< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

91/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:شبهه ی مصداقیه ی مخصص

سخن در شبهه ی مصداقیه ی مخصص است که آیا می شود وضع فرد مشتبه را روشن کنیم یا نه. گفتیم برخی در صدد بودند از عموم عام وضع او را مشخص کنند و بگویند که فرد مشتبه در تحت عام باقی است. این بحث را مطرح کردیم.

محقق خراسانی سعی کرد از طریق اصل عدم ازلی ثابت کند که مورد مشکوک تحت عام باقی است. اشکالات شش گانه ای را بر ایشان وارد کردیم.

سپس محقق نائینی بین قید مقسم و قید مقارن فرق گذاشت. کلام ایشان را هم بررسی کردیم.

امروز به سراغ نظریه ی آیت الله خوئی می رویم که در صدد است کلام محقق خراسانی را زنده کند. ایشان درصدد است با رفتن به سراغ اصل عدم ازلی، وضع فرد مشکوک را مشخص کند.

کلام ایشان در سه کتاب موجود است: رساله ای در لباس مشکوک، در پاورقی های اجود التقریرات که تقریرات استادش محقق نائینی است که در پاورقی نظریات خویش را ذکر کرده است همچنین در کتاب محاضرات.

مطلب ایشان را در دو بخش خلاصه می کنیم:

مقدمه ی اولی: عرض، احتیاج به موضوع دارد و بدون موضوع محقق نمی شود. از این رو در تعریف عرض می گویند: هو الماهیة الموجودة القائمة بالموضوع. بنا بر این بیاض که عرض است و یا قرشیت که عرض است موضوع می خواهند.

با این حال عدم عرض موضوع نمی خواهد بنا بر این عدم قرشیت احتیاج به موضوع ندارد.

بنا بر این زنی که متولد شده است او با عدم قرشیت قبلی که قبل از وجود او بود همراه است. همچنین عدم فسق موضوع نمی خواهد و با فرزندی که متولد شده است همراه است و تا زمانیکه گناه نکند، همان عدم فسق که قبل از تولد بود با او همراه است.

مقدمه ی ثانیه: اگر مولی بگوید: المراة تری الدم الی خمسین الا القرشیه در این حال باید بین مستثنی و مستثنی منه فرق بگذاریم. مستثنی که قرشیت است امر وجودی است و حتما احتیاج به موضوع دارد و تا زمانی که زنی در خارج نباشد قرشیت در مورد او معنا ندارد ولی مستثنی منه که عدم قرشیت است احتیاج به موضوع ندارد. بنا بر این با عدم قرشیت قبل از وجود مرأة سازگار است و از این رو وقتی مرأة منقلب به وجود می شود آن عدم منقلب به وجود نشده است. این یا از طریق قطع حاصل می شود و یا از طریق استصحاب عدم ازلی. بنا بر این آنی که تحت عام باقی می مانند عبارت است از: المرأة اذا لم تکن قرشیت. مرأة بودنش بالوجدان حاصل است و عدم قرشیت که سالبه ی محصله است نیز از قبل از تولد او بود و هنگام تولد او با او همراه شد. بنا بر این موضوع مرکب فوق به تمامه احراز شده است.

یلاحظ علیه:

اولا: ایشان می فرماید: ما بقی تحت العام مرکب من شیئین: المراة و انها لم تکن قرشیة.

ما می گوییم: (لم تکن قرشیة) سالبه ی محصله است و با عدم موضوع سازگار است (مثلا در مورد کسی که فرزندی ندارد می توان گفت: فرزندان او فاسق نیستند.) بنا بر این نمی تواند برای قضیه ی فوق که موجبه است موضوع قرار گیرد. دیروز گفتیم: یشترط فی الموجبه من وجود الموضوع اما فی الخارج فخارجیة و اما مقدرا فحقیقیة و اما ذهنا فذهنیة. بنا بر این محمول ما تری الدم است که امری است وجودی و با سالبه سازگاری ندارد.

ثانیا: محقق خوئی در بیان مثال می فرماید: المرأة اذا لم تکن قرشیه تری الدم الی خمسین. این مثال از قبیل معدوله است و اذا لم تکن صفت برای مرأة می باشد و واضح است که این حالت سابقه ندارد و صحیح نیست ایشان می بایست در بیان مثال میفرمود: اذا لم تکن المرأة قرشیه تری الدم الی خمسین.

ثالثا: همان اشکالی که به استاد ایشان وارد کردیم به ایشان هم وارد می کنیم و آن اینکه وقتی موضوع مرکب شد، باید بین دو جزء موضوع یک نوع رابطه ای وجود داشته باشد زیرا وحدت حکم و وحدت اراده کاشف از وحدت موضوع و وحدت مراد دارد. به عبارت دیگر قانون کلی این است که که اراده با مراد متشخص می شود بنا بر این اگر اراده دو تا هست مراد هم دو تا هست و اگر اراده یکی است مراد هم یکی می باشد. بنا بر این وقتی در مثال فوق حکم، و اراده یکی است بنا بر این نباید بین مرأة و عدم قرشیت فاصله باشد بلکه این دو باید با هم باشند. وقتی با هم شدند و موضوع مرکب شد دیگر حالت سابقه ندارد. بله عدم قرشیت حالت سابقه دارد ولی وقتی با مرأة پیوند پیدا می کند و می شود زنی که قرشی نیست دیگر حالت سابقه ندارد زیرا زن وقتی از مادر زائیده شد و مرأة بودنش محقق شد دیگر حالت سابقه ندارد.

بنا بر این تا به حال نتوانستیم حکم فرد مشکوک را مشخص کنیم و باید به اصول علیه مراجعه کنیم و می گوییم:

    1. اگر فرد مشتبه حالت سابقه دارد، مثلا اگر سابقا فاسق بود و یا سابقا عادل بود همان را استصحاب می کنیم. (البته این فرد خارج از بحث ماست و بحث در جایی است که فرد، حالت سابقه نداشته باشد.)

    2. اگر حالت سابقه ندارد ولی امر او دائر بین محذورین است قائل به تخییر می شویم. مثلا مولی گفته است: یجب اکرام العلماء و بعد فرموده است: یحرم اکرام الفساق. در مورد فردی که نمی دانیم فاسق است یا نه امر دائر بین محذورین است و قائل به تخییر می شویم.

    3. گاه از قبیل اشتغال است مانند زنی که از سن پنجاه سالگی گذشته است و خون می بیند. اگر خون او حیض باشد نماز و روزه بر او واجب نیست ولی اگر مستحاضه باشد او باید بین عمل به حیض و استحاضه جمع کند یعنی وارد مسجد نشود، دست به قرآن نزند و سور عزائم را نخواند ولی واجبات خود را هم انجام دهد زیرا اشتغال یقینی برائت یقینیه می خواهد.

    4. گاه مجرای برائت است مثلا مولی گفته است: یجب اکرام العلماء و لا یجب اکرام الفساق (نه اینکه بگوید: یحرم اکرام الفساق) در مورد مشکوک برائت جاری می شود زیرا شبهه ی موضوعیه است یعنی نمی دانیم اکرام او واجب است یا نه و از باب شک در تکلیف است و اصل برائت حکم به عدم وجوب می کند.

به هر حال قدماء در شبهات مصداقیه غالبا به عموم عام عمل می کردند و این دقتی که متأخرین به خرج داده اند را نداشتند. ولی متأخرین به عموم عام عمل نمی کنند.

سپس محقق خراسانی در صدد است حال فرد مشکوک را از طریق عناوین ثانویه مانند نذر و مانند آن ثابت کند. ان شاء الله فردا به این بحث خواهیم پرداخت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo