< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:واجب نفسی و غیری

سخن در تعریف واجب نفسی و واجب غیری است. محقق خراسانی خود اذعان می کند که این تعریف ها حقیقی نیست با این حال خود این تعاریف را نقل و نقد می کند.

در جلسه ی قبل تعریف اول را از زبان شیخ انصاری نقل کردیم.

اما تعریف دوم شیخ انصاری: ان کانت الداعی فیه هو التوصل به الی واجب لا یکاد یمکن التوصل بدونه الیه فالواجب غیری و الا فهو نفسی سواء کان الداعی محبوبیة الواجب بنفسه او محبوبیته بما له من فائدة

یعنی گاهی از اوقات شیء به خاطر توصل و رسیدن به واجب دیگر واجب می شود. مثلا وضو گرفتن به سبب این است که با آن می توانیم به نماز برسیم. این واجب غیری است. اما اگر چنین نباشد واجب مذکور نفسی می شود.

واجب نفسی هم بر دو قسم است گاه محبوبیت ذاتی دارد مانند معرفة الله و گاه محبوبیت ذاتی ندارد بلکه به سبب منافع دیگری واجب می شود مانند نماز که به سبب معراج المؤمن بودن واجب شده است.

 

محقق خراسانی به ذیل کلام شیخ که واجب نفسی را به دو قسمت تقسیم می کند اشکال می کند و می گوید: وقتی واجبی محبوبیت ذاتی ندارد و برای منافعی دیگری است این علامت آن است که واجب همان منافع دیگر است مثلا در نماز واجب همان قربان کل تقی می باشد و نماز هم به خاطر رسیدن به آن واجب شده است و این همان واجب غیری است.

یلاحظ علیه: شیخ می فرماید: واجب نوکر و نردبانی برای واجب دیگر نباشد و نفرمود که غایت و غرض برای چیز دیگری نباشد. نماز غایت و غرض برای چیز دیگری است ولی مقدمه ی واجب دیگری نیست.

با این بیان هر دو تعریفی که شیخ انصاری ارائه می کند برای واجب نفسی و غیری مناسب می باشد.

ان قلت: این تعریف اشکال دارد زیرا نماز ظهر واجب نفسی است و حال آنکه نردبانی برای واجب دیگر است که نماز عصر می باشد زیرا اگر نماز ظهر خوانده نشود نماز عصر صحیح نیست.

قلت: نماز ظهر فی حد نفسه واجب است چه تصمیم به خواندن عصر داشته باشیم یا نه. حتی اگر کسی پنج دقیقه عمر داشته باشد باید نماز ظهر را بخواند. آنی که وجوب مقدمی دارد تقدم الظهر علی العصر است نه نماز ظهر.

به هر حال کسی نمی تواند بگوید که نماز ظهر را به سبب این می خوانیم که بتوانیم نماز عصر را بخوانیم.

ان قلت: مقدمات مفوتة وجوب غیری دارند در حالی که تعریف وجوب غیری بر آنها صادق نیست. فردی که در شب ماه رمضان جنب است باید غسل کند تا بتواند فردا روزه بگیرد. وجوب غیری وجوبی است که با آن به واجب دیگر متوصل می شویم و حال که هنوز فجر طلوع نکرده است و واجب دیگر که روزه است نیامده است چگونه می توان از غسل به واجب دیگر رسید.

قلت: من با همین غسل می خواهم به واجب دیگر برسم و لازم نیست که این دو واجب همزمان باشند. غسل در نیمه شب برای واجب دیگر است که روزه می باشد هرچند هنوز زمان آن نرسیده است.

ثم ان ههنا بحث: اذا دار وجوب الشیء بین کونه نفسیا و بین کونه غیریا:

مثلا مولی به صدقه دادن امر کرده است و من نمی دانم که وجوب نفسی دارد یعنی هر روز باید صدقه بدهم و یا وجوب غیری دارد مثلا مقدمه ی روزه گرفتن است. بنابراین اگر تصمیم دارم روزه بگیرم باید صدقه بدهم و الا نه.

تارة یقع الکلام فی الاصل اللفظی و تارة فی الاصل العملی.

اما الاصل اللفظی: مراد از اصل لفظی اطلاق و عدم اطلاق می باشد. محقق خراسانی معتقد است که مقتضای اطلاق این است که امر مزبور واجب نفسی می باشد. (سابقا هم خواندیم که مقتضای اطلاق بین عینی و کفایی، نفسی و غیری و تعیینی و تخییری این است که عینی، نفسی و تعیینی باشد) علت آن این است که نفسی بیان زائد نمی خواهد ولی غیری بیان زائد می خواهد و آن این است که مثال اغتسل للصلاة. (للصلاة همان قید زائد است.)

شیخ انصاری عقیده ی دیگری دارد و می فرماید: اطلاق در جایی متصور است که افراد متعدد داشته باشد و الا اطلاق در آن متصور نیست و به عبارت دیگر معقد اطلاق باید کلی باشد تا افراد متعددی در تحت آن وجود داشته باشند. اگر چیزی مانند رقبه باشد که افراد متعدد دارد (مؤمنة، کافرة، اسود و ابیض) اطلاق در آن امکان دارد ولی اطلاق در چیزی مانند اکرم، اغتسل و امثال آن وجود ندارد زیرا معقد اطلاق در اینها مفاد هیئت است که همان وجوب می باشد و ما هم گفتیم وجوب عبارت است از اراده ی شخصیه ای که در ذهن مولی محقق می شود. (هیئت برای طلب حقیقی وضع شده است که و طلب حقیقی که در ذهن مولی است امری است جزئی و قابل اطلاق نیست.)

حال که تمسک به اطلاق ممکن نیست نمی توان هنگام شک به واجب نفسی رسید.

محقق خراسانی به این استدلال اشکال می کند و می فرماید: مفاد هیئت افعل طلب انشائی است زیرا طلب حقیقی قابل انشاء نیست و فقط طلب انشائی و طلب اعتباری قابل انشاء می باشد.

توضیح ذلک: ما سه نوع طلب داریم:

مفهوم الطلب: یا همان طلب به حمل اولی است.

الطلب الحقیقی که قائم به ذهن مولی است. (یعنی مصادیق طلب حقیقی که همان طلب به حمل شایع است.)

الطلب الاعتباری الانشایی: یعنی طلبی که انشاء می کنم مانند اضرب و اغتسل.

شیخ انصاری قائل است که آنی که هیئت برایش وضع شده است همان مصادیق طلب حقیقی است. بعد اضافه کرد این فرد کلی نیست تا اطلاق داشته باشد.

محقق خراسانی می فرماید:فرد حقیقی قابل انشاء نیست زیرا از امور تکوینیة می باشد. هیئت برای طلب حقیقی وضع نشده است بلکه بر طلب اسمی وضع شده است که همان مفهوم طلب می باشد. محقق خراسانی قائل است که مفاد هیئت حرفی است و معانی حرفیة و اسمیة با هم یکی هستند.

نقول: آنجا که شیخ انصاری می فرماید: معقد اطلاق باید امری کلی باشد کلامی صحیح است. ولی آنجا که می فرماید: مفاد هیئت برای مصادیق طلب حقیقی وضع شده است صحیح نیست زیرا همان طور که محقق خراسانی می فرماید: این نوع طلب حقیقی قابل انشاء نمی باشد زیرا از امور تکوینیة است که در خارج اتفاق می افتد و اسباب خاص خود را دارد و با صرف امر مولی نمی توان آن را ایجاد کرد.

اما محقق خراسانی در آنجا که می فرماید: مفاد هیئت طلب حقیقی نیست و امر حقیقی قابل انشاء نمی باشد کلام صحیحی فرموده است. ولی آنجا که می فرماید: مفاد هیئت مفهوم طلب است اشتباه می باشد و به عبارت دیگر:

مفهوم طلب هیچ یک از این دو نیست بلکه مفهوم طلب مصداق اعتباری انشائی است در امور اعتباری نه مفهوم اسمی قابل انشاء است و نه مفهوم حقیقی. بلکه فرد انشائی قابل انشاء است. زوجت و انکحت و موارد دیگر همه از باب انشاء امری اعتباری است.

به هر حال حق با محقق خراسانی است زیرا فرد انشائی هر چند مصداقا واحد است ولی از نظر حالات متعدد می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo