< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشتراک لفظی و استعمال لفظ

بحث در امر دوازدهم است و آن اینکه بعد از اینکه قبول کردیم لفظ مشترک در زبان عرب وجود دارد آیا می توانیم در یک استعمال، یک لفظ را در دو معنا به کار ببریم یا نه.

گفتیم محل بحث در جایی است که لفظ واحد در دو معنا به شک مستقل به کار برده است مثلا با استعمال کلمه ی عین، هم ذهب را مستقل اراده کنیم و هم نقره ولی اگر جامع بین آن دو را در نظر بگیریم هیچ مانعی وجود دارد زیرا این از باب استعمال در یک معنا است.

توضیح ذلک: در کتاب عام و خاص ذکر شده است که عام گاه استغراقی است و گاه مجموعی. عام استغراقی مانند اکرم کل عالم. در این حال هر فردی به شک مستقل برای خودش اکرامی دارد در نتیجه اگر کسی بعضی را اکرام کند و بعضی را نه به همان اندازه که امتثال کرده است مثیب است و به اندازه ی تخلف، معاقب می باشد. ولی در عام مجموعی مانند اکرم مجموع العلماء همه با هم یک امر دارند به این معنا که اگر همه را اکرام کنیم مثیب هستیم ولی اگر حتی یک فرد را اکرام نکنیم هیچ ثوابی در کار نیست.

با این بیان می گوییم: محل بحث در مبحث مشترک در جایی است که مشترک را به وجه عام استغراقی به کار ببریم نه به وجه عام مجموعی. (اگر در مسمی به کار ببریم مانند عام مجموعی می شود.)

اذا علمت هذا فاعلم: از زمان محقق خراسانی تا مدتی قبل چهار نفر از متبحرین علم اصول قائل هستند که محال است بتوان لفظ مشترک را در اکثر از معنای واحد به کار برد.

در رأس این گروه محقق خراسانی می باشد سه نفر دیگر از تلامذه ی ایشان هستند که عبارتند از: آقا ضیاء عراقی، محقق نائینی و محقق اصفهانی. بیان ایشان با هم متفاوت است.

التقریر الاول: للمحقق الخراسانی و حاصله: انه یحتاج الی لحاظ الآخر و لفظ آخر

ایشان می فرماید: أن حقيقة الاستعمال ليس مجرد جعل اللفظ علامة لإرادة المعنى بل جعله وجها و عنوانا له بل بوجه نفسه. یعنی استعمال به معنای جعل اللفظ به عنوان علامتی برای معنا نیست؛ استعمال مانند علائم راهنمایی نمی باشد. استعمال در واقع عنوانی برای معنا می باشد به این معنا که لفظ وجهی برای معنا و حتی عین معنا است.

بنابراین محقق خراسانی قائل است که عنوان، فانی در معنا است و بر این اساس گاه قبح معنا و حسن معنا به لفظ سرایت می کند. در الفاظ قبیحه قبحی در خود لفظ وجود ندارد بلکه تمام قبح در معنا است ولی این قبح از معنا به لفظ تسری می یابد و لفظ هم قبیح می شود.

حال که لفظ در معنا فانی می شود اگر کسی لفظ را استعمال کرد و ذهب را اراده کرد او در واقع لفظ را در ذهب فانی کرده است. او اگر بخواهد آن را دوباره در همان لحظه در نقره فانی کند امکان ندارد و برای انجام این کار به لفظ دیگر و لحاظ دیگر احتیاج دارد.

یلاحظ علیه: مبنای ما در مسائل الفاظ با این مبنا متفاوت است ما می گوییم برای انجام این کار باید به سراغ کتاب و سنت و اشعار عرب رویم تا ببینیم این کار صورت گرفته است یا نه. با این حال می گوییم:

مراد صاحب کفایة از اینکه می گوید الفاظ عنوانی برای معانی است و فرد در واقع معنا را القاء می کند آیا این است که لفظ فعلیت خود را از دست می دهد و ذوب در معنا می شود؟

این کلام صحیح نیست زیرا لفظ هر چند مرآة و عنوان برای معنا است و اگر مراد ایشان این است که معنا غرض ذاتی است و لفظ غرض عرضی می باشد. می گوییم در این حال چه اشکالی دارد که با یک مقصود بالعرض که لفظ است به دو معنا که مقصود بالذات است برسیم. در این حال یک لفظ مانند آئینه است که دو نفر را نشان می دهد.

نکته: هم مجاز احتیاج به قرینه دارد و هم مشترک ولی در مجاز به قرینه ی مفهمة احتیاج داریم ولی در مشترک به قرینه ی معینة.

 

التقریر الثانی: آقا ضیاء عراقی در این مورد می گوید: این امر محال است زیرا: یلزم اجتماع لحاظین آلیین.

محقق خراسانی بر این امر تکیه داشت که لفظ اول در معنای اول فانی شد و تمام شده است ولی آقا ضیاء می گوید: لفظ در استعمال لحاظ آلی دارد و معنا لحاظ استقلالی. در این صورت اگر معنا دو تا شد باید در لفظ هم دو لحاظ آلی در یک شیء واحد که لفظ است جمع شود.

اجتماع لحاظیین آلیین جایز نیست زیرا لحاظ از مقوله ی علم است و در آن واحد محال است یک شیء متعلق دو علم شود.

یلاحظ علیه: ما قبول نداریم تعدد معنا مستلزم تعدد لحاظ آلی باشد. ما می گوییم ملازمه ای بین تعدد لحاظ در معنا و تعدد لحاظ در لفظ نیست به این گونه که ابتدا ما به لحاظ استقلالی دو معنا را لحاظ می کنیم (در این حال هم معنا و هم لحاظ دو تا است) بعد با یک لفظ و با یک لحاظ از این دو معنا حکایت می کنم بعد در مرحله ی سوم از همین لفظ به همان دو معنای مستقل بر می گردم.

کلام محقق عراقی مبنی بر این است که اگر لحاظ معنا متعدد شد لحاظ حاکی هم باید متعدد باشد و ما با بیان فوق این ملازمه را از بین بردیم.

 

التقریر الثالث: محقق نائینی در وجه منع می فرماید: امتناع اجتماعین لحاظین مستقلین

ایشان می گویند: اگر بخواهیم لفظ واحد را در دو معنا مستقلا به کار ببریم شدنی نیست زیرا نمی شود دو لحاظ مستقل را در یک آن با هم جمع کرد.

یلاحظ علیه: چرا این امر ممکن نباشد؟

مثلا ما در عین آنی که چشممان چهره ی خطیبی را می بیند گوشمان هم کلام او را می شنود. نفس انسانی قادر است در عین واحد دو چیز مستقل را تصور کند. در عین همین حال اگر مجلس عطرآگین باشد می توان عطر را هم حس کرد.

 

التقریر الرابع: محقق اصفهانی این تقریر را بیان کرده است که ان شاء الله جلسه ی بعد به آن می پردازیم.

 

در آستانه ی سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام هستیم. امام علیه السلام در زمانی بود که قدرت در دست عبد الملک مروان و فرزندانش بود از او حضرت برای بیان مفاهیم و معارف اهل بیت را در قالب دعا بیان کرده است. همچنین ایشان در رساله ی حقوق پنجاه حق از حقوق را بیان کرده است. جریان کربلا موجب شده بود که نگاه مردم نسبت به اهل بیت عوض شود و بینش آنها نسبت به ایشان بیشتر گردد و از این رو هنگامی که حضرت برای استلام حجر می رفت در روایت است که جمعیت کنار رفت تا مسیر برای ایشان هموار شود و حال آنکه عبد الملک در انتظار بود که نوبتش برای استلام فرا رسد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo