< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جامع نزد قائلین به صحیح

گفتیم هم کسانی که قائل به صحیح هستند و هم کسانی که قائل به اعم می باشند باید جامعی را تصور کنند.

محقق خراسانی در تصویر جامع برای صحیح گفت: ما نمی توانیم نام جامع را بیان کنیم ولی از اثر پی به آن می بریم که همان نهی از فحشاء و منکر است. این اثر در تمامی انواع نماز وجود دارد.

ایرادهایی که به کلام ایشان وارد بود را مطرح کردیم. بعد محقق خراسانی خود متوجه ایراد دیگری شده و در مقام جواب از آن بر می آید.

ایراد مزبور این است که اقل و اکثر گاه استقلالی است و گاه ارتباطی. در استقلالی یقینا برائت جاری می شود یعنی نمی دانم به زید ده تومان بدهکارم یا بیست تومان در آن اقل قطعی است و در اکثر برائت جاری می شود. اقل و اکثر ارتباطی در جایی است که اجزاء به هم مربوط می باشند مانند اینکه می دانم اجزاء نماز ده جزء است و شک دارم یازدهمی هم جزء نماز هست یا نه. در این صورت هم اقل قطعی است و در اکثر برائت جاری می شود و به بیان دیگر علم اجمالی به علم تفصیلی در مورد اقل و شک بدوی در مورد اکثر منحل می شود.

اقل و اکثر با شک در محصِل فرق دارد و اگر محصِل بین اقل و اکثر مردد باشد باید احتیاط کرد و جزء مشکوک را هم آورد (این بحث را در جلسه ی قبل توضیح دادیم).

اذا علمت هذا محقق خراسانی ایراد مذکور را ذکر می کند و می گوید: با این بیان اگر لفظ صلاة بر یک امر بسیط وضع شده باشد (مانند ناهی از فحشاء و منکر) و من شک کنم که آیا استعاذه جزء است یا نه باید احتیاط کنم و حال آنکه اصولیون در مسأله ی اقل و اکثر قائل به برائت هستند ولی بحث ما مسأله ی نماز را از اقل و اکثر بیرون آورده وارد مسأله ی شک در محصِل می کند.

محقق خراسانی در جواب می گوید: شک در محصل بر دو قسم است: گاهی محصِل وجودی غیر از وجود محصَل دارد. مانند معجونی که برای تقویت قلب است خود یک وجود داردو اجزاء هم که عبارت است از گل محمدی، عسل، گل بنفشه و غیره وجود دیگری دارد. در این شق حتما باید قائل به احتیاط شد. همچنین است در وضو. اگر بگوییم وضو اسم برای طهارت نفسانی است (نه اسم بر غسلات و مسحات تا از باب اقل و اکثر شود که اگر مثلا شک کنیم استنشاق جزء است یا نه در آن برائت جاری می کنیم.) ولی اگر وضو اسم برای طهارت نفسانی باشد که امری است بسیط در این صورت اگر شک کنیم استنشاق جزء است یا نه باید آن را هم اتیان کنیم زیرا اشتغال یقینی به طهارت نفسانی برائت یقینیة را طلب می کند از این رو باید استنشاق را هم بیاوریم تا یقین کنیم آن طهارت نفسانی حاصل شده است.

ولی گاه محصَل و محصِل وجود جداگانه ندارند بلکه از قبیل منتزَع و منتزَع عنه می باشند مانند انسان که منتزَع از افراد است و فرد هم، ممکن است یک دست داشته باشد و یا دو دست در این صورت وجود انسان که طبیعی است عین وجود افراد می باشد.)

نماز هم همین گونه است زیرا موضوع له نماز الناهی عن الفحشاء است، و الناهی عن الفحشاء منتزع از رکوع، سجود و سایر افعال نماز می باشد

در این صورت چون منتزَع منه عین منتزَع است در این صورت جریان برائت در منتزَع منه عین جریان برائت در منتزَع می باشد.

یلاحظ علیه: بالاخره واجب منتزَع است یا منتزَع منه. اگر واجب منتزَع منه باشد یعنی همان اجزاء و شرایط باشد واضح است که اقل و اکثر دارد و امر بسیط نیست. اگر هم بگویید واجب منتزَع است و عنوان کلی به نام الناهی عن الفحشاء و یا قربان کلی تقی و یا معراج کل مؤمن می باشد در این صورت به درد سر می افتید زیرا اگر شک کنید که آیا استعاذه هم داخل در عنوان صلاة است یا نه باید حتما آن را بیاورید تا یقین پیدا کنید منتزَع اتیان شده است و هرگز نمی توانید قائل به برائت شوید.

ثانیا: محقق خراسانی تصور کرده است احکام متعلق به خارج است و از این رو گفته است منتزَع و منتزَع منه در خارج یکی است و ما می توانیم در آن برائت جاری کنیم ولی ما ان شاء الله ما بعدا این نکته را مطرح می کنیم که واجب، عنوان کلی است و نمی تواند در خارج واقع شود از این رو مولی گریبان ما را می گیرد و می گوید من از تو عنوان کلی را می خواهم و حتما باید یقین به آوردن پیدا کنی و این یقین هم هنگامی حاصل می شود که به اقل اکتفاء نکنی و اکثر را اتیان نمایی.

 

الجامع عند المحقق الاصفهانی: شیخ محمد حسین اصفهانی متولد 1296 و متوفای 1361 و از شاگردان ممتاز محقق خراسانی است.

حاصل کلام ایشان شبیه گفتار محقق خراسانی است ولی بیان آن فرق دارد و می فرماید: الماهیات علی قسمین:

ماهیة حقیقیة: اگر ماهیت مانند انسان حقیقی باشد در این صورت ماهیت معلوم است ولی لوازم ماهیات مجهول می باشد. مثلا ماهیت انسان معلوم است و آن حیوان ناطق می باشد ولی مشخصات و تعینات آن مجهول است مثلا در انسان ناطق نیامده است که ایرانی است یا عراقی، اسود است یا ابیض و هکذا.

در مقابل ماهیة اعتباریة است: اگر ماهیت از اجناس عالیة مختلف تشکیل شود اعتباری می شود. (یک جوهر داریم و نه عرض که دیگر ما فوق آنها چیزی وجود ندارد و اینها اجناس عالیة هستند) نماز از این قبیل است زیرا بخشی از آن از جنس وضع است (مانند رکوع) بخشی از آن کیف است (مانند قرائت) بخشی از آن از جنس فعل است (رکوع رفتن و سایر حرکات)

ماهیات حقیقی فقط تحت یک جنس داخل است مثلا انسان فقط تحت جوهر است ولی ماهیات اعتباری تحت چند جنس قرار دارند.

ماهیات اعتباریة به این شکل است که ماهیتش مجهول است ولی لوازمش معلوم است (عکس ماهیت حقیقیة که ماهیتش معلوم و لوازمش مجهول بود) لوازم ماهیت اعتباری مانند نماز می تواند الناهی عن الفحشاء و یا قربان کل تقی و امثال آن باشد.

و ان شئت قلت: ماهیت حقیقیة را ماهیات مقولیة می نامند یعنی تحت یک مقوله است مانند انسان که تحت مقوله ی جوهر می باشد.

ولی ماهیات اعتباریة دیگر ماهیت مقولیة ندارد بلکه ماهیت انتزاعی و اعتباری دارد.

با این بیان می گوییم: چون نماز از اجناس مختلف تشکیل شده است نمی توانیم ماهیت آن را بشناسیم ولی لوازم و خصوصیات آن را می دانیم که الناهی عن الفحشاء و المنکر است. بنابراین واضع لفظ صلاة را وضع کرده است بر چیزی که ماهیتش مجهول و لوازمش معلوم می باشد.

بعد مثال به خمر می زند و می گوید: ماهیت خمر برای ما مجهول است زیرا از قبیل ماهیات انتزاعیه می باشد زیرا گاهی از جو درست می شود و گاهی از انگور، کشمش و عسل ولی آثار آن معلوم است و آن اینکه مسکر می باشد. خمر گاهی ضعیف است و گاهی غلیظ و قوی می باشد و الکل آن گاه کم است و گاه بسیار زیاد. با اینکه درجاتی دارد ولی خمر بر همه صادق است و ماهیتش مجهول و آثارش معلوم می باشد.

نقول: ما یک سؤال سه گانه مطرح می کنیم و آن اینکه موضوع له بسیط است یا مرکب. اگر بگویید موضوع له مرکب است هر چه گفتید باطل شده است زیرا در این صورت اقل و اکثر پیدا می کند و دیگر همه ی نمازها را شامل نمی شود زیرا اگر این مرکب دو رکعتی باشد دیگر سه و چهار رکعتی را شامل نمی شود و اگر مرکب به شکل نماز ایستاده باشد دیگر نماز جالس را شامل نیست. بنابراین اگر موضوع له مرکب باشد دیگر نمی تواند تمام شکل های مختلف نماز را شامل شود اگر مرکب باشد فقط یکی را شامل می شود و غیر آن دیگر نماز نیست.

بنابراین ناچارا باید بگوید موضوع له بسیط می باشد. در این صورت هم یا مقولی است و یا انتزاعی. اما جامع مقولی نمی تواند باشد زیرا نماز از مقولات متعددی مانند وضع، فعل، کیف تشکیل شده است.

بنابراین موضوع له فقط باید بسیط و انتزاعی باشد. در این حال می پرسیم منتزَع واجب است یا منتزَع منه (همان اشکالی که بر محقق خراسانی مطرح کردیم.) اگر منتزَع منه واجب باشد خلف فرض می شود بنابراین باید منتزَع واجب باشد که در این صورت می گوییم در اقل و اکثر باید قائل به احتیاط شوید زیرا از قبیل شک در محصِل می شود.

 

الجامع عند المحقق النائینی: ایشان نیز از شاگردان محقق خراسانی است.

ایشان می فرماید: پیامبر اکرم (ص) (یا هر واضع دیگر) که کلمه ی صلاة را وضع کرده است آن را برای درجه ی علیا و کاملترین شکل وضع کرده است و آن نمازی است که چهار رکعت باشد، قائما اقامه شود، با وضو باشد و هکذا. بعد مجازا بر طبقات دیگر هم اطلاق شده است. این طبقات نازله اثر درجه ی علیا را دارند و آن نمازها هم قربان کل تقی و ناهی از فحشاء و منکر هستند. حتی صلاة غرقی هم این صفت را دارد.

فرق کلام ایشان با محقق خراسانی این است که محقق خراسانی دنبال عنوان بسیطی بود که همه ی انواع را شامل شود ولی محقق نائینی عنوان مرکبی را معرفی می کند. بنابراین جامعی که محقق نائینی ارائه کرده است نوع عالی را حقیقة شامل می شود و سایر مراتب را مجازا شامل می شود.

ان شاء الله در جلسه ی بعد کلام ایشان را بررسی می کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo