< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظواهر

الکلام فی حجیة الظواهر:

گفتیم اصل اولی این است که ظن، حجّت نمی باشد و اصولا غیر از قطع چیزی حجّت نیست. ما این اصل را از طریق ادله ی اربعه ثابت کردیم و گفتیم اگر بدون یقین چیزی را به خداوند نسبت دهیم این کار بدعت و حرام است.

با این حال مشخص است که هیچ عامی نیست مگر اینکه تخصیص زده شده است.

اولین چیزی که از تحت این اصل بیرون آمده است ظواهر کلمات متکلم است.

اگر ظواهر مفید ظن باشد، استثناء در: (الاصل عدم حجیة الظن الا الظواهر) متصل است

ولی اگر مبنای ما را انتخاب کنید که فردا آن را مطرح می کنیم و آن اینکه ظواهر جزء ظنون نیست بلکه جزء یقین است، استثناء مزبور منقطع می شود.

اصولی ها تقریبا متفق اند که ظواهر جزء ظنون است.

 

به هر حال مطابق مبنای قوم پیش می رویم که قائلند ظواهر جزء ظنون است و می گوییم: اگر ظاهر کلام کسی حجّت است او باید سه مقدمه را پشت سر بگذارد:

 

المقدمة الاولی: این خود مرکب از سه امر است.

الامر الاول: اصل الصدور.

یعنی رسول خدا (ص) آن را بیان کرده است و انتساب آن به شارع و متکلم ثابت شود و الا اگر کسی خبری را به دروغ به شارع نسبت دهد واضح است که ظهور آن حجّت نیست.

الامر الثانی: ثبوت الظهور

یعنی عبارت مجمل نباشد. ظهور عبارت با قواعد عربی و صرف و نحو، تبادر، صحت حمل و عدم صحت سلب و مانند آن ثابت می شود. اگر شاعری شعری را گفته باشد و بخواهیم مطلب را به او نسبت دهیم اولا باید بدانیم که او آن شعر را گفته است یا نه (اصل الصدور) دوم اینکه معانی کلمات او را بدانیم و بعد بگوییم نظر او در شعر فلان چیز بوده است.

الامر الثالث: جهة الصدور

انسان که سخن می گوید باید بدانیم در مقام افاده و تفهیم چیزی است و الا اگر کسی در مقام شوخی باشد و یا می خواهد تمرین زبان عربی کند و کلماتی را تکرار کند، اینها بی فایده است و ظهور ساز نیست. هکذا اگر در مقام تقیه است و واقع را نمی گوید.

 

المقدمة الثانیة: ما الفرق بین الظاهر و النص

فرق این دو چیست که می گویند ظاهر مفید ظن است و نص مفید قطع می باشد؟

ظاهر چیزی است که قابل تأویل است به گونه ای که اگر تأویل کنیم نمی گویند متناقض سخن گفتیم بلکه می گویند بر خلاف ظاهر عمل کردی. مثلا کسی گفت: اکرم العلماء و بعد گفت که عالم همسایه را اکرام نکن. این استثناء در ظاهر موجب تناقض نیست بلکه فرد خلاف ظاهر مرتکب شده است

اما نص آن است که اگر تأویل در آن راه یابد موجب تناقض است و کلام منصوص قابل تأویل نیست. مانند: قل هو الله احد. اگر کسی مانند مسیحیان بگوید که خداوند سه تا هست مخالف آن است.

 

المقدمة الثالثة: این مقدمه مهم است و به سبب همین مقدمه است که گفته اند ظواهر جزء ظنون اند.

هنگامی که متکلم کلامی را می گوید مثلا می گوید: زید قائم در آن چند احتمال وجود دارد:

    1. احتمال می دهیم او لفظ را در معنا (ما وضع له) به کار نبرده است. مثلا لفظ اسحاق را به کار برده تا سینه اش صاف شود.

    2. احتمال می دهیم او لفظ را در ما وضع له به کار برده است اما قرینه نیاورده است. مثلا گفته است: رایت اسدا و مرادش شجاع بوده است ولی نگفته است فی الحمام.

    3. احتمال می دهیم در کلامش هاذل بوده و شوخی می کرده است و اینکه گفته است: رایت اسدا فی الحمام قصد شوخی داشته است.

    4. احتمال می دهیم جمله ی مزبور را برای تمرین گفته است مثلا در مقام فراگیری زبان بوده است.

    5. احتمال می دهیم عام گفته باشد و خاص را اراده کرده باشد.

    6. احتمال می دهیم مطلق گفته است و مقید را اراده کرده است.

    7. احتمال می دهیم بر قرائن حالیه ای که در لفظ نیست اعتماد کرده است. مثلا رسول خدا (ص) فرموده است: التراب احد الطهورین و ممکن است صرفا تراب مدینه را اراده کرده باشد و به قرینه ی حالیه ای اعتماد کرده باشد.

این هفت مورد موجب می شود که نتوانیم مطمئن باشیم مراد قطعی متکلم چیست و بر این اساس که ظواهر ظنی می شوند. بر این اساس ظواهر قرآن و روایات همه ظنیه هستند.

بعد علماء این هفت احتمال را با اصول عقلائیه از بین بردند و منتفی دانستند زیرا :

اصل در عاقل این است که وقتی تکلم می کند لفظ را در معنای ما وضع له استعمال کند و الا اینکه بی هدف کلامی را بگوید کار عاقلانه ای نیست که بین مردم رایج باشد.

هکذا عقلاء اگر لفظ را در معنای مجازی به کار بردند قرینه می آورند.

عقلاء هنگام شوخی کردن از قرینه استفاده می کنند.

عقلاء هنگام تمرین برای یادگیری زبان نزد خود تمرین می کنند نه در جلوی مردم.

هکذا عقلاء اگر عام و یا مطلق بگویند و خاص و مقید اراده کننده قرینه می آورند و الا اصل عدم تخصیص و تقیید است.

هکذا عقلاء اگر بر اساس قرائن حالیه تکلم کنند این کار بر خلاف ظاهر است و ظاهر این است که از چنین قرائنی در کلام استفاده نکرده باشند.

البته گاه متکلم از قرائن حالیه استفاده می کند کما اینکه در مطول آمده است که کسی به سفر می رود که به او می گویند: راشدا مهدیا که قرینه ی حالیه که همان آماده بودن او بر سفر است دلالت دارد که معنای عبارت فوق چنین است: اذهب راشدا مهدیا.

اصول عقلائیه هم مفید ظن است و موجب قطع نمی شود.

به هر حال عقلاء برای ظواهر ارزش قائلند و اگر کسی در دادگاه علیه خود شهادت دهد و بگوید به فلانی ده درهم بدهکارم همه آن را حجّت می دانند.

 

نقول: یمکن ان یقال: ظواهر جزء ظنون نیست بلکه جزء قطعیات است

ما قائل هستیم که ظواهر جزء ظنون نیست و اگر جزء ظنون باشد تالی فاسد های متعددی بر آن بار می شود که بعدا به آنها اشاره می کنیم از جمله این است که ظواهر قرآن جزء ظنون می شود.

بیان این مطلب که ظواهر جزء قطعیات است تابع چند مقدمه است:

المقدمة الاولی: متکلم دو نوع اراده دارد: اراده ی استعمالیه و اراده ی جدیه

مثلا در عام و خاص گفته شده است که متکلم می گوید: اکرم کل عالم و در همان حال اراده کرده بود که عالم فاسق اکرام نشود ولی این مخصص را شش ماه بعد گفت است در این حال می گویند: اراده ی استعمالیه به اکرام تمام علماء تعلق گرفت ولی اراده ی جدیه که شش ماه بعد معلوم شد این است که عالمی که فاسق نیست فقط اکرام شود.

گاه این دو اراده با هم یکی است مانند اکرم زیدا ولی در عام و خاص و مطلق و مقید چنین نیست و اراده ی استعمالیه به کل تعلق گرفته است و اراده ی جدیه به خاص.

 

المقدمة الثانیة: تنها مسئولیتی که بر عهده ی ظواهر است این است که معنا را در ذهن مخاطب ایجاد کند. ظاهر همین کار را انجام داد و معنا را ایجاد کرد. دیگر چیزی باقی نمانده است و ظاهر با این کار قطعا مسئولیت خود را انجام داده است.

آن هفت احتمال فوق دیگر جزء مسئولیت های ظواهر نیست. هفت احتمال فوق همان طور که در ظواهر است در نصوص هم وجود دارد. دیگران تصور کرده اند که ظواهر هم باید معنا را در ذهن مخاطب ایجاد کند و هم آن هفت احتمال را برطرف کند و حال آنکه بر طرف کردن آن احتمال ها جزء رسالت و نقش ظواهر نیست.

بنا بر این ظواهر و نصوص در محدوده ی اراده ی استعمالیه عین هم هستند و هر دو قطعیه می باشند.

بر این اساس وقتی دو نفر با هم سخن می گویند کلامشان مفید قطع است. من که سخن می گویم کلامم قطعی است و کسی نمی گوید که سخنان من از ظنون است. دنیا همه بر اساس همین مکالمات اداره می شود. مثلا وقتی فروشنده می گوید مبلغ فلان متاع هزار تومان است کسی شک نمی کند غیر از این چیز دیگری مراد او بوده باشد.

 

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo