< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مشتق

الامر الثالث:المشتق عند الادباء غیر المشتق عند الاصولیین.

منظور از ادباء همان علمای صرف و نحو و معانی و بیان و لغت هستند. آنها در تعریف مشتق می گویند: لفظ اخذ من لفظ آخر. بنابراین مقوّم مشتق نزد ادباء این است که اصلی و فرعی در کار باشد و فرع از اصل اخذ شود. بر این اساس، افعال ماضی، مضارع، امر، نهی همچنین اسم فاعل، اسم مفعول، اسم زمان و مکان همه جزء مشتقات می باشند زیرا همه ی آنها از مصدر گرفته شده اند.

اما مشتق عند الاصولیین انتزاع مفهوم من الذات و حمله علیه است یعنی مشتق آن است که مفهوم از ذات انتزاع شود و به شکل حمل هوهوی بر ذات حمل شود. مانند اسم فاعل، اسم مفعول، اسم زمان و اسم مکان. وقتی می گوییم: زید عالم و زید ضارب در واقع مفهوم علم و ضرب را از ذات می گیریم و بر ذات که زید است به شکل هوهوی حمل می کنیم. یعنی زید عین عالم و عین ضارب است.

بناء علی هذا بین التعریفین نسبت عموم و خصوص من وجه بر قرار است. یعنی در یک جا با هم جمع می شوند و در دو جا از هم جدا می شوند.

محل اجتماع مانند اسم فاعل، اسم مفعول، اسم زمان و مکان، صیغه ی مبالغه و صفت مشبهه است. مانند زید حسن، شریف، علامة و یا الیوم مقتل و هذا المکان مقتل.

اما جایی که مشتق نزد ادباء وجود دارد ولی مشتق اصولی نیست: مانند فعل ماضی، مضارع، امر و نهی. اینها نزد ادباء مشتق هستند زیرا از مصدر اخذ می شوند ولی نزد اصولیین نه چون زید یضرب، و زید ضرب و یا اضرب یا زید و امثال آن حمل هوهویة ندارند و فقط دلالت دارند که ضربی به زید منسوب شده است.

و اما جایی که مشتق اصولی وجود داشته باشد ولی ادباء آن را مشتق ندانند: جوامدی که قابل حمل هستند مانند زید حر و زید رق و زید زوج و هند زوجة. ادباء اینها را مشتق نمی دانند زیرا از چیزی اخذ نشده اند و جوامد هستند.

البته بعدا می گوییم که گاهی مفهومی که از ذات انتزاع می کنیم به گونه ای است که مبدا به صورت ملکه است (زید مجتهد یعنی ملکه ی اجتهاد در او هست از این رو اگر خوابیده هم باشد باز مجتهد است) و گاه به صورت فعلیت (زید کاتب یعنی الآن مشغول نوشتن است و یا زید ضارب) و گاه به صورت حرفه می باشد (زید حتی اگر خوابیده هم باشد باز آهنگر است.)

همچنین نسبت گاه ثبوتی است (زید ضارب) و گاه سلبی (زید لیس بضارب)

مسألة فقهیة: از بحثی که الآن مطرح کردیم می خواهیم مسأله ای فقهیة را بررسی کنیم. فخر المحققین فرزند علامه در کتاب ایضاح القواعد این مسأله را برای اولین بار مطرح کرده است.

مردی است سه زوجه دارد. دو زوجه ی کبیره که شیر می دهند (در نتیجه فرزند دارند) و یک زوجه ی صغیره. دو زن کبیره به زوجه ی صغیره شیر دادند تا آن را بر شوهر حرام کنند. ابتدا کبیره ی اولی شیر کامل داد بعد از آن کبیره ی دومی هم به او شیر کامل داد و هر دو به گونه ای بود که شرایط رضاع محقق شد. شکی نیست که زوجه ی صغیره بر شوهر حرام می شود زیرا در حکم بنت رضاعی شوهر می شود.

انما الکلام در کبیره ها است. اما کبیره ی اولی نیز بلاشک حرام می شود زیرا ام الزوجة می شود (زیرا صغیره زوجه بود و او هم با رضاع مادر او شد و ام زوجه بر انسان حرام است.) اما حکم کبیره ی دوم بستگی به این دارد که آیا مشتق حقیقت در متلبس است در نتیجه ی کبیره ی دوم بر شوهر حرام نمی شود ولی اگر مشتق حقیقت در اعم باشد او هم بر زوجه حرام می شود. زیرا هنگامی که کبیره ی دوم صغیره را شیر می داد دیگر زوجیت صغیره با شیر خوردن از کبیره ی اولی باطل شده بود و در نتیجه کبیره ی دوم دیگر ام الزوجه نمی شود بله اگر مشتق حقیقت در متلبس و ما انقضی عنه المبداء باشد و در نتیجه همچنان بر صغیره، زوجیت صدق کند کبیره ی دوم هم ام الزوجه شده و بر شوهر حرام می شود.

در کتاب رضاع آمده است که در بچه ای که شیر خورده است یکی از عناوین سبعه تطبیق کند این عناوین در آیه ی 23 سوره ی نساء آمده است: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي‌ أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُم‌...﴾[1] ام، بنت، خواهر، عمه، خاله...

بنابراین ام الزوجة نیز که بر کبیره ی اولی صدق می کند موجب حرمت رضاعی او می شود. و هکذا بنت که بر زوجه ی صغیرة صدق می کند. و در زوجه ی دوم بحث مزبور در مشتق پیش می آید.

امام قدس سره در این مسأله دقت خوبی اعمال کرده است (البته صاحب جواهر هم به آن اشاره کرده است) و می فرماید: فرقی بین زوجه ی اولی و دومی نیست و همانطور که حرمت و حلیت زوجه ی دوم متوقف بر بحث مشتق است در زوجه ی اولی نیز این بحث وجود دارد.

اما جریان این بحث در دومی واضح است زیرا موقعی که او به زوجه ی صغیره شیر می داد او دیگر بنت شده بود و زوجه نبود تا مرضعه ی ثانیة ام الزوجة شود. (مگر اینکه مشتق حقیقت در اعم باشد.)

اما در اولی باید دقت داشت که سه عنوان با هم ایجاد می شوند: بنتیت، زوال زوجیت و ام الزوجة شدن کبیره

موقعی که رضاع تکمیل شد (آخرین دقیقه ی ساعت بیست و چهارم) هر سه عنوان با هم محقق می شود. بنابراین ام الزوجة شدن اولی همزمان با بنتیت و زوال زوجیت حاصل شده است است. با این حساب زوجه ی کبیرة ام البنت می شود نه ام الزوجة.

بنابراین همان بحث مشتق در اینجا هم مطرح می شود زیرا هنگامی که کبیره ی اولی ام الزوجة شد صغیرة هم بنت شد. اگر مشتق حقیقت در متلبس و ما انقضی باشد در این حال زوجه ی اولی ام الزوجة می شود و هر چند صغیرة بنت شده است ولی زوجه بودن بر او صدق می کند. با این بیان نزاع در کبیره ی اولی هم وجود دارد.

با این وجود روایتی که در این مورد وارد شده است مطابق قول مشهور است. روایت مزبور در وسائل الشیعه ج 14 کتاب النکاح باب رضاع ابواب ما یحرم بالرضاع

حدیث 1: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ (کلینی متوفای 329) عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (او مردد بین دو نفر است که هر دو ثقه هستند) عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ (مورد اختلاف است) عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ (فوق ثقه) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع (امام جواد علیه السلام) قَالَ قِيلَ لَهُ إِنَّ رَجُلًا تَزَوَّجَ بِجَارِيَةٍ صَغِيرَةٍ فَأَرْضَعَتْهَا امْرَأَتُهُ ثُمَّ أَرْضَعَتْهَا امْرَأَةٌ لَهُ أُخْرَى فَقَالَ ابْنُ شُبْرُمَةَ حَرُمَتْ عَلَيْهِ الْجَارِيَةُ وَ امْرَأَتَاهُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَخْطَأَ ابْنُ شُبْرُمَةَ تَحْرُمُ عَلَيْهِ الْجَارِيَةُ وَ امْرَأَتُهُ الَّتِي أَرْضَعَتْهَا أَوَّلًا فَأَمَّا الْأَخِيرَةُ فَلَمْ تَحْرُمْ عَلَيْهِ كَأَنَّهَا أَرْضَعَتِ ابْنَتَهُ»[2]

مطابق این روایت زوجه ی ثانیه حرام نمی شود و زوجه ی اولی حرام می شود بنابراین باید دقتی که امام قدس سره اعمال کرده است را توجیه کنیم. شاید بتوانیم بگوییم این دقت عقلی است و عرفی نمی باشد. عرف می گوید اولی ام الزوجة می شود ولی دومی ام البنت. صاحب جواهر می گوید: اولی هنگامی که می خواهد شیر دهد هر سه عنوان با هم ایجاد می شود. بنابراین مادر بودن او با زوال زوجیت همراه است و در آن واحد انجام می شود و عرف می گوید مادر بودن با زوجیت همراه بوده است و او ام الزوجة می شود ولی این احتمال در دومی وجود ندارد و هنگامی که او شیر می دهد یقینا زوجه ی صغیره بنت شده بود.

الامر الرابع:مشتق غالبا در جایی است که ذات ثابت است و مبدا متغیر می باشد مثلا زید ثابت است و مبدا که علم است متغیر می باشد و یک روز هست و یک روز ممکن است نباشد. هکذا ضرب و غیر آن.

این مسأله سبب شده است که ما در اسم زمان به مشکل بر خوریم زیرا در اسم زمان هم مبدا متغیر است و هم ذات. مثلا می گویند روز عاشورا مقتل است. مقتل ذاتی دارد که همان زمان است و مبدائی دارد به نام قتل. در این مثال زمان هم متغیر شده و گذشته است هم مبدا زیرا قتل تمام شده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo