< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

89/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب تاخر حادث

گفتیم که گاه حادث را به زمان می سنجند و گاه آن را با حادث دیگری می سنجند و بحث در مورد دوم است.

محقق خراسانی قائل است که این بحث را در دو موضوع بحث می کنیم.

اول جایی است که هر دو حادث مجهول التاریخ هستند

دوم جایی است که یکی مجهول التاریخ است و دیگری معلوم التاریخ

بحث در مورد اول است که هر دو مجهول التاریخ هستند و محقق خراسانی می گوید که این خود چهار صورت دارد.

گاه وجود یک حادث را با وجود حادث دیگر می سنجیم به شکل کان تامه

گاه وجود یک حادث را با وجود دیگر می سنجیم اما به شکل کان ناقصه

گاه عدم یک چیز را با وجود حادث دیگر می سنجیم که گاه به صورت تامه است و گاه به صورت ناقصه.

به هر حال مقیس گاهی وجود است و گاه عدم ولی مقیس علیه در هر حال وجود است.

محقق خراسانی مورد اول که وجود یک حادث را با حادث دیگر می سنجیم به چهار قسم تقسیم کرد.

گاه یکی از حادث ها تقدمش اثر دارد ولی حادث دیگر اصلا اثر ندارد. همچنین حادث اول دو حالت دارد و آن اینکه هم تقدمش اثر دارد و هم تاخرش ولی حادث دیگر اصلا اثر ندارد. سوم اینکه حادث اول و دوم هر کدام تقدمشان اثر دارد. چهارم اینکه هر دو حادث هم تقدم و هم تاخرشان اثر دارد.

گفتیم از این چهار صورت فقط صورت اول قابل استصحاب است زیرا در بقیه ی موارد که دو اصل جاری می شود دو اصل با هم متعارض می شود و تساقط می کنند.

بعد محقق خراسانی صورت دوم را مطرح می کند که وجود یک حادث را با وجود دیگر می سنجیم اما به شکل کان ناقصه.

از آنجا که در کان ناقصه مطلقا استصحاب جاری نیست محقق خراسانی آن چهار صورت را در اینجا تکرار نمی کند.

مثلا پدر و پسر هر دو بر اثر یک بیماری مشترک از دنیا رفتند و نمی دانیم که موت کدام مقدم بوده است. در اینجا اگر ولد جلوتر بمیرد فرض این است که اثری ندارد زیرا ولد ترکه ندارد ولی اگر اب زودتر بمیرد ارثش به ولد می رسد و از ولد به وراث ولد می رسد.

اثر در اینجا به صورت کان ناقصه بار است یعنی موت الوالد الموصوف بالسبق مقدم بر ولد است. در اینجا نه می توان خود این را استصحاب کرد و نه عدمش را. خودش را نمی شود زیرا حالت سابقه ندارد زیرا قبلا زمانی نبود که موت والد بر ولد مقدم باشد که آن را استصحاب کنیم. عدمش هم حالت سابقه ندارد زیرا عدم آن عدم معدوله است. یعنی موت الوالد غیر الموصوف السبق علی موت الولد (البته محقق خراسانی فقط خودش را مطرح کرد و گفت حالت سابقه ندارد و حال آنکه عدمش هم چنین است)

به هر حال همیشه سالبه ی محصله حالت سابقه دارد (هر جا بحث از کان تامه است استصحابش به شکل سالبه ی محصله در می آید) اما در کان ناقصه استصحاب آن به شکل سالبه ی معدوله می شود که حالت سابقه ندارد.

همچنین محصله موضوع نمی خواهد ولی معدوله همواره احتیاج به موضوع دارد.

ان قلت: چرا در اولی کان تامه را بحث کردیم و گفتیم موت العقیم مقدم است بر موت غیر عقیم ولی در اینجا به شکل کان ناقصه بحث می کنیم و اصلا چرا بین کان تامه و ناقصه تفکیک می کنیم؟

قلت: ما تابع نص هستیم گاه از آیات و روایات کان تامه فهمیده می شود و گاه کان ناقصه و الا اگر دست ما بود هر دو مثال را می شود هم تامه فرض کرد و هم ناقصه مثلا در موت العقیم که کان تامه است می توانستیم بگوئیم: موت العقیم الموسوف بالسبق. هکذا مثال موت اب را هم می شد به شکل تامه تصور کرد.

اما قسم سوم که عبارت است از مقایسه ی عدم الحادث با حادث دیگر.

محقق خراسانی در این بحث ابتدا ناقص را بحث می کند و بعد تام را زیرا ناقص استصحاب ندارد و بحث آن راحت و مختصر است.

ترتب الاثر علی عدم الحادث عند وجود الحادث الآخر علی نحو کان الناقصه.

مثال: اگر آبی باشد غیر کر و بعد به وسیله ی آب قلیل به حد کر برسد و در عین حال لباس نجسی هم در آن افتاده است. حال نمی دانیم اول کر شد و بعد نجس در آن افتاد تا آب پاک باشد یا بر عکس که آب نجس باشد و تاریخ هر دو مجهول است. (در این مثال فرض می کنیم که لسان دلیل به شکل کان ناقصه است و اثر بر نفی ناقص بار است. البته علماء از لیس ناقصه تعبیر می کنند ولی ما این تعبیر را قبول نداریم زیرا لیس همیشه ناقصه است و اصلا تامه ندارد.)

ابن مالک می گوید:

و ما سواه ناقص و النقص فی فتی و لیس زال دائما قفی

بنابراین اگر لسان دلیل این گونه باشد: الماء الموصوف بعدم الکریة عند ملاقاة النجس. یعنی الماء الموصوف بعدم الکریة عند ملاقاة النجس ینجس.به این معنا که اثر بر این آب بار باشد.

در اینجا آیا باید خود این را باید استصحاب کنیم یا عدمش را؟ واضح است که باید خودش را استصحاب کنیم. حال قضیه ی الماء الموصوف بعدم الکریة عند ملاقاة النجس ینجس حالت سابقه ندارد. چون حالت سابقه ندارد از این رو اثر استصحاب بر آن بار نمی شود.

ان قلت: بله الماء الموصوف بعدم الکریة عند ملاقاة النجس ینجس. حال چرا به شکل تامه از آن تعبیر نمی کنیم و نمی گوئیم اصل عدم الکریة عند الملاقاة است؟

قلت: اگر چنین بگوئیم مثبت می شود زیرا اگر ما نفی تام را استعمال کنیم و نفی ناقص را با آن ثابت کنیم اصل مثبت می شود.

به هر حال در این فرض عدم، حالت سابقه ندارد.

القسم الرابع: که عبارت است از همان قسم ولی به شکل نفی تام یعنی اثر در روایات بر عدم الکریة بار است نه به شک ناقصه که بگوئیم الماء المتصف بعدم الکریة

در این شکل استصحاب جاری است یعنی سابقا که در این حوض آب نبود کریتی هم در آن نبود و بعد که آب کر در آن آمد اصل عدم کریت است.

محقق خراسانی در اینجا می گوید در جایی که نفی ما نفی تام باشد استصحاب جاری نیست لعدم اتصال الشک بالیقین.

این عبارت موجز را می توان به دو شکل شرح کرد یعنی با توجه به ان قلت و قلتی که مطرح می کنیم و یکبار بدون توجه به آن.

ایشان می گوید در اینجا ظاهرا استصحاب جاری است زیرا نفی تام است ولی چون زمان شک به زمان یقین متصل نیست استصحاب جاری نیست.

محقق نائینی ابتدا با توجه به ان قلت محقق خراسانی آن را شرح کرده است و می گوید: مثلا روز چهارشنبه نه کریتی در کار بود و نه ملاقاتی. روز پنج شنبه یقینا یکی از آن دو رخ داده است و روز جمعه یقینا هر دو حادث رخ داده است و هم کر شدن واقع شده است و هم ملاقات. فههنا ساعات ثلاثة.

یقین ما در روز چهارشنبه است و شک ما در روز جمعه است ولی در این وسط یک روز پنج شنبه فاصله شده است که در آن نه شک است و نه یقین.

در اینجا باید به یک کلمه دقت شود و آن اینکه نائینی می گوید استصحاب عدم کریت تا زمان علم به ملاقاة ادامه دارد و علم به ملاقات چون جمعه است قهرا در روز پنج شنبه نه علم به ملاقات است و نه شک.

البته گفته نشود که به هر حال من هم در روز پنج شنبه شک دارم ولی باید شک را همان گونه که محقق نائینی می گوید تفسیر کنیم و آن اینکه ایشان می گوید باید یک نخ به عدم کریت ببندیم تا زمان علم به ملاقات و علم به ملاقات باید به قضیه ی مشکوکه متصل باشد و حال آنکه این علم در روز جمعه است و بین آن عدم کریت یک روز پنج شنبه فاصله است.

صاحب کفایه این مباحث را در ضمن ان قلت و قلت بیان کرده است.

یلاحظ علیه: این بیان کافی نیست زیرا لازم نیست شک در بقاء عدم الکریة تا زمان علم به ملاقات ادامه داشته باشد بلکه کافی است که استصحاب بقاء عدم الکریة تا زمان احتمال ملاقات ادامه داشته باشد. واضح است که در روز خمیس احتمال ملاقات وجود دارد از این رو در جریان استصحاب هیچ مانعی وجود ندارد. در نتیجه این استصحاب جاری می شود در نتیجه آب حوض نجس است زیرا کریت قبل از ملاقات نبوده است؛ یا همراه ملاقات بوده است و یا بعد از ملاقات.

ان شاء الله در جلسه ی بعد کلام تفسیر محقق مشکینی را مطرح می کنیم که قبل از ان قلت و قلت مطرح شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo