< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل عامی و مجتهد بر جواز تقلید

 گفتیم تقلید در اصطلاح همان عمل است که به فتوای غیر مستند می باشد. بعد گفتیم تقلید موضوع حکم نیست و مسائلی که ادعا شده است که در آنها تقلید موضوع حکم است در آنها هر چند از تقلید نام برده شده است ولی اختلاف در معنای تقلید اثری در آن مسائل ندارد.

اکنون در مسئله ی جدیدی وارد می شویم و آن اینکه انسان یا باید مجتهد باشد یا مقلد و یا محتاط.

 در این مسئله در دو مقام بحث می کنیم: دلیل عامی بر جواز تقلید و دلیل مجتهد بر جواز تقلید. (تقلید عامی از او)

 به تعبیر روشن تر عوام باید در این مسئله که تقلید جایز است مجتهد باشد.

المقام الاول: دلیل العامی علی جواز التقلید

 عامی در اینکه تقلید لازم است نمی تواند مقلد باشد و باید در این مسئله مجتهد باشد و الا دور لازم می آید زیرا اگر عامی بخواهد در مسئله ی جواز تقلید خود از دیگری تقلید کند این جواز، متوقف بر تقلید است در حالی که تقلید، خود متوقف بر جواز است و این دور می باشد.

 اما اینکه باید مجتهد باشد نیز بسیار آسان و قابل فهم است و این مسئله فطری و جبلیّ است و خداوند در نهاد هر کسی قرار داده است که اگر کسی جاهل بود باید به عالم مراجعه کند. همانطور که انسان هنگام گرسنگی از نظر فطری به سراغ غذا می رود در ما نحن فیه هم چنین است. حتی اگر سیره ی عقلاء هم بر این امر اقامه شده است که جاهل به عالم مراجعه می کند آن هم بر گرفته از فطرت خودشان است. حتی مجتهدین و دانشمندان هم در غیر رشته ی خود به متخصص مراجعه می کند. بنابراین همه ی انسان ها غیر از معصومین به نحوی مقلد می باشند و این امری است فطری.

عجب این است که آیة الله خویی علاوه بر دلیل فوق، دلیل دیگری هم اقامه کرده است و اینکه باید عوام دلیل انسداد را هم برای خودش اقامه کند یعنی بگوید: من عند الله مکلف هستم و خداوند من را رها و آزاد به حال خود نگذاشته است. این تکالیف در کتاب و سنت است ولی من نمی توانم به آنها مراجعه کنم و حکم خدا را در بیاورم از این رو یا باید به مظنونات و یا مشکوکات و یا موهومات روی آورم. اگر به هر سه مراجعه کنم نظام مختل می شود از این رو باید فقط به مظنون مراجعه کنم و مظنون در فتوای مجتهد خوابیده است.

 بعد از اینکه عامی این مقدمات را برای خود چید و این اجتهاد را انجام داد ه این نتیجه می رسد که باید تقلید کند.

یلاحظ علیه: عوام کی می تواند چنین قانونی را در حق خودش اجرا کند؟ دلیل انسداد را کسی می تواند اجرا کند که با علماء حشر و نشر داشته باشد.

اشکال دیگری هم توسط متجددین مطرح شده است و می گویند: مقلد یعنی کسی که ادای دیگری را در می آورد. نباید تقلید کرد بلکه باید فکر کرد تا آگاه شد.

 نقول: کسی که چنین اشکالی می کند خارج از گود قضاوت می کند و واضح است که هر کسی این توانایی را ندارد که از کتاب و سنت احکام را استنباط کند. اگر چنین باشد چرا فقط در خصوص مسئله ی دین و فقه این حرف را می زنید؟ بگویید که در طب هم هر کس باید متخصص باشد.

اشکال دیگری که اخباری ها مطرح می کنند و متاسفانه صاحب وسائل هم در عناوین ابواب به آن اشاره دارد این است که می گوید تقلید جایز نیست. ما می گوییم نزاع ما با ایشان لفظی است و همه این امر را مسلم می دانند که جاهل به عالم مراجعه می کند.

 فرق ما این است که ما این احکام را به شکل روشن و شفاف در توضیح المسائل مندرج می کنیم ولی اخباری ها چنین نمی کنند. حتی اخباری ها هم نمی توانند منکر شوند که مردم عوام نمی توانند احکام را از اخبار متوجه شوند و حتی عوام به خود آنها مراجعه می کنند و مسائلی را می پرسند و این همان تقلید است.

المقام الثانی: دلیل مجتهد بر تقلید عامی از او.

 سه نوع استدلال بر آن شده است:

استدلال بر کتاب: آیه ی نفر و آیه ی سؤال.

 ما چون در مبحث حجیت خبر واحد مفصلا از این دو آیه بحث کردیم دیگر آن بحث ها را در اینجا تکرار نمی کنیم و فقط به شکل مختصر از آن می گذریم.

آیه ی نفر: قرآن در آیه ی نفر می فرماید: (وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) (توبه / 122) یعنی گروهی باید اولا: کوچ کنند و کسب علم کنند ثانیا: به محلشان برگردند و ثالثا: مردم را انذار کنند و رابعا: مخاطبین هم انذار شوند. اگر نفر واجب باشد باید همه ی توالی آن هم واجب باشند زیرا معنا ندارد نفر از باب مقدمه واجب باشد ولی ذی المقدمه واجب نباشد. این آیه نشان می دهد که قول منذر حجت است و الا انذار او بی معنا بود. از طرفی مخاطب هم باید از قول او انذار شود و در مقام عمل از آن انذار بهره بگیرد. این نشان می دهد که قول منذر حجت است.

 بله آیه ی مزبور در مورد روات است ولی واضح است که مجتهدین هم حکم حاصل از روایات را برای مردم نقل می کنند.

یلاحظ علیه: این آیه خوب است ولی دو اشکال بر استدلال بر آن بار است.

اشکال اول اینکه علی الظاهر این آیه ارشاد به سیره ی عقلاء است. یعنی قبل از این آیه مردم دنیا به مفاد این آیه عمل می کردند زیرا همه نمی توانستند عالم باشند از این رو عده ای درس می خواندند و به دیگران منتقل می کردند. بنابراین همان سیره حجت است و آن هم به همان مسئله ی فطرت بر می گردد.

اشکال دوم اینکه آیه در مقام بیان کیفیت انذار نیست یعنی آیا انذار در جایی که مفید علم باشد یا ظن یا شک در همه جا حجت است یا نه. آیه در مقام بیان این نیست از این رو شاید آیه مقید به جایی باشد که مفید علم باشد.

آیه ی سؤال: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‌ إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (نحل / 43)

اشکال اول در اینجا هم جاری می شود و آن اینکه این آیه ارشاد به سیره ی عقلاء است و متضمن حکم مولوی نیست. در امم پیشین هم جاهل ها به علماء مراجعه می کردند.

اشکال دوم هم در این آیه جاری است یعنی شاید آیه فقط در جایی حجت باشد که قول مرجعه تقلید و کسی که از او سؤال می کنند مفید علم باشد.

استدلال بر روایات ارجاعیة:

 بهترین دلیل مجتهد که می گوید عوام می تواند تقلید کند، استدلال به این روایات است.

 این روایات در ابواب صفات قاضی از باب 4 تا باب 12 ذکر شده است:

 وسائل ج 18 ص 107 باب 11

 حدیث 34: عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيِّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ (متوفای 260 او کسی بود که امام حسن عسکری در مورد او گفته بود افتخار می کنم در میان مردم خراسان چنین فقیهی وجود دارد.) عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي وَ كَانَ خَيْرَ قُمِّيٍّ رَأَيْتُهُ وَ كَانَ وَكِيلَ الرِّضَا ع وَ خَاصَّتَهُ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا ع فَقُلْتُ إِنِّي لَا أَلْقَاكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَعَمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي فَقَالَ خُذْ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ.

 محمد بن شاذان متوفای 260 است و یونس بن عبد الرحمان در سال 208 فوت کرده است. از این رو ابن شاذان از او به واسطه ی عبد العزیز بن مهتدی روایت می کند.

 عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُسَيَّبِ الْهَمْدَانِيِّ (منطقه ای از یمن است.) قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع شُقَّتِي بَعِيدَةٌ وَ لَسْتُ أَصِلُ إِلَيْكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَمِمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي قَالَ مِنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّيِّ الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْمُسَيَّبِ فَلَمَّا انْصَرَفْتُ قَدِمْنَا عَلَى زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ فَسَأَلْتُهُ عَمَّا احْتَجْتُ إِلَيْهِ

 عَنْ حَمْدَوَيْهِ وَ إِبْرَاهِيمَ ابْنَيْ نُصَيْرٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ مُعَاذٍ عَنْ أَبِيهِ مُعَاذِ بْنِ مُسْلِمٍ النَّحْوِيِّ (او علم نحو را پایگذاری کرد) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقْعُدُ فِي الْجَامِعِ (مسجد جامع) فَتُفْتِي النَّاسَ قُلْتُ نَعَمْ وَ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ أَخْرُجَ إِنِّي أَقْعُدُ فِي الْمَسْجِدِ (که آیا این کار من که در مسجد می نشینیم و فتوا می دهم کار خوبی است یا نه؟) فَيَجِي‌ءُ الرَّجُلُ فَيَسْأَلُنِي عَنِ الشَّيْ‌ءِ فَإِذَا عَرَفْتُهُ بِالْخِلَافِ لَكُمْ (اگر بدانم سنی است.) أَخْبَرْتُهُ بِمَا يَفْعَلُونَ وَ يَجِي‌ءُ الرَّجُلُ أَعْرِفُهُ بِمَوَدَّتِكُمْ وَ حُبِّكُمْ فَأُخْبِرُهُ بِمَا جَاءَ عَنْكُمْ وَ يَجِي‌ءُ الرَّجُلُ لَا أَعْرِفُهُ وَ لَا أَدْرِي مَنْ هُوَ فَأَقُولُ جَاءَ عَنْ فُلَانٍ كَذَا وَ جَاءَ عَنْ فُلَانٍ كَذَا فَأُدْخِلُ قَوْلَكُمْ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ فَقَالَ لِي اصْنَعْ كَذَا فَإِنِّي كَذَا أَصْنَعُ. این روایات نشان می دهد که این سیره در زمان امام علیه السلام هم بوده است و حضرت هم آن را تایید کرده است.

 در روایت دیگر می خوانیم که ابو جعفر علیه السلام به ابان بن تغلب می فرماید: اجْلِسْ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُكَ

 ابان بن تغلب از علماء بزرگ اسلام است. ذهبی کتابی دارد در احوال علماء و وقتی به ابان می رسد می گوید: ابان هر چند شیعه است ولی اگر ما روایات شیعیان را کنار بگذاریم در واقع بخش عظیمی از سنت را کنار گذاشته ایم.

  در روایت دیگر می خوانیم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ لَيْسَ كُلَّ سَاعَةٍ أَلْقَاكَ وَ لَا يُمْكِنُ الْقُدُومُ وَ يَجِي‌ءُ الرَّجُلُ مِنْ أَصْحَابِنَا فَيَسْأَلُنِي وَ لَيْسَ عِنْدِي كُلُّ مَا يَسْأَلُنِي عَنْهُ فَقَالَ مَا يَمْنَعُكَ مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ فَإِنَّهُ سَمِعَ مِنْ أَبِي وَ كَانَ عِنْدَهُ وَجِيهاً

 از این قبیل روایات بسیار است

 ان شاء الله فردا دلیل مخالفین را بیان می کنیم کسانی که می گویند نباید تقلید کرد و به آیات ناهیه از پیروی از ظن تمسک می کنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo