا که آنقدر متعالی است که وقتی به عالم لفظ وارد می شوند الفاظ توان بیان آن معانی را ندارند و نمی توانند قالب مناسبی برای آن معانی باشند زیرا این الفاظ برای درک محسوسات و مادیات وضع شده است نه برای آن معانی بالائی که از قلمرو حس بیرون هستند  از این رو قالب کوتاه و نا کارآمد است و این امر موجب می شود که نوعی تلزلزل در دلالت آیات ایجاد می شود. (این بیان از  علامه ی طباطبائی در المیزان است)

و ان شئت قلت: اصولا کلام عرب با مجاز و کنایه عجین است از این رو نوعی دو معنائی، تشابه و تلزلزل در دلالت پدید می آید و هر کس آن را به گونه ای متفاوت معنا می کند. غالب آیات متشابه آیاتی است که در آن نوعی کنایه و مجاز به کار رفته است و در طول تاریخ مجمسه ها و سایر فرقه های منحرف این آیات را دستاویز قرار داده اند و بر آن اساس فتنه های مختلفی به پا کردند (این بیان از ما می باشد.)

البته باید به سه تقسیم توجه داشت که اختلاف ما با کسانی که فی قلوبهم زیغ هستند در این سه تقسیم واضح شده است.

الظهور الفردی و الظهور الجملی: ما و کسانی که در قلبشان زیغ است هر دو تابع ظهور هستیم ولی آنها تابع ظهور فردی هستند و مثلا چشم را به معنای چشم می گیرند ولی ما تابع ظهوری هستیم که در مجموع کلمات موجود در یک جمله وجود دارد و می گوئیم که چشم مثلا کنایه از مراقب است.

الظهور التصوری و الظهور التصدیقی: کسانی که در قلبشان زیع است تابع ظهور تصوری هستند و حال آنکه باید همه آیات را کنار هم بگذارند و بعد به حقیقت امر برسند.

الظهور المتزلزل و الظهور المستقر: الذین فی قلوبهم زیغ دنبال ظهور متزلزل هستند و حال آنکه ما دنبال ظهور مستقر هستیم که بعد از دیدن آیات قبل و بعد و دقت در مفهوم و معنا به آن می رسیم.

ما برای توضیح بیشتر به یکسری از آیات اشاره می کنیم:

عین مانند قوله تعالی: (أَنِ اقْذِفيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لي‌ وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي (محبت تو را در دل فرعون انداختیم) وَ لِتُصْنَعَ عَلى‌ عَيْني‌ (تا روی چشمان ما تربیت شوی) (طه / 39) قسمت آخر آیه کنایه از مراقبت است.

القبضة و الیمین مانند قوله تعالی: (وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ (مشرکین به قدرت حق تعالی پی نبردند او کسی است که) وَ الْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ (زمین در روز قیامت در قبضه ی دست اوست) وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمينِهِ (آسمانها در دست او پیچیده شده است) سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا يُشْرِكُونَ (زمر / 67) مراد از (قبضه) قبضه ی قدرت است نه قبضه ی دست و هکذا مراد از (یمین) قدرت عظیم اوست.

الاستواء مانند قوله تعالی: (الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في‌ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبيراً (فرقان / 59) مراد از استواء این نیست که بر کرسی تکیه زده باشد یعنی کنترل امور را در دست گرفته است و اینکه خداوند از این عالم آفرینش جدا نیست و به عبارت دیگر تفویض نیست که بعد از خلق کار خلق را به خودشان واگذار کند. اگر مراد  از استوی را تکیه زدن بر تخت معنا کنیم دلالت آیه خراب می شود زیرا قسمت اول آیه دلالت دارد که خداوند آسمان و زمین را خلق کرد حال معنا ندارد که بگوئیم بعد از آن روی تخت تکیه زد. الساق مانند قوله تعالی: (يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ (روزی می آید که ساق برهنه می شود) وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ (و می گویند ای مشرکین سجده کنید ولی نمی توانند) (قلم / 42) حتی در صحیح بخاری آمده است که خداوند پایش برهنه می شود و خداوند را از روی ساق پا می شناسند بعضی هم آن را به کشف ساق بشر تفسیر کرده اند و حال آنکه مراد از کشف ساق شدت واقعه است همان طور که ما در فارسی می گوئیم آستین بالا بزنید و کار مزبور را انجام دهید.

امثال این موارد در قرآن بسیار است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo