< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موضوع علم

صاحب کفایة در ابتدای کفایه 13 مقدمه را مطرح می کند امر اول دارای جهات هفت گانه است که در میان آنها چهار جهت مربوط به همه ی علوم است و سه جهت به علم اصول اختصاص دارد.

جهت اول در موضوعات علوم بما هو علوم بود. در جلسه ی گذشته مطالبی را پیرامون موضوع علم که صاحب کفایة بیان کرده است بیان کردیم: موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه و به مناسبت این تعریف دو قید عرض و ذاتی را بیان کردیم.

نکته: عوارض در لغت جمع عرض نیست بلکه جمع عارضه است از این رو به جای عوارض باید از اعراض استفاده کرد.

در جلسه ی قبل معنای عرض را بیان کردیم و معنای ذاتی را هم مطابق نظر قدماء شرح دادیم و گفتیم عرض ذاتی باب برهان هر چیزی است که موضوع در تعریف محمول اخذ شود و جا که موضوع در تعریف محمول اخذ نشد عرض قریب است. مثلا افطس به معنای بینی پهن است و در الانف الافطس، افطس عرض ذاتی انف است زیرا در تعریف افطس که محمول است می گوییم الانف الذی انخفض قصبته که در این تعریف الانف که موضوع است اخذ شده است.

اما در مثال الغراب اسود. اسود عرض ذاتی الغراب نیست بلکه عرض قریب آن است زیرا در تعریف اسود موضوع که الغراب است اخذ نمی شود.

گاهی از اوقات موضوع در محمول اخذ نمی شود بلکه معروض الموضوع اخذ می شود. شیخ الرئیس در شفاء مثال هایی طبیعی برای آن زده است و ما از علوم اعتباری مثال هایی می زنیم تا راحت تر باشد.

مثال: الفاعل مرفوع. رفع نسبت به فاعل عرض ذاتی است زیرا هر چند فاعل در تعریف مرفوع اخذ نشده است ولی معروض فاعل که کلمه است (زیرا فاعل از اقسام کلمه است) و کلمه معروض موضوع است و در تعریف مرفوع می گوییم: المرفوع هو الکلمة المرفوعه.

مثال دیگر: فعل الماضی مبنی. در این مثال فعل ماضی در تعریف مبنی اخذ نشده است ولی فعل ماضی از اقسام کلمه است و کلمه در تعریف مبنی اخذ شده است: المبنی هو الکلمة التی لا تتغیر آخرها بتغیر العوامل.

العرض الذاتی بتعریف المتاخرین: از محقق سبزواری به بعد و محقق خراسانی تعریف جدیدی از عرض ذاتی ارائه شده است و اصطلاح قدماء مانند ارسطو، فارابی و شیخ الرئیس و غیره را کنار گذاشتند و گفتند: اگر چیزی را به چیزی نسبت می دهیم اگر اتصافش حقیقی است آن عرض ذاتی است و اگر اتصافش مجازی، عرض قریب می باشد. از این رو میزان اتصاف موضوع به محمول است. مثلا (الماء جار) عرض ذاتی است زیرا اتصاف (ماء) به جریان حقیقی است. ولی (المیزاب جار) عرض قریب است زیرا اتصاف ناودان به جریان حقیقی نیست بلکه آنی که حقیقة جاری است آب است.

محقق خراسانی این بحث را مشکل تر کرده است و عبارت ای بلا واسطة فی العروض را اضافه کرده است.معنای آن این است که اگر واسطه می خورد واسطه در عروض نباشد. واسطه در عروض مانند جری المیزاب است که در آن واسطه در عروض که ماء است مصحح نسبت است یعنی جریان در حقیقت مربوط به آب است و نسبت آن به میزاب به سبب این است که آب در ناودان جاری است.

به هر حال معیار این نیست که واسطه باشد یا نه حتی اگر واسطه هم باشد باز عرض می تواند ذاتی باشد مانند نسبت تعجب به انسان که ذاتی اوست و نسبت ضحک به انسان که با واسطه است زیرا ضحک به واسطه ی تعجب به انسان بار می شود در هر صورت ضحک هم ذاتی انسان است.

معیار این است که اتصاف حقیقی باشد نه مجازی. مجازی یعنی واسطه در عروض باشد که اگر واسطه نباشد قضیه دروغ می شود مانند اتصاف جریان به خود ناودان بدون واسطه ی ماء.

حتی گاه واسطه مباین است مانند عروض حرارت به آب به واسطه ی آتش باز اتصاف حرارت به آب ذاتی اوست زیرا حمل حرارت بر آن حقیقی است.

بنابراین اگر واسطه در عروض نباشد عرض ذاتی است و اگر باشد عرض قریب می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo