< فهرست دروس

درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/01/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاقی احد الاطراف للعلم الاجمالی

بحث در آخرین تنبیه از شبهه ی محصوره است که عبارت است از اینکه اگر علم اجمالی داریم که یکی از دو گوشه ی فرش نجس است اگر دست تر ما به یک گوشه بخورد آیا از دست هم باید اجتناب کرد یا نه؟

گفتیم که در ملاقیِ با شبهه ی محصورة سه قول است.

القول الاول: همان طور که باید از ملاقیَ اجتناب کرد از ملاقیِ هم باید اجتناب کرد.

این قول را کاملا بیان کردیم ولی آن را صحیح ندانستیم.

خلاصه آن قول این بود که صاحب این قول می گوید ما در اینجا سه علم داریم:

1. یا گوشه ی سمت راست فرش که ملاقیَ است نجس است یا طرف دیگر.

2. یا ملاقیِ که دست من است نجس است یا طرف دیگر.

3. یا ملاقیِ و ملاقیَ نجس است یا طرف دیگر.

گفتیم باید دید که کدام یک از این سه علم به درد این قائل می خورد. واضح است که اولی به درد او نمی خورد زیرا بحث ما در حکم ملاقیِ با اطراف علم اجمالی است. بله دومی و سومی به کار او می آید در این میان علم سوم هم علم جدیدی نیست بلکه زائیده از علم وسط است. از این رو علم اصلی همان علم دوم است.

در جواب گفتیم که باید علم اجمالی علی کل تقدیر محدث تکلیف باشد ولی در اینجا چنین نیست زیرا این علم که یا ملاقیِ که دست من است نجس است یا گوشه ی دیگر فرش دو طرف دارد که یک طرفش محدث تکلیف نیست زیرا اینکه گوشه ی دیگر فرش نجس است در علم اول خودش واجب الاجتناب بود از این رو نجاست در ملاقیِ که دست من است بلا معارض باقی می ماند و در آن می توان به تنهایی اصالة الطهارة جاری کرد.

به عبارت دیگر در علم اجمالی باید دید که علت اجتناب چیست؟ گاه علت اجتناب مقدمه ی علمیة است و گاه به دلیل تعارض اصول است.

اما مقدمه ی علمیة که گاه علت اجتناب قرار می گیرد به این بیان است که لزوم اجتناب از هر دو طرف برای این است که خطابی داریم به نام اجتنب عن النجس و مقدمة برای امتثال این حکم باید از هر دو طرف اجتناب کنیم.

اما تعارض اصول که گاه علت اجتناب قرار می گیرد به این گونه است که اجرای اصالة الطهارة در یک اناء معارض با اجرای اصالة الطهارة در اناء دیگر است و هر دو با هم تعارض می کنند و سقوط می کنند از این رو اجتنب عن النجس در این وسط همچنان باقی می ماند.

اما در ما نحن فیه در علم اجمالی دوم (که یا دست من که ملاقیِ است نجس است یا گوشه ی دیگر فرش) اجتنب عن النجسی در فی ما بین وجود ندارد زیرا در مورد دست من خطاب اجتنب عن ملاقی الشبهة جاری است و دیگر ارتباطی به اجتنب عن النجس که در علم اجمالی اول است ندارد (علم اجمالی اول این بود که یا این طرف فرش نجس است یا طرف دیگر).

بله اگر مطابق ابن زهره قائل شویم که اجتناب از ملاقیِ از شؤون اجتناب از ملاقیَ است در این صورت همان اجتنب عن النجس ملاقیِ که دست من است را هم شامل می شود ولی ما در آن بحث گفتیم که ما ملاقیِ را از شؤون ملاقیَ نمی دانیم.

از این رو قائل به این قول که می خواهد از راه مقدمه ی علمیة جلو بیاید و علم اجمالی دوم را منجز بداند کلامش تام نیست.

بله اگر قائل به این قول از باب تعارض اصول پیش بیاید. این بحث را هم مطرح کردیم که در ما نحن فیه اصول با هم متعارض نیست زیرا قبل از اینکه دستم به یک گوشه ی فرد بخورد هر دو اصول در علم اجمالی اول با هم تعارض و تساقط کرده بودند از این اجتناب از هر دو طرف در علم اجمالی اول منجز شده بود از این رو علم اجمالی دوم دیگر احداث تکلیف علی کل تقدیر نمی کند و نمی توان گفت که یا دست من نجس است و یا طرف دیگر فرش زیرا طرف دیگر یقینا واجب الاجتناب است از این رو اصالة الطهارة بدون معارض در دستم من که ملاقیِ است جاری می شود.

تلخص مما ذکرنا که اجتناب از ملاقیِ طبق این بیان لازم نیست و این بیان در لزوم از اجتناب آن تام نیست.

القول الثانی: شیخ انصاری در رسائل قائل است که از ملاقیَ باید اجتناب کرد اما از ملاقیِ لازم نیست.

کلام شیخ با کلام ما یکی است ولی ما از این راه وارد شدیم که در علم اجمالی شرط است که علی کل تقدیر محدیث تکلیف باشد ولی شیخ از راه دیگر وارد شده است. ایشان به قانونی کلی تمسک می کند که با وجود اصل سببی نوبت به اصل مسببی نمی رسد مثلا عبای من نجس است و آبی قلیل در اختیار دارم که سابقا طاهر بود و الان مشکوک من با استصحاب طهارت گفتیم که آب طاهر است و با آن عبا را شستم در اینجا اگر کسی بگوید که شک داریم با این آب ایا عبا پاک شد یا نه و در آن استصحاب نجاست جاری است و این با استصحاب طهارت در آب قلیل معارض می شود. در اینجا می گوئیم که اصل در عبا جاری نیست زیرا نجس بودن و پاک بودن عبا مسبب از این است که آیا آب قلیل که سبب است پاک است یا نه و با اجرای استصحاب در سبب نوبت به اجرای استصحاب در مسبب نمی رسد.

بله اگر تحت شرایطی اصل سببی زمین خورد، اصل در مسبب زنده می شود. شیخ در اینجا می گوید که ما نحن فیه در از قبیل موردی است که اصل سببی زمین می خورد و اصالة الطهارة در مسبب زنده می شود. به این بیان که اصالة الطهارة در دو گوشه ی فرش که سبب است با هم تعارض کرده و تساقط می کنند. از این رو در مسبب که دست من است (زیرا نجاست دست من مسبب از نجاست فرش است) اصل طهارت یا استصحاب بدون معارض جاری می شود.

یلاحظ علیه: بله قبول داریم که با وجود اصل سببی نوبت به اصل مسببی نمی رسد ولی در طرز استدلال شیخ می گوئیم که کل شیء طاهر کلامی است که به عرف عادی خطاب می کند و عرف عادی نجاست دست و یک گوشه ی فرش و طرف دیگر را در عرض هم می داند نه در طول هم عرف می گوید که یکی از دو گوشه ی فرش نجس است و دست من هم به یک طرف خورده پس در حکم همان طرف است از این رو ملاقیِ و ملاقیَ را در یک ناحیه و سمت دیگر فرش را در ناحیه ی دیگر می گیرد. از این رو همانطور که اصالة الطهارة در دو طرف فرش تعارض می کند و ساقط می شود هکذا چون دست من هم همسو با یک طرف فرش است در آن هم اصالة الطهارة مانند همان گوشه از فرش از بین می رود. عرف دیگر به این نکته توجه ندارد که نجاست دست من یک رتبه مؤخر از نجاست فرش است تا سخن از اصل سببی و مسببی باشد.

ثم ان ههنا شبهة: سید حیدر صدر (والد شهید صدر و برادر سید صدر الدین صدر) که طرفدار وجوب اجتناب از ملاقیِ است در لزوم اجتناب می گوید: اصالة الحلیة اصلی است مسببی و اصالة الطهارة اصل سببی است.

در مرحله ی الف طرف دیگر فرش و ملاقیَ اصالة الطهارة دارند و در مرحله ی ب هر دو اصالة الحلیة دارند.

بعد در ملاقیِ، که خودش یک درجه عقب تر است هم اصالة الطهارة و هم اصالة الحلیة وجود دارد. حال اصالة الطهارة در ملاقیِ در درجه ی ب است. یعنی اصالة الطهارة در ملاقیِ در درجه ی اصالة الحلیه هر دو طرف (دو گوشه ی فرش) است.

اذا علمت هذا: ایشان قائل است که اصالة الطهارة در ملاقیَ و طرف آخر به زمین می خورد. بعد اصالة الحلیة در ملاقیَ و طرف دیگر در رتبه ی اصالة الطهارة ملاقیِ است و این هم از بین می رود فقط باقی می ماند یک اصل در ملاقیِ که بلا معارض است و آن اصالة الحلیة است.

از این رو ملاقی حلال است اما نجس هم می باشد.

یلاحظ علیه: تمام این حرف ها مربوط به این است که بحث ما عقلی باشد و حال آنکه خطاب در اصالة الطهارة و امثال آن به عرف است و ما گفتیم که عرفی ملاقیِ و ملاقیَ را در یک طرف و سمت دیگر فرش را در طرف دیگر می بیند نه آنکه بین ملاقیِ و ملاقیَ از نظر رتبه فرق قائل شود.

ان شاء الله فردا به بیان نظریه‌ی صاحب کفایة می پردازیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo