< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

88/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

تسامح در ادله ی سنن

بحث از تسامح در ادله سنن در حقيقت ادامه ی تنبيه قبلی است. در تنبيه قبلی بحث در امکان احتياط بين واجب و غيرمستحب بود که پنج وجه برای امکان امر در آنها ذکر شد و هيچ يک را نپسنديديم و در طريق ششم به قصد قربت رسيديم ( طريق پنجم در بحث جلسه ی گذشته ) و گفتيم تنها راه حل اين است که بگوييم در اينجا بگوييم اگر بين واجب و غيرمستحب شک کرديم، آن عمل را با قصد قربت انجام دهيم. حال شيخ می خواهد با تمسک به روايات تسامح در ادله ی سنن، برای چنين موضوعی که مردد است بين واجب و غيرمستحب امر درست کند. روايات تسامح حتی اگر يک روايت ضعيفی انجام کاری را توصيه کرده باشد، برای آن کار امر درست می کنند و نه تنها برای آن فعل ثواب درست می کند، بلکه آن فعل را مستحب هم می کند. روايات من بلع دو کار انجام می دهد: هم ثواب می دهد و هم عمل را مستحب می کند.

تاريخچه ی بحث

تاريخچه ی اين بحث برمی گردد به زمان شهيد اول. اين بحث را فريقين دارند. تعبير اهل سنت الخبر الضعيف فی نقل الفضائل يا فضائل الاعمال است. ولی در شيعه نخستين بار شهيد اول در الذکری ( 734 ـ 786ق. ) و پس از ايشان ابن فهد ( 841 ) در عده الداعی و سپس شيخ بهائی ( 1030ق. ) به آن پرداخته اند و سپس کسی خوب بحث نکرده تا زمان شيخ انصاری که رسانه ی ايشان در اين زمينه، چند بار چاپ شده است، از جمله در آخر متاجر و مؤلف اوثق الوسائل فی شرح الرسائل هم اين رساله را به صورت کامل در اين بحث آورده است. توجه به تاريخچه مباحث از يادگارهای مرحوم بروجردی است.

ملاکات مختلف در مسأله

نکته ی ديگر اين است که اين مسأله، يک مسأله ی اصولی است يا فقهی يا کلامی؟ هر سه جور می تواند باشد؛ با اين توضيح که اگر از اين دريچه وارد شويم که آيا شرائط حجيت خبر که در واجباب و محرمات مورد نظر است، در نقل مستحبات هم هست يا نه؟ يا در مستحبات ثقه بودن و نبودن راوی مهم نيست، در اين صورت مسأله اصولی است و اگر از اين راه وارد شويم که آيا با اين عمل فقط به من ثواب می دهند يا نه، بعلاوه خود عمل هم مستحب است مسأله فقهی خواهد شد. و اگر از اين نظر بحث کنيم که اگر انقياداً به خبر ضعيفی عمل کردم به من ثواب می دهند يا نه مسأله کلامی خواهد شد.

استدلال بر مسأله

از سه راه بر اين مسأله استدلال کرده اند:

دليل اول: اجماع ـ اجماع بر اين که اين شرايط مربوط به واجبات است نه مستحبات. يلاحظ عليه: چون اين اجماع برآمده از رواياتی است که ذکر خواهد شد، اين اجماع مدرکی است و چون مدارک و روايات را جداگانه بررسی می کنيم، اجماع را کنار می-گذاريم.

دليل دوم: عقل ـ عقل حکم می کند کسی که هم مستحبات روشن و قطعی را به جا می آورد و هم مستحباتی که محتمل است را به جا می آورد، اين آدم خوبی است و شايسته ی پاداش است. يلاحظ عليه:

• اولاً ما مطلق ثواب و اصل ثواب را نمی خواهيم بلکه ثوابی را که در روايت آمده مورد نظر است، مانند وجوب جنت برای کسی که پياز عکه را در مکه بخورد و معلوم است که اين موضوع با عقل ثابت نمی شود.

• ثانياً ما علاوه بر اثبات ثواب، می خواهيم اين عمل را مستحب کنيم و برای آن امر درست کنيم و اين با عقل ثابت نمی شود. لذا بايد روايات را بررسی کرد.

دليل سوم: روايات ـ در باب 18 از ابواب مقدمات عبادات، شيخ حر 9 روايت آورده است، ولی اين روايات به 4 روايت برمی گردد. زيرا شيخ حر از هشام بن سالم 3 روايت نقل کرده است، ولی هشام که از امام سه بار نپرسيده ولی نقل او دو تاست، يک بار مستقيماً از امام نقل کرده و گاه از طريق صفوان بن يحيی؛ يک بار بدون واسطه و يک بار هم با واسطه.

روايت 1 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات:

182 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ فِي كِتَابِ ثَوَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ بَلَغَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى (شَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَيْرِ) فَعَمِلَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ ذَلِكَ (وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ)

صدوق ( 381 ق. ) که ثقه است، علی بن موسی همان علی بن موسی کَمندانی يا کُميذانی يا کُمندانی است و کُمندان نام قديم قم است، نهری هم به اين نام نهر کَمندان در قم قبلاً بود. احمد بن محمد را از طريق شاگردش می شناسيم، شاگرد او، يکی از عدة من اصحابنا کافی است، لذا شيخ او يعنی اين احمد بن محمد، همان احمد بن محمد بن عيسی قمی است، نه احمد بن محمد بن خالد برقی. البته چون هر دو ثقه هستند، هر کدام که باشند اثر عملی بر ارزش روايت ندارد. البته علی بن موسی توثيق نشده ولی کلينی او را جزو عدة آورده است و معلوم می شود قدر و منزلتی داشته است. بقيه هم ثقه هستند، حديث اگر بلنگد فقط به خاطر علی بن موسی است. br>رروايت 3 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات

184 أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ ص شَيْ‌ءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَعَمِلَهُ كَانَ أَجْرُ ذَلِكَ لَهُ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ‌

اولی همان احمد بن محمد بن خالد است. در اينجا هشام مستقيماً از امام نقل می کند. br>رروايت 6 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات

187 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي‌ عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ سَمِعَ شَيْئاً مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْ‌ءٍ فَصَنَعَهُ كَانَ لَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَى مَا بَلَغَهُ‌

همه افراد اين سلسله ثقه هستند. البته احتمال اين که هشام دو بار اين مطلب را از امام شنيده باشد، هست ولی اين احتمال ضعيف است و لذا ما اين دو روايت را يک روايت حساب می کنيم، و طبيعی است تفاوت الفاظ دو روايت هم به اين دليل است که روايت نقل به معنی است. br>دو روايت هم از محمد بن مروان داريم که او هم ثقه است. يکی از دو روايت او به نقل از امام صادق عليه السلام است و ديگری از امام باقر عليه السلام. و لذا اين دو، دو روايت مستقل به حساب می آيد و بر خلاف مورد قبل يک روايت نيست.

رروايت 4 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات

185 وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ ص شَيْ‌ءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَفَعَلَ ذَلِكَ طَلَبَ قَوْلِ النَّبِيِّ ص كَانَ لَهُ ذَلِكَ الثَّوَابُ وَ إِنْ كَانَ النَّبِيُّ ص لَمْ يَقُلْهُ‌

عن ابيه با توجه به دأب صاحب وسائل و با توجه به روايت قبلی يعنی أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ از پدرش يعنی محمد بن خالد برقی که کنيه اش ابوعبدالله است، نقل می کند، احمد بن نضر خزاز کوفی ثقه است و محمد بن مروان هم که ثقه است. br>رروايت 7 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات

188 وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عِمْرَانَ الزَّعْفَرَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذَلِكَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِكَ الثَّوَابِ أُوتِيَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْحَدِيثُ كَمَا بَلَغَهُ‌

روايت از کلينی است، و مروی عنه محمد بن يحيی عطار قمی است. محمد بن الحسين ابی الخطاب ( 262ق. )، محمد بن سنان ضعيف است و عمران زعفرانی مجهول است. مجهول با ضعيف فرق دارد. پس اين روايت ضعيف است.

از 9 حديث اين باب، 4 حديث ديگر باقی می ماند که از بين آنها، حديث 8 و 9 سند ندارد و معلوم می شود که يا همان روايت محمد بن مروان است يا روايت هشام بن سالم که يکی از آنها در عده الداعی آمده است و ديگری در کتاب الاقبال.

رروايت 8 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات

189 أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِي عُدَّةِ الدَّاعِي قَالَ رَوَى الصَّدُوقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ بِطُرُقِهِ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع أَنَّ مَنْ بَلَغَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الْخَيْرِ فَعَمِلَ بِهِ كَانَ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ مَا بَلَغَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا نُقِلَ إِلَيْهِ‌

روايت 9 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات

190 عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ طَاوُسٍ فِي كِتَابِ الْإِقْبَالِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ مَنْ بَلَغَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الْخَيْرِ فَعَمِلَ بِهِ كَانَ لَهُ [أَجْرُ] ذَلِكَ وَ إِنْ (لَمْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا بَلَغَهُ)

پس اين دو روايت در حقيقت روايت نيستند، بلکه در کتابها و منابع متأخر آمده اند. دو روايت ديگر اين باب هم ارتباطی به مسأله ما ندارد.br>روايت 2 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات

1183 وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ قَالَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ بِإِيمَانِهِ فِي الدُّنْيَا إِلَى جَنَّتِهِ وَ دَارِ كَرَامَتِهِ فِي الْآخِرَةِ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلتَّسْلِيمِ لِلَّهِ وَ الثِّقَةِ بِهِ وَ السُّكُونِ إِلَى مَا وَعَدَهُ مِنْ ثَوَابِهِ حَتَّى يَطْمَئِنَّ إِلَيْهِ الْحَدِيثَ‌

اين روايت ناظر به ثوابهائی است که با سند صحيح به دست ما رسيده است.br>رروايت 5 باب 18 از ابواب مقدمات العبادات

186 وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ عَلَى عَمَلٍ ثَوَاباً فَهُوَ مُنْجِزُهُ لَهُ وَ مَنْ أَوْعَدَهُ عَلَى عَمَلٍ عِقَاباً فَهُوَ فِيهِ بِالْخِيَارِ

اين روايت هم رد معتزله است. که می گفتند خدا اگر وعده داد بايد مطابق آن عمل کند و اگر وعيد داد هم بايد مطابق آن عمل کند ولی امام می فرمايد عدم عمل به وعيد تخلف نيست و خداوند نسبت به انجام يا عدم انجام آن مختار است. در زندگی ما هم اگر کسی به کسی وعيد دهد و به آن عمل نکند، نمی گويند او تخلف کرد، بلکه اين کار را کرامت می نامند.

به اين تتيجه رسيديم که گر چه يک سند از دو سند هشام و يک سند از دو سند محمد بن مروان ضعيف است، ولی اين روايات تواتر معنوی دارد و مضمون روايت قطعی است و می توان به آن عمل کرد و بقيه ی روايات هم که مربوط به بحث ما نبود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo