< فهرست دروس

درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقل و اکثر اعتباری در شبهات وجوبیة.

بحث در اقل و اکثر ارتباطی است و آن اینکه عبادتی است که نه جزء دارد و در جزء دهم شک داریم که آیا آن هم واجب است یا نه. باید دید مرجع در اینجا احتیاط است یا برائت.

گفتیم که سه قول در اینجا وجود دارد. کلام شیخ انصاری و محقق بروجردی را دیروز بیان کردیم و جواب آنها را هم ذکر نمودیم.

اما محقق بروجردی قائل بود که کل واجب که ده جزء دارد دارای امر نفسی است ولی کل واحد واحد به تنهایی امری ضمنی دارد بر این اساس ما نسبت به نه جزء یقین داریم که امر ضمنی دارند ولی دهمی که همان سوره است مورد شک است که آیا امر ضمنی دارد یا نه. قطعا علم اجمالی منحل می شود به علم تفصیلی که همان نه جزء ضمنی است و جزء دهم که شک بدوی است و در آن برائت جاری می شود و به عبارت دیگر اگر مولی بخواهد به خاطر نیاوردن جزء دهم ما را عقاب کند این عقاب بلا بیان می شود.

یلاحظ علیه: اولا در مورد این امر ضمنی که ایشان می گوید عرض می کنیم: کسی که اجزاء را اتیان می کند آن را به خاطر امر نفسی می آورد نه نیت امر ضمنی مثلا مولی که امر می کند مسجد بساز و فرد هم مشغول می شود بنا کردن آجر و سایر اجزاء همه از باب امر به مسجد است نه به نیت امر ضمنی.

جواب دوم این است که اوامر ضمنیة دارای مشکلی است و آن این است که اگر مولی به مرکب امر کند باید اجزاء را نادیده بگیرد زیرا در مرکب، اجزاء جنبه ی تبعی و لحاظ آلی دارند ولی در آنجا که تک تک اجزاء مورد توجه است لحاظ به آنها استقلالی می شود. حال چگونه می شود که مولی که به بناء مسجد امر می کند در آن واحد هم به مرکب امر کند و هم به اجزاء زیرا اگر به مرکب امر می کند، اجزاء فراموش شده است و اگر به اجزاء امر می کند در این صورت اجزاء مورد توجه است حال در آن واحد چگونه می شود هم اجزاء را مورد توجه قرار دهد و هم ندهد.

التقریر الثالث للامام رحمه الله: روح کلام ایشان در پنج مقدمه خلاصه می شود و سعی امام سعی می کرد این نکته را بیان کند که اقل و اکثر با شک در محصل (که همه در آن قائل به اشتغال) هستند فرق دارد.

المقدمة الاولی: المرکب اما حقیقی و اما صناعی و اما اعتباری.

• الاول الترکیب الحقیقی: (یا مرکب طبیعی) مانند اینکه هوا مرکب است از اکسیژن و هیدروژن و وقتی به مرکب می نگریم نه جزء اول برای ما واضح است و نه جزء دوم و به تعبیر حکمای فلاسفه، صورت ها فعلیت خودشان را از دست می دهند و صورت اجزاء دیگر باقی نیست و فقط مرکب به چشم می آید. همانند معجون و شربت که مثلا در شربت، سرکه و شکر هر دو فعلیت خودرا از دست می دهند و فقط مرکب که همان شربت است باقی می ماند.

• الثانی الترکیب الصناعی: مرکب صناعی آن است که اجزاء، فعلیت خود را حفظ می کند و به دلیل پیوستگی خاصی که بین اجزاء است مجموع هم نام دیگری دارد مانند ساختمان که همه ی اجزاء از آجر، گچ و غیره به قوت خود باقی است ولی مجموع هم نام دیگری به نام مسجد، خانه و یا حرم پیدا می کند.

الثالث الترکیب الاعتباری: گاه عالم اعتبار یک مجموعه را با هم فرض می کند و به مجموع اسم جدیدی می نهد مانند نماز و عبادات زیرا حمد و سایر اجزاء فعلیت خود را حفظ کرده است و حمدی را که فرد جداگانه می خواهد با آنی که در نماز می خواند یکی است ولی غایة ما فی الباب همه با هم که جمع می شود به مجموع، اعتبارا اسم دیگری به نام نماز نهاده شده است. بنابراین فرق نماز با اجزاء این است که نماز در لباس وحدت است و اجزاء در لباس کثرت و نظر به اجزاء.

تلخص مما ذکرنا که اجزاء در مرکب حقیقی فعلیت خود را از دست می دهند ولی در مرکب صناعی و اعتباری خیر.

المقدمة الثانیة: وحدة الارادة تابعة لوحدة المراد

به این معنا که اگر مراد یکی باشد اراده هم یکی می باشد و اگر مراد دو تا باشد اراده هم دوتاست و به قول فلسفه تشخص اراده (اینکه اراده وجود پیداکند) تابعة لتشخص المراد (اراده از وجود مراد سرچشمه می گیرد و اگر مراد یکی باشد اراده هم یکی است) مثلا فردی می خواهد هم نان بخورد و هم سالاد در این هنگام چند اراده وجود دارد و هنگامی که فرد به نان توجه می کند یک اراده دارد و برای سالاد و آب و غیره هر کدام یک اراده ی جداگانه دارد.

و ان شئت قلت: وحدة الامر تابعة لوحدة المامور به. که اگر مامور به یکی باشد امر هم یکی است چه وحدت مامور به حقیقی باشد و یا اعتباری و الا اگر مامور به متشتت و متعدد باشد محال است که امرش یکی باشد. از این رو اگر خداوند می فرماید: اقم الصلاة و صلاة را یکی فرض کرده است برای این است که مامور به را هم واحد فرض کرده است و اگر صلاة متشتت بود می فرمود: اقم الحمد و الرکوع و هکذا.

المقدمة الثالثة: تغایر الصورة مع الاجزاء فی الترکیب الحقیقی حقیقی و فی الترکیب الاعتباری اعتباری.

در مرکب حقیقی گفتیم که اجزاء فعلیت خود را از دست می دهند و چیز ثالثی از میان آنها بعد از ترکیب به دست می آید و اثر آن هم غیر از اثر اجزاء است مانند جمع چند جزء در یک شربت سینه که با هم سینه را خوب می کند ولی آن اجزاء به تنهایی کافی نیست.

اما در مرکبات اعتباری صورت با اجزاء تغایرشان اعتباری است و حمدی که فرد در نماز می خواند با حمدی که جداگانه می خواند یکی است و فرق آنها در لباس وحدت و کثرت بودن است و من هنا یعلم که اقل و اکثر از همین قبیل است.

از این بیان فرق بین اقل و اکثر و شک در محصل واضح می شود. همه ی اصولیون در شک در محصل قائل به احتیاط هستند ولی آنها در شک در اقل و اکثر قائل به برائت هستند.

توضیح شک در محصل: مثلا طهارت عبارت است از آن حالت و طهارت نفسانی و اما غسلات و مسحات طهارت نیستند بلکه تحصیل کننده ی (محصِل) و علت طهارت می باشند. حال اگر شک کنیم که مضمضة جزء وضو است یا نه باید احتیاط کرد زیرا آنی که واجب است امر بسیط است که عبارت است از طهارت و در آن اقل و اکثر راه ندارد و آنی که اقل و اکثر دارد که همان غسلات و مسحات است دیگر متعلق امر نیست بلکه محصِل می باشد از این باید یقین کنیم که متعلق امر اتیان شده است از این رو باید در محصِل احتیاط کرد و تمام اجزاء را اتیان نمود.

و اما اقل و اکثر ارتباطی واضح است که با شک در محصِل فرق دارد زیرا در محصِل تحصیل کننده (غسلات و مسحات) و تحصیل شونده (طهارت نفسانی) با هم فرق دارند ولی در اقل و اکثر ارتباطی، صورت عین همان اجزاء است و دوئیت در بیان آنها وجود ندارد و تفاوت بین آنها فقط در عالم اعتبار است و به عبارت رساتر جمع را برای این به کار می بریم که لازم نباشد تک تک اجزاء را ذکر کنیم و در آن می توان قائل به برائت شد و اگر در اینجا قائل به برائت شویم ضرری به شک در محصِل نمی زند.

ان شاء الله در جلسه ی بعد بقیه ی مقدمات را ذکر می کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo