< فهرست دروس

درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی

88/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

همان گونه که قبلاً گفتيم شيعه از دو راه بر حجيت اجماع استدلال کرده  است: ملازمه عقليه و ملازمه عاديه.

آنجا که ملازمه عقليه گفته می­شود نظر به قاعده لطف است. دليل دوم ملازمه عاديه است که اخيرا نزد متأخرين پيدا شده است و الا متقدمين به همان قاعده لطف عمل می کردند. درباره قاعده لطف در منابع کلامی از جمله در کشف المراد خواجه طوسی مفصلا بحث شده است. انکار حجيت قاعده لطف برای اثبات اجماع مطلقاً به اين معنا نيست که خود قاعده لطف را که قاعده­ای محکم است زير سؤال می­بريم.

کلام در اين است که قاعده لطف در اجماع به درد می خورد يا نه؟ و الا در اصل آن بحثی نيست. علامه حلی و ديگران هم درباره آن بحث کرده­اند.

امروز به بررسی اجمالی قاعده لطف از منظر کلام می پردازيم و ابتدا چند مقدمه را بيان می­کنيم:

مقدمة 1: لطَف از باب نصَر ينصُر به معنی نزديک کردن است و اگر از باب شرُف باشد به معنای دقت و ظريفی و نازکی است و ضد کثف است. کلمه لطف در قاعده لطف از نوع اول و به معنای ايصال و نزديک کردن است، ان الله لطيف بعباده را بيشتر مفسران به معنای دوم گرفته­اند.

مقدمة 2: متکلمان لطف را به دو دسته تقسيم کرده اند: لطف محصِّل و لطف مقرِّب. اگر الطاف الهی شامل انسان شد و يک عالم ربانی با انسان رفيق شد و انسان به اين واسطه اهل هدايت شد و از گناه دوری کرد، اين يک لطف محصل است ولی گاه لطف مقرب است و انسان را تنها آماده دوری از گناه می­کند، در الهيات بالمعنی الاخص هم اين لطف محل بحث است. پس اگر به اطاعت رسيد محصل و اگر تا مرحله آمادگی بود مقرب است.

مقدمة 3: اللطف فرع التکليف. تا تکليفی در کار نباشد، لطف معنی ندارد. پس مادام که تکليفی در کار نباشد (حتی تکليف عقلی مانند معرفت الله که عقلی است و شرعی نيست) لطف معنی ندارد. خداوند برای اين که بندگان اين تکليف را انجام دهند، لطف اعطای فطرت و عقل و سپس بعثت انبياء را داشته است. گاهی هم علماء کمک می کنند و همه اينها از نمونه­های لطف است.

مقدمة 4: مصب القاعدة هو العبد المختار و المکلف المختار. مکلفی که قدرت دارد و اختيار دارد مشمول لطف است، به عبارت ديگر لطف مؤثر بر قدرت و اختيار نيست، مکلف بايد قبلاً اينها را داشته باشد. قدرت از شرايط عامه است. لطف مورث قدرت و اختيار نيست، بلکه از قبيل مشوقاتی است که بنده را به هدف می رساند. لطف در شوق و علاقه مؤثر است نه در اختيار و قدرت. البته اين لطف به حدی هم نيست که قدرت و اختيار را از بنده سلب کند و به قول خواجه به حد الجاء نبايد برسد.

مقدمة 5: يجب علی الله به معنای تعيين تکليف برای خدا نيست. اين يجبها يجب مولوی نيست، بلکه استکشافی است. وقتی صفات خدا را مطالعه می کنيم و می بينيم خدا حکيم است لازمه حکمت اين است که خلاف غرض عمل نمی کند، اگر غرض خدا از خلقت انسان ليعبدون و ليعرفون است کشف می کنيم که خدا مشوقاتی را برای علاقمندی به عبادت در بندگان خود قرار داده است. در رياضيات هم هم يجب زياد داريم، ولی بر تکوين هم که ما حکومت نداريم، ولی يجب را می گوييم.

قاعده لطف هم از اين قبيل است. اشعری در المقنع می گويد اگر خدا کودکی را همه به دوزخ ببرد اين عدل است زيرا حسن و قبح عقلی را قبول ندارد، ولی ما که حسن و قبح عقلی را قبول داريم، چنين اعتقادی نداريم و اين به معنای تعيين تکليف برای خدا نيست، بلکه با مطالعه صفات جمال و کمال اين ملازمه را کشف می کنيم.

مقدمة 6: در منابع اصولی گفته شده که قاعده لطف اختراع شيخ طوسی است ولی سيد مرتضی قبل از ايشان مفصلاً بحث کرده است و حتی قبل از آنها فضل بن شاذان ( 260ق. ) رساله­ای در لطف دارد . که نجاشی به آن اشاره کرده است. بعلاوه قاعده لطف اختصاص به شيعه ندارد و معتزله هم برای آن سينه می­زنند. حتی شواهدی بر آن از  آيات قرآن هم داريم. اين قاعده آثار زيادی دارد. آثار قاعده لطف در الهيات کشف المراد مورد بررسی قرار گرفته است.

بعد از اين مقدمات شش­گانه اکنون اصل استدلال را بررسی می­کنيم.

سيد مرتضی در تشريح اين قاعده می گويد اگر مثلا شما علاقمنديد که فردی به منزل شما بيايد و بدانيد که به آسانی نمی آيد بايد مقدماتی فراهم کنيد که او به منزل شما بيايد، از جمله فرزند خود را برای دعوت او بفرستيد اگر چنين نکنيد نقض غرض می ­شود. خدا هم که می­خواهد در زمين مطاع باشد، بايد علاوه بر خلقت انسان کارهائی ائجام دهد که مشوق انسان بر عبادت باشد و الا نقض غرض لازم می ­آيد.

فرستادن انبياء و اولياء از اين قبيل است. بالاتر از اين وعد و وعيد هم الطاف الهی است.

وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ( اعراف، 168 )

سئيات سلب نعمت است و حسنات دادن نعمت است. بناءا علی هذا قاعده لطف اين است که بين انسان و عبادت خدا واسطه­هائی باشد که انسان را به اين هدف برساند.

من يک تفصيلی در اين زمينه دارم که اگر تکليف الهی بعد القدرة و الاختيار نوع مردم را حرکت دهد همين کافی است. ولی ده درصد مثلا نيازمند اين باشد که چيز ديگری هم در کار باشد، ديگر اين لطف زائد لازم نيست، اين لطف لازم نيست، مشوقهای مانند  بعثت انبياء و وعد و وعيدهائی که نوع مردم را حرکت می­دهد کافی است.

پس قاعده لطف قاعده محکم و رصين است در اين حد که نوع مردم به سمت هدف حرکت کنند و بيش از اين لازم نيست، مردمی هم که از پيامبران معجزة خاص درخواست می کردند خواسته­شان برآورده نمی­شد:

وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً ـ أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجيراً ـ أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبيلاً  ـ أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‌ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً ( اسراء، 90 تا 93 )

اين نوع مطالبات را پيامبران پاسخگو نيستند. اصل معجزه که نشان دهد اين پيامبر متصل به وحی و خداست کافی است.

اما تطبيق قاعده با ما نحن فيه، سيدمرتضی می گويد ملازمه­ای بين قاعده لطف و هدايت به اين صورت که امام خرق اجماع کند نيست، شيخ طوسی اشکال می کند که اين طور نيست و الا اجماعات شيعه فاقد مستند می شود ولی بايد به شيخ گفت که به خاطر مدعی که نمی­آيند قاعده درست کنند.

ولی من بيان ديگر دارم،

اولاً فرض کنيد که امام به يکی از اين افراد الهام کند که بر خلاف جمع سخن بگويد، امام فقط يک نفر را هدايت کند چه فايده دارد؟ بايد همه را هدايت کند.

ثانيا چه اشکالی دارد که حکم شرعی در اينجا انشائی و شأنی باشد، خيلی از احکام هست که به دست ما نرسيده است. سيد مرتضی می گويد که علی منذ قبض النبي با تقيه رفتار می کرد. يعنی خيلی جاها می فرمود اقضوا کما تقضون. پس خيلی احکام هست که به فعليت نرسيده و چه بسا حکم که مجمع عليه علماء باشد هم از آن نوع باشد.

پس دو اشکال در نظر من هست:

هدايت يک نفر چه اثری دارد.

ثانيا چه اشکالی دارد که حکم الهی حکم شأنی و انشائی باشد و نيازی به بيان حکم فعلی نباشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo