< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ماهیت واجب کفایی

بحث در تحلیل واجب کفایی است. در ابتدا نظریه ی محقق خراسانی را بیان کردیم. ایشان در این مبحث، همانند واجب تخییری از بیان معنای واقعی آن خودداری می کند و به عبارت (سنخ من الوجوب) و اندکی توضیح بسنده می کند. در توضیح می فرماید: تعلق بکل واحد واحد.

ما همین نظریه را اخذ می کنیم و آن را پرورش می دهیم و می دهیم. مولی گاه یک غرض دارد. این غرض گاه قائم به یک مکلف به است (این همان واجب تخییری است. مثلا غرض مولی تنبیه کردن کسی است که روزه را افطار کرده است و این کار با یکی از سه خصال در کفاره حاصل می شود.) و گاه غرض واحد او قائم به احد المکلفین می باشد (این همان واجب کفایی است. مثلا غرض مولی فقط این است که میّت دفن شود و هر کس این کار را بکند غرض او تأمین می شود).

با این بیان واضح شد که در واجب عینی، غرض متعدد است و بر همه ی مکلفین بار می شود.

ههنا اسئلة و اجوبة:

سؤال اول: در واجب کفایی اگر غرض قائم به احد المکلفین است چرا پس بر همه واجب است؟

جواب: اولا: علت اینکه بر همه واجب می کند و یکی را مشخص نمی کند برای این است که ترجیح بلا مرجح پیش نیاید.

ثانیا: اگر یکی را مشخص کند ممکن است آن فرد غرض مولی را تأمین نکند و واجب را انجام ندد ولی وقتی مولی بر همه واجب کند بالاخره یکی پیدا می شود که آن را امتثال کند و غرض مولی را برآورده کند.

تا اینجا جواب سه اشکالی که قبلا مطرح کرده بودیم جواب داده می شود.

اشکال اول این بود که اراده باید بر امر معین تعلق بگیرد از این رو چگونه یک مکلف بدون اینکه مشخص شود می تواند به انجام این واجب اقدام کند (و به عبارت دیگر چرا همه مکلف هستند نه یک نفر علی التعیین)

جواب این اشکال از سؤال و جواب فوق مشخص شده است.

اشکال دوم این است که اگر بر همه واجب است چرا اگر یکی آن را امتثال کند از بقیه ساقط می شود. محقق خراسانی می فرماید: این از باب تزاحم در ملاک است و شیخ اصفهانی می گوید: از باب تسهیل بر عباد و ما می گوییم: به سبب اینکه غرض مولی برآورده شده است و دیگر او از مکلفین خواسته ای ندارد.

 

اشکال سوم این است که اگر واجب تخییری کسی هر سه را ترک می کرد یک عقاب بیشتر نداشت ولی در واجب کفایی اگر همه، واجب را ترک کنند همه عقاب می شوند. این در حالی است که غرض در واجب تخییری و واجب کفایی یکی است بنابراین چرا عقاب در واجب تخییری یکی است ولی در اینجا متعدد می باشد؟

در واجب تخییری غرض واحد بود و قائم به یک مکلف به است و گفتیم تکلیف نمی تواند اوسع از غرض باشد.

ولی در واجب کفایی هرچند غرض واحد است ولی خطاب برای همه می باشد بنابراین همگان با انجام ندادن آن یک غرض عصیان می کنند و مستحق عقاب می باشند.

سؤال دوم: شما گفتیم واجب کفایی بر همه واجب است هرچند غرض مولی یکی می باشد. این با آیه ی قرآن هماهنگ نیست زیرا در سوره ی آل عمران آیه ی 104 می خوانیم: ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر﴾[1]
این آیه می فرماید: بعضی از شما باید به امر به معروف و نهی از منکر اقدام کنند.

جواب:

اولا: ممکن است (من) نَشویه باشد. مثلا می گویند: و لیکن منک لی صدیق. یعنی و لتکن صدیقا لی. از این رو آیه ی فوق به این معنا است که باید از جنس شما کسانی باشند که به این واجب عمل کنند.

ثانیا: حتی اگر (من) تبعیضیه باشد می توانیم بگوییم: آیه ی فوق ناظر به مقام وجوب نیست بلکه ناظر به مقام امتثال است. در مقام امتثال همه نمی توانند امر به معروف و نهی از منکر کنند. بعضی اقدام می کنند و از ما بقی ساقط می شود.

ثالثا: امام صادق علیه السلام این آیه را تفسیر کرده است. راوی از حضرت سؤال می کند که آیا امر به معروف بر همه واجب است؟ حضرت می فرماید: نه فقط بر اقویا و کسانی که قوه و قدرت و استعداد و توان داشته باشند واجب است. ایشان (من) را تبعیضیه گرفته است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ أَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَى الْأُمَّةِ جَمِيعاً فَقَالَ لَا فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ قَالَ إِنَّمَا هُوَ عَلَى الْقَوِيِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْكَرِ لَا عَلَى الضَّعِيفِ الَّذِي لَا يَهْتَدِي سَبِيلًا إِلَى أَيٍّ مِنْ أَيٍّ يَقُولُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلُهُ وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَهَذَا خَاصٌّ غَيْرُ عَامٍّ... [2]

توضیح اینکه: امر به معروف مراتبی دارد. یکی مرتبه از آن قلبی است یعنی انسان قلبا از انسان گنهکار خوشش نیاید. مثلا در روایت است که وقتی با افراد گنهکار مواجه می شوید به آنها با چهره ی گرفته برخورد کنید:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ نَلْقَى أَهْلَ الْمَعَاصِي بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّةٍ[3]

گاه مرحله ی لسانی دارد. این برای همه است البته به شرط اینکه شرایطش فراهم باشد.

مرحله ی دیگر آن عملی است مثلا زانی را تازیانه بزند، حق مظلوم را از ظالم بگیرد و حدود و احکام را اجرا کند. این موارد را مردم عادی نمی توانند انجام دهند بلکه باید حکومت اسلامی به انجام آن اقدام کند. امام علیه السلام در حدیث فوق در صدد بیان این است که مرحله ی سوم به عهده ی افراد عادی نیست.

سؤال سوم: این سؤال را امام قدس سره در تهذیب مطرح می کند و آن اینکه: چگونه بر همه واجب است و حال آنکه بعضی از واجبات کفایی قابل تکرار نیست. مثلا کسی که نبی را سبّ می کند، همه می توانند او را بکشند. (بر خلاف مرتد که فقط قاضی باید حکم را روی او اجرا کند) اگر کسی او را بکشد دیگر فرد دوم نمی تواند این واجب را امتثال کند.

دوم اینکه گاه عمل، قابل تکرار هست ولی تکرار آن حرام می باشد. مثلا میّت را که دفن کردیم دیگر نمی توانیم کشف قبر کنیم و دوباره او را دفن کنیم.

سوم اینکه گاه قابل تکرار است و حرام هم نیست ولی تکرار آن کار خوبی نیست مثلا کسی میّت را کفن می کند ما هم دوباره او را کفن کنیم.

بله گاه قابل تکرار است مانند نماز میّت.

بنابراین اگر واجب کفایی بر همه واجب است این در جایی است که قابل تکرار باشد و حال آنکه در همه حال قابل تکرار نمی باشد.

جواب: واجب کفایی بر همه واجب است بالامکان نه بالفعل. یعنی زمینه برای همه فراهم است و همه می توانند واجب را امتثال کنند ولی واجب برای همه فعلی نیست.

ان شاء الله فردا به سراغ نظریه ی دوم در واجب کفایی می رویم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo