< فهرست دروس

درس خارج اصول حضرت آیت الله سبحانی

89/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عقاب ترک فحص و مقدمات مفوتة

در جلسه ی قبل فرعی را مطرح کردیم و آن عبارت بود از اینکه اگر کسی فحص را ترک کند آیا معاقب است یا نه؟

این خود چند صورت دارد:

صورت اول: اگر فحص هم می کرد دلیلی پیدا نمی کرد و در واقع دلیلی هم وجود نداشت که با فحص کردن به آن دست پیدا کند ولی با این وجود او فحص نکرد و برائت جاری کرد. واضح است که او معاقب نیست چون حکم واقعی ای وجود نداشته است که موجب عقاب شود. غایة ما فی الباب چنین فردی متجری است و بدون کسب حجت برائت جاری کرده است.

ان قلت: در تجری بنای مخالفت شرط است و حال آنکه فرد مزبور بنای مخالفت ندارد.

قلنا: شیخ در رسائل برای تجری شش فرض را مطرح کرده است و یکی از آن موارد این است که کسی بدون حجت با خوف اینکه ممکن است با واقع مخالفت کند وارد امری شود.

صورت دوم: فحص نکرد ولی اگر فحص می کرد به واقع دست می یافت. واضح است که او معاقب است زیرا واقع بر او منجز بود و بیان واقع هم واصل بود و او می بایست مظان آن را جستجو می کرد زیرا بیان واصل به این معنا نیست که حکم را درب خانه بیاورند و به دست تک تک افراد برسانند.

محقق خراسانی اشکال می کند که چگونه حکم به عقاب او می کنید و حال آنکه در حین مخالفت او از واقع خبر ندارد.

جواب آن این است که اولا این مطلب خلف فرض است زیرا بحث ما در مورد کسی است که شاک است و شک دارد که شاید حکمی واقعی وجود داشته باشد که بعد از فحص به آن دست یابد و فرد شاک ملتفت است

ثانیا: در فقه می خوانیم که الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار. او هرچند هنگام مخالفت ملتفت نیست ولی اول کار ملتفت بود که ممکن است عملی را که بدون فحص انجام می دهد خلاف واقع باشد و او با این حال به شک خود اعتنا نکرد از این رو ترک فحص او به انجام عملی بی اختیار انجامید ولی آن با مقدمة ای اختیاری انجام شده بود همانند کسی که خودش را از مکان مرتفعی به پایین پرت می کند. او هنگامی که بین زمین و هوا در حال سقوط است بی اختیار است و نمی تواند جلوی خود را بگیرد ولی او چون با اختیار خود را به زمین انداخت معاقب است.

صورت سوم: مانند شق اول است با این فرق که در واقع دلیلی وجود داشت ولی او اگر فحص می کرد به آن دلیل دست نمی یافت مثلا حکم واقع در کتابی بود که او در دسترسش نبود ولی با این وجود او فحص نکرد و برائت جاری کرد.

صورت چهارم: اگر فحص می کرد خبری گیرش می آمد که ضد واقع بود مثلا به خبری جعلی دست می یافت.

در دو صورت فوق عقابی بر فرد مترتب نیست زیرا در هر دو صورت واقع بر او منجز نیست زیرا بیان واقع واصل نبوده است چون اگر می گشت به واقع دست نمی یافت.

ان قلت: او واقع را ترک کرده است در حالی که نه عذر داشت و نه حجت بر اینکه واقع را ترک کند او در پیشگاه خدا چه جوابی می تواند بدهد زیرا در روز قیامت می گوید خدایا اگر می گشتم باز هم پیدا نمی کردم و به او جواب داده می شود که تو که نگشتی تا متوجه شوی واقعی وجود دارد یا نه.

قلت: ترک واقع مستلزم عقاب نیست بلکه آنچه که مستلزم عقاب است ترک واقع منجز است و در ما نحن فیه واقع منجز نیست زیرا اگر می گشت به واقع دست نمی یافت.

ان قلت: احتمال حکم هم منجز است و لازم نیست همیشه علم به واقع داشته باشیم و فرد در ما نحن فیه که فحص نکرد احتمال می داد که واقعی در کار باشد و احتمال حکم هم موجب تنجز است.

قلت: احتمال در صورتی منجز است که شرایط تنجز هم وجود داشته باشد و از شرایط تنجز بیان واصل است که در ما نحن فیه مفقود است.

صورت پنجم: اگر فحص می کرد نسبت به این مسئله چیزی پیدا نمی کرد ولی مسئله ی دیگری برایش روشن می شد. مثلا در شرب تتن فحص می کرد ولی دلیل دعا عند رؤیت هلال را پیدا می کرد.

او هم معاقب است ولی نه بر ترک شرب تتن زیرا بیان آن واصل نیست و چون بیان دعا عند رؤیت هلال واصل است زیرا هر چند اتفاقی به آن دست می یافت.

بحث فی المقدمات المفوتة: این بحث را شیخ و محقق خراسانی مطرح کرده اند.

همه می گویند که همه ی مکلفین باید قبل از وقت نماز، احکام شکوک و نماز را یاد بگیرد. در اینجا این شبهه وجود دارد که وجوب تعلم که وجوب مقدمی است باید بعد از وجوب ذی المقدمة باشد یعنی اول باید وقت نماز ظهر که ذی المقدمة است برسد تا نماز ظهر بر من واجب شود بعد مقدمه ی آن که تعلم احکام نماز است بر من واجب شود. حال اگر وقت داخل شود فرصت کافی برای یاد گرفتن نماز ندارم و این موجب می شود که واجب از من فوت شود خلاصه آنکه قبل از وقت وجوبی برای ذی المقدمة وجود ندارد از این رو مقدمة اش واجب نیست و بعد از وقت که ذیها و مقدمة واجب می شود دیگر فرصت کافی برای انجام مقدمة نیست و فرصت نیست که انسان احکام نماز را بیاموزد.نام این را مقدمه ی مفوته می گذارند یعنی مقدمة ای که اگر قبلا به سراغش نروند موجب فوت ذی المقدمة می شود.

مثال دیگر: فردی جنب شده است و فردا باید روزه بگیرد. غسل در صورتی واجب است که صوم واجب شده باشد و قبل از طلوع فجر نه روزه واجب است و نه غسل و بعد از فجر دیگر غسل فایده ای ندارد زیرا صائم باید به شکل طاهر وارد فجر شود.

و قد اجیب بوجوه اربعة:

الجواب الاول و هو مبنی علی وجوب المقدمة: بله تعلم واجب است از باب وجوب مقدمة و وجوب مقدمة هم از وجوب ذی المقدمة نشات می گیرد ولی معنای آن این نیست که هر دو همزمان واجب باشد بلکه می تواند وجوب مقدمة بر وجوب ذیها مقدم باشد از این رو قبل از نماز می توان به وجوب تعلم نماز قائل شد.

توضیح ذلک: می گویند وجوب مقدمة تابع وجوب ذی المقدمة است اگر معنای تابع این باشد که وجوب مقدمة از وجوب ذی المقدمة متولد می شود حق با شماست و تا ذی المقدمة واجب نباشد مقدمة هم واجب نیست اما اگر تابع به این معنا باشد که مقدمة به خاطر ذی المقدمة واجب است می توان قائل شد که مقدمة قبل از ذی المقدمة واجب باشد و هم مقدمة و هم ذی المقدمة ملاک خاص خود را دارد و هر وقت ملاک هر کدام آمد وجوب هم می آید و ملاک مقدمة این است که آن را باید انجام داد تا انجام ذی المقدمة ممکن باشد.

این جواب یک اشکال دارد و آن اینکه این جواب مبنی بر این است که مقدمه ی واجب شرعا واجب باشد ولی ما می گوئیم واجب عقلی است.

الجواب الثانی و هو مختارنا: اگر هم شارع ذی المقدمة را که نماز باشد هنوز واجب نکرده باشد ولی واضح است که عقل به ما می گوید که اگر اکنون از باب مقدمه، احکام نماز را فرا نگیریم نمی توانیم در وقتش نماز صحیح را ادا کنیم و هکذا در سایر مقدمات مفوتة.

الجواب الثالث: واجب مشروط را به واجب معلق تبدیل کنیم.

فرق بین واجب مشروط و واجب معلق این است که در واجب مشروط تا شرط نیاید ذی المقدمة واجب نیست مانند نماز ظهر که تا وقتش شروع نشود خود نماز هم واجب نیست و در واجب مشروط هم واجب و هم مشروط بعد از حصول شرطش واجب می شود ولی در واجب معلق وجوب فعلی است ولی خود واجب استقبالی است مانند حج که می گویند خود واجب مشروط به آمدن زمان ذی حجة است ولی وجوب از همین الان واجب است و از این رو باید مقدمات حج مانند اخذ پاسپورت و سایر کارها را انجام داد.

به عبارت دیگر وجوب در واجب مشروط مقید است ولی در واجب معلق مطلق می باشد.

اذا علمت هذا فیقول هذا القائل که در ما نحن فیه می گوئیم که نماز ظهر که هنوز وقتش وارد نشده است وجوبش از همین الان واجب است ولی خود واجب بعد از وقت نماز ظهر واجب می شود. بنابراین قبل از وقت نماز چون وجوب نماز باقی است انجام مقدمه ی آن هم واجب می باشد همانند حج که قبل از موسم حج واجب است مقدمات حج را انجام دهند.

یلاحظ علیه: این جواب فی حد نفسه صحیح است ولی مطابق قرآن نیست زیرا در قرآن آمده است (اقم الصلاة لدلوک الفجر) و ظاهر آن این که (دلوک) قید صلاة نیست بلکه قید (اقم) است یعنی یجب الصلاة فی دلوک الشمس.

الجواب الرابع و هو للمحقق الاردبیلی: تعلیم و تعلم واجب نفسی است و غیری نیست که احتیاج به وجوب ذی المقدمة باشد. غایة ما فی الباب تعلیم و تعلم هر چند واجب نفسی است ولی در این حال تهیئی است یعنی در انسان ایجاد آمادگی برای واجبات ایجاد می کند. بنابراین تعلم و تعلیم احکام از باب طهارت گرفته تا دیات تا آنجا که مورد ابتلا باشد واجب است.

یلاحظ علیه: این از باب جمع بین متناقضین است زیرا واجب نفسی یعنی خودش را می خواهم و اگر غیری باشد یعنی آن را برای دیگری می خواهم حال نمی شود که هم برای خودش واجب باشد و هم برای دیگری. واجب نفسی آن است که محبوبیت ذاتی دارد ولی تهیئی یعنی این تابع دیگری است که اگر دیگری نبود آن هم واجب نبود.

ان قلت: نماز ظهر واجب نفسی است ولی در عین حال مقدمه ی نماز عصر است.

قلت: نماز ظهر مقدمه ی نماز عصر نیست بلکه در نماز عصر شرط است که نماز ظهر مقدم شود. به عبارت دیگر نماز ظهر مقدمه نیست بلکه تقدم نماز ظهر شرط است و الا نماز ظهر واجبی است نفسی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo