< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

90/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجزاء در اوامر ظاهریة

بحث در اوامر ظاهریة است. گفتیم گاهی از اوقات اماره را از طریق طریقیت حجت می دانیم و قول ثقه حجت است چون طریق به واقع است. گاه حجیت اماره از باب سببیت است به این معنا که قیام اماره خود مصلحت دارد.

در جلسات قبل هر دو مبنا را بحث کردیم و گفتیم اگر کسی مطابق اماره عمل کند و بعد کشف خلاف شود عمل او مجزی است یا نه.

اینک به سراغ بحث دیگری می رویم و آن اینکه اگر ندانیم اماره از باب طریقیت حجت است (که روی مبنای محقق خراسانی کشف خلاف مجزی نباشد) یا سببیت (که هنگام کشف خلاف در بعضی صور مجزی باشد) چه باید کنیم. محقق خراسانی این بحث را در کفایة مطرح کرده و آن را بسیار مغلق و پیچیده بیان کرده است ما ابتدا در صدد هستیم تا عبارات کفایة را توضیح دهیم و بعد کلام ایشان را بررسی نماییم.

فیقع الکلام فی مقامین: فی العادة در جایی که وقت باقی است و فی القضاء در جایی که وقت گذشته باشد.

اما الاول: فی الاعادة. هنوز وقت باقی است و فهمیدیم که اماره صحیح اقامه نشده است و کشف خلاف شود محقق خراسانی قائل است که حتما باید اعاده کرد. زیرا اگر اماره طریقی باشد عملی که انجام داده ام مجزی نیست و اگر اماره سببی باشد عملی که انجام داده ام مجزی است و چون کیفیت حجیت را نمی دانم می گویم: حال اصل اعاده است. (استصحاب یا اصالة الاشتغال) وقتی اذان شد خداوند فرمود اقم الصلاة و من نماز را در لباس نجس خواندم و نمی دانم مسقط تکلیف است یا نه در این حال اصالة عدم سقوط تکلیف واقعی جاری می شود و عقل می گوید: اشتغال یقینی برائت ذمه ی یقینیة می خواهد.

بعد محقق خراسانی اشکالی مطرح می کند:

ان قلت: ما الفرق بین این مقام که کیفیت حجیت روشن نیست و در وقت کشف خلاف شده است که محقق خراسانی قائل به اعاده است و می گوید اصل عدم سقوط تکلیف واقعی است حال بین این صورت و باب اضطرار چه فرقی هست. در باب اوامر اضطراریة گفتید: اگر دلیل بدل اطلاق داشته باشد و یا نداشته باشد به این گونه که فرد با طهارت ترابیة نماز بخواند و بعد در آخر وقت آب پیدا کند که محقق خراسانی قائل بود نمازش مجزی است؟

قلت: بین این دو مورد فرق است. در مورد اوامر اضطراریة من علم به تکلیف دارم در آنجا یا دلیل اطلاق داشت و یا اینکه علم به امر داشتم و می دانستم که نماز با تیمم مأمور به است. بعد که آب پیدا کردم شک می کنم که آیا امر جدیدی پیدا شد یا نه. در این حالت می گویم: اصل این است که امر جدیدی ندارم. بنابراین آنچه آوردم قطعا مأمور به بوده است.

ولی در ما نحن فیه وضعیت فرق می کند و نمی نمی دانم اماره از باب طریقیت حجت است پس مأمور به وجود ندارد و یا اینکه از باب سببیت حجت است تا مأموری به وجود داشته باشد بنابراین نمی دانم آنچه آوردم مأمور به بوده است یا نه. بنابراین اصل جاری است و آن این است که من تکلیف واقعی را به جای نیاورده ام.

تم الکلام فی المقام الاول که کشف خلاف در وقت است که محقق خراسانی قائل است باید عمل را اعاده کرد.

(البته مخفی نماند که این مباحث مطابق نظر محقق خراسانی است و ما در طریقیت قائل به اجزاء هستیم)

 

اما المقام الثانی: جایی که کشف خلاف در خارج از وقت انجام شود.

محقق خراسانی می فرماید: اگر قائل شویم که قضا به امر اول است و امر دوم لازم نیست یعنی همان آیه ای که می گوید: اقم الصلاة لدلوک الشمس همان آن آیه می گوید در خارج وقت هم باید قضا کنی در این صورت باید نماز را دوباره بخوانم. زیرا اگر در داخل وقت متوجه می شدم می بایست اعاده کنم هکذا در خارج وقت و اصل عدم امتثال امر واقعی است.

اما اگر بگوییم قضا به امر اول نیست و اگر شارع برای قضا امر جدیدی صادر نکند امر اول در خارج وقت بی اثر است.

بله در هر حال امر جدید برای قضاء وجود دارد زیرا در روایات آمده است که من فاتته فریضه ی فلیقضها کما فاتته. این عبارت هرچند عین کلام معصوم نیست ولی عصاره ی کلام معصوم می باشد. انما الکلام در اینکه آیا موضوع هم وجود دارد یا نه یعنی آیا موضوع که فوت است محقق شده است؟ به این معنا که آیا فوت امری است وجودی یا امری است عدمی. اگر فوت امری عدمی باشد در ما نحن فیه باید قضا را به جا آورد زیرا موضوع که همان فوت است با اصل احراز می کنیم و می گوییم: الاصل هو عدم الاتیان بالامر الواقعی (همان اصلی که در داخل وقت جاری می کردیم) این اصل، موضوع را که فوت است ثابت می کند و فوت هم امری است عدمی در نتیجه موضوع محقق می شود و قضا هم واجب می گردد.

اما اگر فوت امری وجودی باشد دیگر نمی توان آن را احراز کرد. زیرا اصل مزبور عدمی بوده است (عدم اتیان به امر واقعی) و اجرای اصل عدمی و اثبات اصل وجودی از قبیل اصل مثبت است که برای ما حجت نمی باشد.

تم الکلام در جایی که اوامر ظاهریة توسط امارات ثابت شود.

 

اما الکلام فی الاصول العملیة: اصول عملیة هر چند چهار تا است ولی در ما نحن فیه بیشتر از چهار تا است:

    1. اصالة الطهارة

    2. اصالة الحلیة

    3. اصالة البرائة

    4. استصحاب

    5. قاعده ی تجاوز

    6. تبدل رأی المجتهد.(یعنی از مجتهدی تقلید کردیم که رایش عوض شد و بحث می کنیم که اعمال قبلی فرد چه حکمی دارد)

اما الاول: اصالة الطهارة

مثلا عبایی از بیرون خریدیم و می خواهیم در آن نماز بخوانیم و شک داریم عبا پاک است یا نجس. شارع فرموده است: کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر. این اصل را جاری کردم و نماز خواندم بعد دیدم خونی که در نماز بخشوده نیست در آن وجود دارد.

بله در توضیح المسائل آمده است که کشف خلاف در داخل یا خارج وقت چه حکمی دارد. آنها بر اساس حکم روایات است و ما در این بحث در مقام این هستیم که مطابق قواعد بحث را پیگیری کنیم.

محقق خراسانی در این صورت قائل به اجزاء است. بیان ایشان همان بیانی است که مرحوم بروجردی در اماره بیان کرده بود. (که گفتیم مرحوم بروجردی کلام خود را در باب اماره از کلام محقق خراسانی در باب اصول اخذ کرده است.)

محقق خراسانی می فرماید: یک دلیل شرطیت داریم که عبارت است از: صل فی طاهر. بعد روایت می گوید: کل شیء مشکوک فهو طاهر. این دلیل نسبت به دلیل قبلی حکومت دارد و محدوده ی دلیل اول را توسعه می دهد و می گوید: دلیل شرطیت طهارت در نماز مختص به طاهر واقعی نیست و طاهر ظاهری را هم شامل می شود. بنابراین نماز خواندن در لباس که طهارت ظاهری دارد، واقعا دارای شرط طهارت است.

سوال: چرا محقق خراسانی از این بیان در امارات استفاده نکرد

جواب این است که محقق خراسانی در اماره قائل بود که حجیت اماره از باب کشف از واقع است و وقتی کشف محقق نشود نماز باطل است ولی در اصول عملیة دیگر جنبه ی کاشفیت وجود ندارد. اصول عملیة اصولی تعبدیة هستند و حتی اگر کشف خلاف شود مهم نیست.

به نظر ما کلام ایشان صحیح است. (محقق نائینی در تقریرات به محقق خراسانی اشکالاتی مطرح می کند)

سؤال دیگر این است که اشکالی را که به محقق بروجردی مطرح کردیم چرا در این مقام جاری نمی باشد. در مبحث امارات به محقق بروجردی اشکال کردیم که حکومتی که ایشان تصویر می کند صحیح نیست زیرا حاکم در جایی است که دلیلی لفظی مفسر دلیل لفظی محکوم باشد و حجیت امارات دلیل لفظی ندارد و فقط دلیل لبی دارد که بناء عقلاء است.

این اشکال در اینجا جاری نیست زیرا حجیت امارات دلیل لفظی دارد و امام علیه السلام فرموده است: کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام و یا کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر

 

بحث اخلاقی: قال امیر مؤمنان علیه السلام: مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ.
یکی از پلکان ترقی در علم اخلاق مسأله ی محاسبه است که انسان هنگام شب محاسبه کند که آن روز در چه وضعیتی بوده است و ببیند از نظر اخلاق، فرائض، مندوبات و علم در چه وضعیتی بوده است. من استوی یوماه فهو خاسر. کسی که دو روزش یکسان باشد ضرر کرده است.

لا اقل اگر هر کس هر روز این کار انجام دهد هر هفته و هر شب جمعه این کار را بکند. برای این کار لازم است که انسان دفتری داشته باشد و در طول هفته ترک اولی ها، کارهای خیر و بد خود را بنویسد و بعد در مورد آنها تأمل کند.

برای رسیدن به مراتب بالای عرفانی باید انسان از مراقبه شروع کند. یکی از بهترین کتاب ها در این مورد کتاب میرزا جواد آقای تبریزی است به نام المراقبة و المحاسبة است.

الآن آخر سال است و بعضی از شرکت ها و مغازه ها می نویسند که مغازه یا شرکت برای حساب رسی تعطیل است. این همان اصلی است که در روایت فوق بیان شده است همان محاسبه ای که در مسائل مالی انجام می شود باید در مورد مسائل معنوی و اعمال و افعال انسان نیز انجام شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo