< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:وضع الفاظ بر معانی واقعیه یا مراده

الامر الخامس: آیا الفاظ بر معانی واقعیه وضع شده اند یا بر معانی مرادة

مقدمة چند مسأله را یادآور می شویم:

المقدمة الاولی: چه چیز سبب شد که این مسأله در علم اصول مطرح شود؟

مبدا آن سوالی بود که علامه ی حلی از استادش خواجه نصیر کرد.

علامه شاگر خواجه بود و نزد او منطق می خواند.

در جوهر النضید آمده است که خواجه در درس می گوید: دلالة اللفظ علی تمام معنی مطابقة و علی جزء معنی تضمن و علی خارج المعنی التزام. (مرحوم سبزواری هم می گوید:

دلالة اللفظ بدت مطابقة حیث علی تمام معنی وافقه)

علامه اشکال کرد که این تعریف شما صحیح نیست به این گونه که اگر یک لفظ بین تمام معنا و بین جزء معنا مشترک باشد مثلا انسان را دوبار وضع کنند یک بار بر حیوان ناطق (تمام معنا) و یک بار بر خصوص ناطق (جزء معنا) در این صورت اگر فردی بگوید: رایت انسانا و ناطق را اراده کند به یک معنا دلالت مطابقی است زیرا بر ناطق وضع شده است و به یک معنا دلالت تضمنی است زیرا برای حیوان ناطق وضع شده است.

خواجه از این اشکال جواب داد دلالت الفاظ بر معانی خودش دلالت وضعیه است و تابع اراده ی متلفظ می باشد.

علامه می فرماید: و فیه نظر (و وجه آن را بیان نمی کند)

به نظر ما کلام خواجه اشکال را رفع می کند به این بیان که کسی که انسان می گوید و ناطق را اراده می کند آیا ناطق را بما انه جزء اراده کرده ای یا بما انه جزء للمعنی اگر اولی باشد مطابقی است و اگر دومی باشد تضمنی.

خواجه در شرح اشارات (که متن آن از شیخ الرئیس و شرح آن از خواجه نصیر الدین طوسی می باشد) در تعریف مفرد اشکال علامه را ذکر کرده است.

در تعریف مفرد گفته اند: الکلمة اما مفرد او مرکب. یعنی اگر جزء لفظ بر جزء معنا دلالت نکرد به آن مفرد می گویند و اگر جزء لفظ بر جزء معنا دلالت کرد مرکب می باشد.

خواجه می گوید که بعض المتاخرین بر این تعریف که شیخ الرئیس ارائه کرده است اشکال کردند و آن لفظ عبد الله می باشد که هم علم است و اسم فرد می باشد و هم وصف است و به معنای بنده ی خدا می باشد. حال اگر متکلم عبد الله را استفاده کند این عبارت هم مفرد است زیرا علم می باشد و هم مرکب است زیرا وصف است زیر جزء لفظ (عبد) بر جزء معنا (بنده) دلالت دارد.

خواجه همان جواب را مطرح می کند و آن اینکه کسی که عبد الله را تلفظ می کند آیا عبد اللهی که علم است را اراده کرده است یا آنی که به معنای بنده ی خدا می باشد هر کدام را که اراده کرده است دیگر معنا دیگر از آن منتفی می باشد.

 

المقدمة الثانیة: تنقسم الدلالة اللفظ الی تصوریة و تفهیمیة و تصدیقیة

دلالت تصوری: انسان اگر لفظ را بشنود به معنا منتقل می شود هر چند آن را از جمادی بشنود مثلا طوطی ای بگوید: یا زید و یا از ضبط صوت کلمه ای را بشنود. متکلم که آن را اراده بکند یا نه و یا عاقل باشد یا نه در هر صورت شنونده به معنا منتقل می شود.

در دلالت تصوری فقط یک چیز شرط است که عبارت است از علم به وضع زیرا اگر علم به وضع نداشته باشم معنای لفظ را هم درک نمی کنم.

دلالت تفهیمی: گاه متکلم می خواهد سخن گفتن را تمرین کند و چه بسا در خانه به تنهایی صحبت می کند و یا برای یادگیری زبان دوم و یا حفظ شعر کلمات را به تنهایی تمرین می کند. این نوع تکلم ها دلالت تفهیمی ندارد ولی گاه می خواهیم به کسی چیزی را تفیهم کنیم و به او می گوییم: هذا ماء و یا جئنی بالماء.

در این نوع دلالت علاوه بر علم به وضع، متکلم باید در مقام افهام باشد و در مقام تمرین نباشد.

دلالت تصدیقیة: علاوه بر اینکه من می خواهم مطلبی را به کسی تفهیم کنم خواسته ی من هم همان است. این دلالت به سه چیز احتیاج دارد: علم به وضع، در مقام تفهیم بودن و اراده ی جدیة داشتن.

البته فهم این معنا که مولی اراده ی جدی دارد یا نه را با اصالة تطابق الارادة التفهیمة مع الدلالة الجدیة متوجه می شویم.

 

المقدمة الثالثة: محقق خراسانی می گوید: هیچ عاقلی نمی گوید دلالة الفاظ تابع اراده ی متکلم است. آنی که به خواجه نسبت می دهند در مورد اراده ی تصدیقی است که تابع اراده ی متکلم است. بعد محقق خراسانی می گوید: به لطف خداوند بین الطرفین صلح ایجاد شده است.

نقول: این صلحنامه ی صاحب کفایة صحیح نیست و اگر ایشان الجوهر النضید و یا شرح اشارات را مطالعه کرده بود می دید که خواجه در هر دو کتاب قائل به این است که دلالت تصوریة تابع اراده ی متکلم می باشد و الا دلالت تصدیقیة تحت هر شرایطی تابع اراده ی متکلم می باشد و کسی در آن شک ندارد.

از این در قضاوت باید به کتاب ها مراجعه کرد و نباید به تفسیر شخصی قناعت نمود.

 

المقدمة الرابعة: در بحث وضع گفتیم دو نظریة وجود دارد که عبارت است از: نظریة التعهد و نظریة المواضعة.

نظریه ی تعهد از محقق ایروانی و آیة الله خوئی بود و در مقابل آن نظریه ی مواضعة وجود داشت که نظر ما بود که عبارت است از تعیین اللفظ بازاء المعنی.

کسانی که قائل به نظریه ی تعهد هستند ناچارند کلام خواجه را بپذیرند. این افراد قائل هستند که متکلم متعهد می شود هر موقعی لفظ خاصی را بگوید معنای خاصی را اراده کرده باشد: (الوضع عبارة عن تعهد المتکلم کلما اطلق اللفظ اراد ذلک المعنی) کسانی که وضع را چنین تفسیر کرده اند ناچارند بگویند: الالفاظ وضعت للمعانی المرادة.

ولی کسانی که مشی ما را در پیش بگیرند ممکن است معتقد شوند که لفظ بر معانی واقعیة وضع شده است و ممکن است معتقد شوند که بر معانی مراده وضع شده است و به هر حال طبق مبنای ما الزامی در کار نیست.

 

اذا علمت هذه المقدمات الاربع فاعلم: آیا الفاظ بر معانی واقعیه وضع شده است یا بر معانی مرادة (البته همانطور که گفتیم اگر نظریه ی تعهد را قبول کردیم باید نظر خواجه را قبول کنیم که الفاظ بر معانی مرادة وضع شده است ولی اگر نظریه ی ما صحیح باشد این بحث نیز مطرح می شود)

فنقول: ان ههنا طریقین:

الطریق الاول: الارادة قید الموضوع له

این طریق چهار گونه تصویر دارد که هر چهارتا باطل است.

    1. می

معلوم بالذات همانی است که در ذهن می باشد و معلوم بالعرض همانی است که در خارج موجود می باشد. به عبارت دیگر صورت ذهنیة معلوم بالذات است زیرا از طریق آن به خارج پی می برم و آنی که در خارج است معلوم بالعرض می باشد.

با این بیان از خواجه می پرسیم اینکه شما می گویید اراده قید موضوع له است آیا مفهوم اراده مراد است یا مصداق اراده.

اگر بگویید مفهوم اراده که همان اراده به حمل اولی است قید می باشد یعنی زید اسم شخص است مقیدا بفمهوم الارادة. واضح است که این شق بی معنی است زیرا اراده امری است ذهنی و نمی تواند قید باشد.

اگر بگویید مصداق اراده که همان اراده به حمل شایع است قید می باشد می گوییم: مصداق اراده یا قید معلوم بالذات است (صورت ذهنی) یا قید معلوم بالعرض است (عین خارجی).

اگر قید معلوم بالذات باشد یعنی صورت ذهنیة مقید به مفهوم اراده است. این اعتقاد باطل است زیرا لفظ زید را بر صورت ذهنی زید وضع نکرده اند و الا قابل تطبیق بر خارج نمی باشد.

اگر هم قید معلوم بالعرض باشد یعنی همان زید خارجی این هم غلط است زیرا لازمه اش این است که جزء معنا در خارج باشد و جزء آن در ذهن.

بنابراین اگر اراده قید موضوع باشد همه ی صوری که از آن تصور می شود باطل می باشد از این رو باید طریق دوم را اخذ کنیم:

 

الطریق الثانی:الارادة قید الوضع

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo