< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیّت خبر واحد [1] [2] [3]

الخامس الخبر واحد:

قبل الشروع فی المقصود نقدم امورا:

الامر الاول: الفرق بین الخبر الواحد و خبر الواحد

عنوان بحث باید الخبر الواحد باشد. در این صورت، الواحد صفت [4] برای خبر است و در مقابل آن الخبر المتواتر و الخبر المستفیض است. بنا بر این اگر مخبر دو نفر و یا سه نفر باشد باز هم خبر مزبور واحد می باشد. بنا بر این معنای الخبر الواحد این نیست که حتما یک نفر آن را نقل کند.

بر خلاف اینکه بگوییم: خبر الواحد، که در این صورت فقط یک نفر باید آن را نقل کند و اگر دو نفر آن را نقل کنند به آن خبر الاثنین می گویند.

به هر حال بحث در الخبر الواحد است نه در خبر الواحد بنا بر این مادامی که خبر به حد استفاضه و یا تواتر نرسد همچنان به آن الخبر الواحد گفته می شود.

اگر ما بتوانیم حجیّت خبر واحد را ثابت کنیم مشکلاتی بسیاری حل کرده ایم. زیرا خبر متواتر و مستفیض بسیار کم است و آیات قرآن نیز برای استنباط همه‌ی احکام کافی نیست و چاره ای جز قیاس و استحسان و سد و فتح ذایع نیست.

 

الامر الثانی: اگر بخواهیم با خبری استدلال کنیم باید چهار [5] مرحله را در آن رعایت کنیم.

اصل الصدور: یعنی این خبر از امام معصوم صادر شده باشد. در مبحث خبر واحد به این نکته می پردازیم.

اصل الظهور: این بخش را از لغت و استفاده از تبادر و صحت و عدم صحت سلب و گاه از اطراد متوجه می شویم. البته علم نحو و صرف در این مورد مدخلیت دارد.

حجیة الظهور: وقتی ظهور ثابت شد باید دید که آیا ظهور فوق حجّت است یا نه. این بحث را در مسأله‌ی سابق که در مورد حجیّت ظهور بود بیان کردیم و ثابت کردیم که بناء عقلاء بر این است که بر ظاهر کلمات انسان احتجاج می کنند و اگر کسی در دادگاه کلامی بگوید که ظهور داشته باشد بر اساس آن استدلال و احتجاج می کنند.

جهة الصدور: آیا این کلامی که از معصوم صادر شده است برای بیان واقع است یا اینکه از روی تقیه صادر شده است و یا اینکه جنبه‌ی تمرینیه داشته است.

این هم بر اساس بناء عقلاء ثابت می شود زیرا کسی که حرف می زند در صدد این است که منظور خود را برساند و کاری به امور دیگر ندارد و اینکه شوخی کند و یا به سبب تمرین حرف زند و مانند آن بر خلاف ظاهر است.

 

الامر الثالث: مسأله‌ی خبر واحد که بحث می کنیم آیا حجّت است یا نه آیا مسأله ای اصولیه [6] است یا از مبادیء تصوریه‌ی علم اصول می باشد.

غالبا قائلند که این مسئله یک مسأله‌ی اصولیه است. اما محقق قمی [7] قائل است که از مبادی تصوریه‌ی علم اصول می باشد.

مبادی بر دو قسم اند: اگر چیزی مقدمه برای تصدیق نسبت در قضیه است به آن مبادی تصدیقیه می گویند مثلا می گویند: صلاة الجمعة واجبه. این قضیه حاوی یک حکم است و مبادی تصدیقیه‌ی آن آیه‌ی قرآن است که می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ[8] زیرا این آیه موجب می شود که حکم مزبور در آن قضیه تثبیت شود و یقین به آن حکم حاصل شود.
ه‌ی نحوی که می گوید: کل فاعل مرفوع، دارای یک سری مبادی تصدیقیه است که همان کلام عرب و شعر عرب می باشد که فاعل را به حالت رفع تلفظ می کنند.

ولی اگر چیزی مقدمه‌ی ثبوت علم، غرض علم، موضوع علم، تعریف موضوع علم و یا تعریف علم است به آن مبادی تصوریه می گویند.

میرزای قمی که متوفای 1231 می باشد قائل است که حجیّت خبر واحد از مبادی تصوریه‌ی علم اصول است زیرا موضوع علم اصول عبارت از ادله‌ی اربعه است (کتاب، سنت، اجماع و عقل) بنا بر این وقتی از حجیّت خبر واحد بحث می کنیم سخن در این است که آیا سنت وجود دارد یا نه. بنا بر این ادله‌ی اربعه به قید دلیلیت یعنی سنتی که مقید به حجیّت و دلیلیت است آیا در خبر واحد وجود دارد یا نه. به هرحال چه بحث در وجود موضوع باشد و چه سخن در جزء الموضوع باشد، سخن در مبادی تصوریه‌ی علم اصول است.

صاحب فصول [9] متوفای 1254 با میرزای قمی مخالفت می کند و می فرماید: بحث در حجیّت خبر واحد بحث در مورد مسأله ای اصولیه می باشد نه سخن از مبادی اصولیه. به این بیان که میرزای قمی قائل است که موضوع علم اصول ادله‌ی اربعه به قید دلیلیت است بنا بر این قهرا سخن از حجیّت و عدم حجیّت بحث از وجود موضوع می باشد. ولی صاحب فصول قائل است که موضوع علم اصول ذات ادله‌ی اربعه است نه دلیلیت.

بنا بر این سخن در سنت واقعیه است نه سنت به قید دلیلیت. بنا بر این بحث در این حالت بحث از وجود الموضوع نیست بلکه بحث از عوارض موضوع است. زیرا خبر واحد به ما هو واحد موضوع است و اینکه دلیل است یا نه سخن از عوارض آن می باشد.

ثم ان الشیخ الانصاری اورد علی صاحب الفصول: ایشان به صاحب فصول اشکال کرده می فرماید: اینکه بحث می کنیم آیا خبر واحد دلیل است یا نه مراد شما از الخبر الواحد، خبر محکی است یا خبر حاکی. مراد از محکی قول امام صادق علیه السلام است و مراد از محکی قول زراره می باشد. اگر مراد این باشد که آیا قول امام صادق علیه السلام حجّت است یا این بحث باید در کلام مطرح شود یعنی آیا او معصوم است یا نه بنا بر این نباید خبر محکی باشد.

اگر مراد خبر حاکی باشد یعنی بحث از خبر زراه باشد در این حال نباید از آن در سنت بحث کرد زیرا قول زراره چه حجّت باشد یا نه این بحث از عوارض سنت نیست زیرا قول زراره موضوعیت ندارد و آنچه موضوعیت دارد کلام امام علیه السلام است. قول زراه هرگز سنت نیست.

اما نظر شیخ انصاری: ایشان این مسأله را به گونه‌ی دیگری بیان می کند و هرچند مسأله را اصولیه می داند ولی به بیان دیگری غیر از بیان صاحب فصول آن را ارائه می کند و می فرماید: قول امام صادق علیه السلام یقینا حجّت است. هم می دانیم سخنانی برای ما گفته است و یقینا آن کلمات حجّت می باشند. بنا بر این بحث کلامی نیست.

بحث در لیاقت و سیطره‌ی خبر واحد است یعنی آیا خبر واحد این توان را دارد که قول امام صادق علیه السلام را ثابت کند یا نه و به عبارت دیگر آیا حجّت است یا نه.

اشکال محقق خراسانی به شیخ انصاری: اشکال ایشان به شیخ در اول کفایه [10] است همان جا که الامر الاول را در مقدمه بیان کرده بود به این مطلب پرداخت و در اینجا نیز آن را تکرار می کند و به شیخ انصاری می فرماید: این بیان دو اشکال دارد:

اشکال اول این است که شما صورت مسأله را عوض کردید. زیرا در کتب اصول مسأله به این گونه بیان شده است: هل الخبر الواحد حجة او لا؟ ولی شیخ انصاری آن را عوض کرد و گفت: هل السنة الواقعیة یثبت بقول زرارة او لا؟

اشکال دوم همان اشکالی است که بر صاحب فصول وارد شده است و آن اینکه هل یثبت قول الامام بقول الزارة او لا ثبوتی تعبدی است که این سؤال مطرح می شود که آیا از عوارض حاکی است یا محکی. واضح است که وصف حاکی است و همان اشکال پیش می آید و آن اینکه ثبوت مزبور واقعی نیست بلکه تعبدی است و این ثبوت از آثار قول امام نیست بلکه از آثار قول حاکی است و حاکی، سنت نیست سنت، همان محکی است. مسأله‌ی اصولیه هم از عوارض سنت واقعی بحث می کند نه از عوارض حاکی.

 

ما می گوییم: بحث از خبر واحد بحث از عوارض است. موضوع علم اصول ادله‌ی اربعه است و به عبارت دیگر موضوع علم اصول الحجة فی الفقه می باشد.

عوارض آن هم عبارت است از تعینات.

مثلا در فلسفه، موجود در عالم خارج وجود دارد وقتی هستی هست و مسلم است بحث در فلسفه از تعینات آن است یعنی این وجود، واجب است یا ممکن، وجود ممکن، مجرد است یا مادی و مانند آن.

در اصول هم موضوع الحجة فی الفقه است و این نکته از مسلمات است زیرا می دانیم رسول خدا (ص) یک سری حجّت برای ما به جای گذاشته است. بحث در تعینات این حجّت می باشد یعنی آیا این حجّت در کتاب تعین می یابد؟ (که بحث ظواهر مطرح می شود) یا آیا در خبر واحد متعین است.

بنا بر این اصل حجّت از مسلمات است و بحث در تفصیل و بسط آن است.

 

بحث اخلاقی:

قال رسول الله (ص): الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً[11]
ه‌ی خداوند رحمت است. البته امید غیر از طول امل است. امید به معنای رجاء است زیرا اگر رجاء نباشد مادر به فرزندش حتی شیر نمی دهد. علت اینکه شیر می دهد این است که امید دارد روزی بزرگ شود. همچنین است وقتی که باغبان درختی را می کارد که اگر بداند این درخت فاسد می شود آن را هرگز نمی کارد.

طولانی بودن امل و آرزو صفتی منفی است همان گونه که امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَل‌.[12]
کسانی که در حوزه درس می خوانند باید امیدشان بالا باشد و تصمیم داشته باشند به اجتهاد برسند. اگر امید و رجاء کسی کم باشد به جایی نمی رسد. ملا سعد تفتازانی از فرزندش پرسید می خواهی به کجا برسی؟ گفت: مانند شما شوم. گفت: پس به جایی نمی رسی زیرا من تصمیم داشتم جعفر بن محمد علیه السلام شوم به اینجا رسیدم.

اگر امید و رجاء کسی بالا برود شب و روز تلاش می کند و الا وقت خود را به بطالت می گذراند.

 


[12] نهج البلاغه، خطبه ی 28.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo