< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اختلاف قرآءات

شیخ انصاری و به تبع آن محقق خراسانی مسأله ی قرائات را در قرآن مطرح کرده اند و ما هم به تبع آنها این مسائل را مطرح متعرض می شویم هرچند ارتباطی به بحث اصول ندارد.

در بحث قرائات پنج مسأله محل بحث قرار گرفته است که عبارتند از:

اولا: منشأ اختلاف قرائت چیست و چه چیزی موجب شده است که این قرائات متعدد در مورد قرآن به وجود آمده است؟

ثانیا: آیا این قرائات سبعه متواترا از رسول خدا (ص) نقل شده اند یا نه؟

ثالثا: اگر قرائات فوق متواتر نباشد آیا خود قرآن می تواند متواتر باشد؟

رابعا: گفته شده است که قرائات مشهور هفت قرائت است و سه قرائت غیر مشهور و چند قرائت شاذ وجود دارد. آیا دلیلی بر این حصر هست یا نه؟

خامسا: فریقین این روایت را نقل کرده اند که نزل القرآن علی سبعة احرف[1] ، معنای این روایت چیست؟

 

این مسائل به شکل مفصل تری در کتاب ما به نام المناهج التفسریة مطرح شده است.

 

اما الامر الاول: این مبحث را در جلسه ی قبل تا حدی مطرح کردیم و گفتیم در زمان پیامبر گروهی از صحابه برای خود قرآن نوشته بودند. اختلافاتی در این قرائت وجود داشت و آنها در نوشتن آن وحدت خط، وحدت اعراب و تلفظ نداشتند و وقتی آنها به اماکن دیگر رفتند و قرآن را تدریس کردند این اختلافات به جای دیگر هم سرایت کرد. مثلا در کوفه قرائت عبد الله بن مسعود معروف شد و در شام قرائت معاذ بن جبل مشهور شد.

بعد در زمان عثمان در سال 35 هجری تصمیم گرفته شد که قرآن واحدی نوشته شود. لجنه ای از چند نفر تشکیل داده شد تا قرآن واحدی بنویسند و ما بقی قرآن ها را از بین ببرند. این لجنه چهار قرآن برای مدینه، مکه، کوفه و بصره و یا شام.

این کار موجب شد که تا حدی اختلاف قرائات کم شد ولی متأسفانه در همین قرآنها در قرائت و کتابت اختلافی وجود داشت. به همین دلیل وقتی این قرآن ها را به عثمان نشان دادند گفت: أری فیه لحنا ستستقیمها العرب بالسنتهم و لو کان المملی (املاء کننده) من حذیف و الکاتب من سقیف (از قبیله ی سقیف) لما ظهر ذلک.

منشأ اختلاف در آن چهار نسخه این بود که خط در آن زمان کامل نشده بود و در عربستان حدود صد سال بود که خط وارد شده بود. بر این اساس

اولا: گاه به جای نون تنوین نوشتند و گاه بر عکس مثلا در آیه‌ی: وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ[2] کلمه ی (كَأَيِّنْ) می بایست با تنوین نوشته شود.

یا در آیه ی كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَة[3] کلمه ی (لَنَسْفَعاً) باید با نون نوشته شود.
ثانیا: نقطه در نوشتن آنها وجود نداشت. بر این اساس در آیه‌ی: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا[4] عبارت (فَتَبَيَّنُوا) را فتثبتوا خوانده اند.

ثالثا: عبارت قرآن بدون اعراب بود بر این اساس در آیه‌ی: أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ[5] کلمه ی (أَعْلَمُ) را به صیغه ی امر و (إعلَم) خواندند.
رابعا: الف را در وسط نمی نوشتند بر این اساس (یخادعون) را یخدعون می نوشتند بر این اساس در آیه‌ی: يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ[6] هر دو واژه را یخدوعون خوانده اند.

خامسا: اختلاف در لهجه موجب شده بود که بعضی از کلمات متفاوت خوانده شود مثلا نستعین را بعضی با کسر نون می خواندند.

این مسائل موجب شد که اختلاف هرچند کم شد ولی ریشه کن نشد.

 

الامر الثانی: تواتر القرائات السبع

گفته شده است که این هفت قرائات متواتر است. باید دید مراد ایشان تواتر از رسول خدا (ص) است یا تواتر از قاری.

اگر مرادشان تواتر از رسول خدا (ص) باشد این ادعا صحیح نیست زیرا حیات رسول خدا (ص) آنقدر وسیع نبود که در مسجد بنشیند و قرآن را به هفت قرائت بخواند و مردم یاد بگیرند. زمانی که رسول خدا (ص) در مکه بود اصلا مجالی برای ایشان نبود که چنین کند. وقتی ایشان وارد مدینه شد در طول ده سال هم به سبب گرفتاری های بسیار فرصت انجام این کار را نداشت. در طول مدت اقامت ایشان در مکه یهود و نصاری و منافقین و مشرکین و جنگ هایی که تعداد آنها به 27 غزوه و 55 سریه بالغ می شود و موافقت نامه هایی که با قبائل عرب نوشت و گرفتاری هایی که با زنان خود داشت که گاه یک ماه از زنان خود جدا بود همه نشان می دهد که فرصت کافی برای رسول خدا (ص) نبود که قرآن را به هفت قرائت بخواند.

همچنین قرآنی که واحد باشد بهتر می تواند مردم را هدایت کند تا قرانی که نسخه های متعدد داشته باشد. لطف الهی ایجاب می کند که برای جذابیت قرآن، یک نسخه از آن بیشتر وجود نداشته باشد. نه اینکه رسول خدا (ص) مردم را به این اختلاف دعوت کند.

همچنین اگر زندگی هفت قاری مشهور را بررسی کنیم می بینیم که هر کدام دو راوی از پیامبر اکرم (ص) دارند. عاصم به دو واسطه به نام عبد الرحمان سلمی و زرّ بن حبیش قرائت خود را از رسول خدا (ص) نقل می کند. واضح است که با دو راوی نمی توان تواتر را ثابت کرد.

غالب این قاری های مشهور در قرن دوم هستند و با آن دو راوی از رسول خدا (ص) نقل می کنند. این در حالی است که تواتر به این معنا است که در هر طبقه تعداد راویان به حد تواتر برسد.

حتی اگر بین راوی و رسول خدا (ص) تواتر وجود داشته باشد ولی این تواتر را یک نفر که همان قاری است نقل می کند که این خود به این معنا است که تواتر ثابت نشده است.

به هر حال گفتیم که اصل انتساب این اختلاف قرائت به رسول خدا (ص) صحیح نمی باشد.

اگر مراد ایشان این باشد که این قرائت از قاری به بعد متواتر بوده است این هم به کار نمی آید حتی اگر ثابت شود که این تواتر وجود داشته است.

 

الامر الثالث: انکار تواتر در قرائت قراء موجب نمی شود که قرآن فی نفسه متواتر نباشد. گفته نشود که قرائت موجود که قرائت مشهور است قرائت عاصم است که تواتر آن ثابت نیست زیرا می گوییم: قرائت عاصم مطابق قرآن است نه اینکه قرآن مطابق قرائت عاصم باشد. اینکه در آخر قرآن می نویسند که بر مطابق قرائت عاصم صحیح نیست. خود قرآن متواتر است زیرا از زمان رسول خدا (ص) همه سینه به سینه آن را خوانده و نقل کرده اند. در طول دنیا هیچ تواتری به حد تواتر موجود در قرآن نیست.

بله بعضی از اعراب یا نقطه های قرآن شاید متواتر نباشد. آیت الله خوئی می فرماید: قرآن در یکی از این هفت قرائات است و یکی از آنها می تواند متواتر باشد.

 

الامر الرابع: گفته اند که قرائت مشهور هفت قرائت است. (کما اینکه مذاهب فقهیه را در چهار مذهب خلاصه کرده اند)

هیچ دلیل قرآنی یا حدیثی مبنی بر این انحصار نیست. سه قاری غیر معروف و قراء شاذ همه در عرض هم هستند و یکسان می باشند. اجماع بر اینکه هفت قرائت رسمی است نه بیشتر اجماعی بی فایده است. آنها دیده اند که اگر اختلاف بیشتر از این مقدار شود موجب وهن می شود. به همین سبب بوده است که مذاهب فقهی را در چهار مذهب خلاصه کرده اند زیرا دیده اند اگر این مذاهب بسیار باشد استواری فقه از بین می رود.

به هر حال ما همین قرائت مشهور که دست ماست را معتبر می دانیم.

 

الامر الخامس: حدیث نزل القرآن علی سبعة احرف[7] حدیثی است که توسط شیعه و سنی نقل شده است. این روایت را بر هفت قرائت تطبیق کرده اند و حال آنکه اشتباه است. کلمه ی (احرف) ارتباطی به هفت قرائت ندارد.

ظاهرا مراد از (احرف) در روایات ما معنا است کما اینکه در آیه ای از قرآن می خوانیم: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‌ حَرْفٍ[8] یعنی بعضی فقط یک معنا را می گیرند و بس. مثلا فردی می گوید: خداوند فرموده است: ادْعُوني‌ أَسْتَجِبْ لَكُمْ[9] بنا بر این اگر خداوند دعای او را مستجاب نکند او از دین بیرون می رود و یا منحرف می شود.

بنا بر این مراد هفت معنا است که همان بطون قرآن هستند. همچنین سبعه مدخلیت ندارد و ممکن است کمتر و یا بیشتر باشد. کما اینکه در آیه ی قرآن می خوانیم: اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُم‌[10] که به این معنا نیست که اگر رسول خدا (ص) برای آنها هفتاد و یک بار استغفار کند خداوند آنها را می بخشد.

به این نکته در بعضی از روایات اشاره شده است:

روی الصفار (محمد بن حسن صفار قمی متوفای 290 صاحب کتاب بصائر الدرجات) بسنده عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ تَفْسِيرُ الْقُرْآنِ عَلَى سَبْعَةِ أَوْجُهٍ مِنْهُ مَا كَانَ (حقائقی که گذشته است) وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ بَعْدُ (بخشی هنوز واقع نشده است.) تَعْرِفُهُ الْأَئِمَّةُ ع[11] .
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‌ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلين‌[12]
ربی که بی خبر است بدرد رب بودن نمی خورد. (در این معنا به ربوبیت تکیه شده است.)

خدایی که افول می کند علامت آن است که تحت قدرت چیز دیگری است و مسخَر آن است که آن را می برد و می آورد و چنین خدایی به کار نمی آید. (در اینجا روی تسخیر تکیه شده است)

ستاره حرکت می کند و حرکت همواره برای رسیدن به مقصود است و این نشان می دهد که او کامل نیست و ناقص است و برای منظوری حرکت می کند (در این تفسیر روی حرکت و وجود نقص تکیه شده است)

این تفسیرها هر کدام مکمل دیگری است نه مغایر با دیگری.

قرآن باید چنین باشد و بطن های مختلفی داشته باشد. کما اینکه در روایتی آمده است که در آخر الزمان گروهی می آیند که اهل تعمق و تدبر هستند که خداوند برای آنها شش آیه ی اول سوره ی حدید و سوره ی توحید را آورده است. بنا بر این قرآن باید دارای بطون باشد تا بتواند در طول زمان تا روز قیامت دارای مطلب باشد و به روز باشد.

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ شهرت می رویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo