< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل قائلین به حرمت تجری

موضوع مسأله ی تجری انسانی است که قادر به خویشتن داری نیست و هوی و هوس بر او غلبه کرده و گناهی اگر مرتکب می شود و می خواهد شرابی را بنوشد که آب از کار در می آید. این کار که از او سر می زند از باب جرات و طغیان بر ضد مولی نیست. بنا بر این عمل او قبح فعلی ندارد ولی قبح فاعلی دارد و نشان می دهد که او انسان خبیثی است ولی نه در حدی که علم طغیان را علیه مولی بر افراشته باشد.

اگر تجری را این گونه معنا کنیم عدم قبح فعلی بیشتر برای ما ملموس خواهد بود.

 

به هر حال کسانی که قائل به حرمت تجری هستند به پنج آیه و پنج حدیث استدلال کرده اند. ما باید این آیات و احادیث را بررسی کنیم.

آیه ی اول و دوم را در جلسه ی قبل مطرح کردیم

 

آیه ی اول: إِنْ تُبْدُوا ما في‌ أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّه[1]

یعنی چه آنچه در دل دارید را مخفی نگه دارید و چه آشکار کنید خداوند آن را محاسبه می کند. بنا بر این نیّت معصیت که در دل انسان مخفی است مورد محاسبه قرار می گردد چه رسد به اینکه نیّت را هم عملی کند و به نیّت شراب مایعی را بنوشد.

یلاحظ علیه: این آیه مخصوص شهادت (شهادت دادن) می باشد و ارتباطی با نیّت معصیت ندارد.

اشکال نشود که مورد مخصص نیست و از این رو هرچند این آیه در مورد شهادت است ولی مخصوص به آن نمی باشد.

در جواب می گوییم: این آیه موردی را شامل می شود که چیزی در نفس انسان ریشه بدواند. مانند: ایمان، کفر، حسد و یک سری فضائل و رذائل زیرا خداوند می فرماید: (في‌ أَنْفُسِكُمْ) بنا بر این چیزی مانند نیّت معصیت که یک دقیقه در فرد ایجاد می شود و بعد تمام می شود را شامل نمی شود. بله ممکن است لغتا این مورد را هم شامل شود ولی در اصطلاح چنین نمی گویند.

 

آیه ی دوم: وَ لا تَقْفُ) ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً[2]

اگر نیّت معصیت حرام باشد پس نباید از آن پیروی کرد.

یلاحظ علیه: این آیه ناظر به این است که نباید به کسی بدون جهت و دلیل تهمت زد.

مرحوم علامه این آیه را زیباتر معنا کرده است. ایشان می فرماید: خداوند به انسان دستور می دهد که از علم پیروی کند و از ظن و وهم پیروی نکند. ایشان می فرماید: لا تقل سمعتُ و لم تسمع و لا تقل رایت و لم تر و لا تقل علمت و لم تعلم. بنا بر این این آیه هیچ ارتباطی به نیّت معصیت ندارد.

 

آیه ی سوم: لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في‌ أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ[3]

استدلال شده است که به سبب (يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ) نیّت معصیت را نباید پیروی کرد زیرا این نیّت از باب کسبت قلوبکم است.

یلاحظ علیه: خداوند می خواهد بفرماید که انسان ها دو گونه قسم را بر زبان جاری می کنند. گاه قسم هایی است که انسان بدون نیّت و از روی عادت بر زبان جاری می کند مانند اینکه می گوید: لا و الله و بلی و الله. این نوع قسم ها از باب تکیه کلام گفته می شود و مخالفت با آنها کفاره ندارد.

نوع دیگر قسم هایی است که از روی جد و با نیّت گفته می شود، اگر کسی با آنها مخالفت کند باید کفاره دهد و عمل حرامی را مرتکب شده است.

 

آیه ی چهارم: إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ[4]

اگر کسی در دلش بخواهد گناه در دل مردم گسترش پیدا کند گناهی را مرتکب شده است و خداوند به او وعده ی عذاب الیم می دهد. بنا بر این نیّت معصیت حرام است.

یلاحظ علیه: این آیه ارتباطی به این ندارد که کسی آبی را به نیّت شراب نوشیده است. این از باب (يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ) نمی باشد. آیه ی فوق مربوط به عبد الله بن أُبیّ است که می خواست فحشاء بین دختران مدینه گسترش یابد و ارتباطی به کسی که در خلوت خود گرفتار هوی و هوس شده و آبی را به نیّت شراب خورده است ندارد.

آیه ی پنجم: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين‌[5]

نیّت علو و فساد در زمین موجب محرومیت از نعمت سرای آخرت می شود. از این رو نباید معصیت را نیّت کرد.

 

یلاحظ علیه: این آیه و آیات قبل مربوط به جریان قارون است. خداوند می فرماید: قارون در جلوی مردم با تشکیلات و زر و زیور خود رژه رفت و مردم عادی آرزو کردند که همانند او باشند: (فَخَرَجَ عَلى‌ قَوْمِهِ في‌ زينَتِهِ قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ[6] )

بعد می فرماید: ما خودش و تشکیلاتش را در زمین فرو بردیم: (فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرينَ[7] )

بعد می فرماید: سرای آخرت مخصوص کسانی است که نیّت علو و فساد نداشته باشند. واضح است که مراد از فساد، فساد اجتماعی است زیرا به قرینه ی (لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ) مراد از فساد هم (فسادا فی الارض) است و ارتباطی به فسادی که در نیّت شرب خمر است ندارد. کسی که نیّت شرب خمر دارد و آبی را می نوشد هرگز نیّت فساد در زمین را ندارد.

 

اما استدلال به روایات:

روایت اول: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ فِي الْمَحَاسِنِ (شیخ شیخ کلینی، متوفای 272) عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ (ثقة) عَنْ أَبِي عُرْوَةَ السُّلَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَة[8]

بنا بر این وقتی محشور شدن مردم بر اساس نیّت آنهاست، وقتی کسی نیّت شراب داشت خداوند او را با همان نیّت محشور می کند.

یلاحظ علیه: برای معنای این حدیث باید به روایات دیگر مراجعه کنیم. بنا بر این به روایت دیگری در همان باب مراجعه می کنیم:

عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي حَدِيثٍ قَالَ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ غَزَا (به جبهه رود) ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى[9]

این روایت می گوید که مراد از محشور شدن افراد بر اساس نیّتشان این است که گاه مردم به جبهه می روند و کار خوبی انجام می دهند و این کار را برای خدا انجام می دهند. ولی بعضی این کار را برای جمع آوری غنائم و منافع دنیوی انجام می دهند. بنا بر این خداوند در روز قیامت این افراد را از هم جدا می کند و کسانی که برای خدا حرکت کردند را به بهشت می فرستد و کسانی که برای دنیا حرکت کردند، مزدی ندارند.

 

روایت دوم: امام علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ[10]

یعنی اگر کسی کار خوبی انجام می دهد و فردی از این کار رضایت داشته باشد با آنها خواهد بود و هکذا اگر کسی کار بدی انجام می دهد و فردی هم از کار او راضی باشد.

بعد اضافه می کند که ناقه ی ثمود را فقط یک نفر کشت ولی چون ما بقی به این کار راضی بودند، عذاب الهی همه را شامل شد.

بنا بر این سخط و رضا که امری قلبی است مایه ی اثر است.

یلاحظ علیه: این ارتباطی به مسأله ی نیّت معصیت ندارد بلکه می گوید که رضا و سخط موجی می شود که گروه های همگون شکل بگیرند و همه ی کسانی که به کاری راضی هستند در کنار هم باشند.

 

روایت سوم: عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ (که در قم مدفون است و اکثر احادیث کلینی از ایشان است. او متوفای 309 می باشد) عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ (اسماعیل بن ابی زیاد) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ.[11]

این حدیث بزرگترین حجّت برای کسی است که قائل است نیّت تجری حرام می باشد.

یلاحظ علیه: مضمون این حدیث مشکل دارد زیرا چگونه می شود نیّت مؤمن از عملش بهتر باشد. واقعا کسی که نیّت می کند مسجد بسازد و نمی تواند بسازد آیا بهتر از کسی است که واقعا مسجد را می سازد.

چون مضمون این حدیث مشکل دارد، علماء آن را توجیه کرده اند:

توجیه اول: این حدیث ناظر به کمیت است زیرا مؤمن نیّت می کند صد نفر را اطعام کند ولی در مقام عمل فق می تواند ده نفر را اطعام کند.

هکذا کافر نیّت می کند که صد نفر را بکشد ولی موفق می شود ده نفر را بکشد.

توجیه دوم: نیّت مؤمن بهتر از عملش است زیرا نیّت، ریا بردارد نیست اما عمل می تواند ریایی باشد. (این توجیه فقط نیّت مؤمن را تصحیح می کند ولی نیّت کافر را نمی تواند توجیه کند)

 

روایت چهارم: عَنْ علی بن ابراهیم عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِهِ[12]

سند این روایت ضعیف است.

بر این اساس علت اینکه کافر و مؤمن در جهنم و بهشت مخلد هستند این است که هر دو نیّت داشتند تا ابد کار بد و خوب را ادامه دهند.

بنا بر این خلود به سبب نیّت است و این نشان می دهد که نیّت تأثیر گذار است.

یلاحظ علیه: اولا متن این حدیث مشکل دارد زیرا آیا هر کافری نیّت دارد تا ابد خدا را معصیت کند و مؤمن هم نیّت دارد تا ابد خدا را اطاعت کند؟ چون مضمون این حدیث مشکل است به آن نمی توان استدلال کرد.

ثانیا: سند این روایت ضعیف است و به آن نمی شود استدلال کرد.

 

روایت پنجم: مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ لِي يَا جَابِرُ يُكْتَبُ لِلْمُؤْمِنِ فِي سُقْمِهِ مِنَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مَا كَانَ يُكْتَبُ فِي صِحَّتِهِ وَ يُكْتَبُ لِلْكَافِرِ فِي سُقْمِهِ مِنَ الْعَمَلِ السَّيِّئِ مَا كَانَ يُكْتَبُ فِي صِحَّتِهِ ثُمَّ قَالَ قَالَ يَا جَابِرُ مَا أَشَدَّ هَذَا مِنْ حَدِيثٍ[13]

مؤمنی است که در بستر بیماری است. او اگر سالم بود هر روز کار خیری را انجام می داد. حال که در بستر است ثواب انسان سالم را می برد هکذا در مورد کافر.

یلاحظ علیه: اگر سند این حدیث صحیح باشد (چون در سند آن عمرو بن شمر است) ارتباطی به بحث ما ندارد و فقط می گوید اگر کسی کار خوب با بدی انجام دهد بعد ناتوان شود همان کار ثواب و عقاب برای او در حال مرض نوشته می شود.

 


[4] سوره نور، آیه ی 19.
[10] نهج البلاغه، امیر مؤمنان علیه السلام، خطبه ی 201.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo