< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت آیه ی نبأ بر حجیّت خبر واحد

سخن در مورد آیه ی نبأ است. به این آیه بر حجیّت خبر واحد استدلال شده است. گفتیم گاه به مفهوم وصف استدلال می کنند و گاه به مفهوم شرط. مفهوم وصف را به دو گونه بیان می کنند و ما اکنون در بیان اول هستیم.

خداوند در این آیه می فرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ[1]

فاسق صفت مخبر است یعنی ان جائکم مخبر فاسق بنبأ فتبینوا. شرع مقدس مخبر را مقید به فاسق کرده است و مفهومش این است که اگر مخبر، عادل باشد ما از آن تبین نکنیم. اگر قرار بود تبین مربوط به هر دو باشد معنایش این بود که ذکر فاسق لغو باشد زیرا در عادل و فاسق شق سومی وجود ندارد. بنا بر این هر جا وصفی باشد که شق سوم نداشته باشد و حکم متعلق به یکی باشد معنایش این است که اگر حکم متعلق به یکی باشد، هنگامی رفتن آن وصف، حکم هم از بین برود.

در جواب از این استدلال گفتیم: هر قیدی مفهوم ندارد بلکه ما پنج نوع قید داریم که فقط قسم پنجم از آنها مفهوم دارد که عبارت است از قید مفهومی. یعنی قید دارای مفهوم باشد و آن زمانی است که قید، علت منحصره باشد. تا انحصار ثابت نشود، قید دارای مفهوم نیست.

حال به سراغ آیه ی فوق می رویم و می گوییم: از کجا معلوم فاسق، علت منحصره باشد و شاید عادل هم بتواند جای فاسق بنشیند.

سؤال نشود که اگر عادل مانند فاسق است چرا به فاسق اشاره کرده است؟

جواب این است که می خواست به فسق ولید بن عقبه اشاره کند. بنا بر این تبین مربوط به خبر واحد است چه عادل آن را بیاورد و چه فاسق. در معالم خواندیم که اگر امام علیه السلام بفرماید: فی سائمة الغنم زکات، این عبارت مفهوم ندارد زیرا ممکن است معلوفه هم زکات داشته باشد. بعد اضافه می کند که اگر چنین است چرا امام علیه السلام سائمه را علی الخصوص ذکر کرده است. در جواب می گوید: ممکن است سائل از سائمه سؤال کرده باشد و امام هم جواب همان را داده است و دلیل نمی شود که معلوفه زکات نداشته باشد مگر اینکه ثابت شود که سائمه بودن علاوه بر علت احترازی، علت منحصره هم هست و تا انحصار ثابت نشود، وصف دارای مفهوم نیست.

تا اینجا بیان اول در مورد مفهوم وصف را بیان کردیم. این بیان در اکثر کتبی که به آیه ی نبأ بر حجیّت خبر واحد استدلال شده است ذکر شده است.

 

بیان دوم در مفهوم وصف: این جواب را شیخ انصاری ذکر کرده است و آن اینکه خبر ولید دو حیثیت دارد: ذاتیه و عرضیه. حیثیت ذاتیه به خود خبر قائم است و حیثیت عرضیه به مخبر قائم می باشد.

حیثیت ذاتی عبارت است از اینکه خبر واحد، واحد است.

حیثیت عرضی این است که مخبر آن فاسق می باشد. بله صفت فاسق بودن مخبر نسبت به مخبر وصف ذاتی است ولی نسبت به خبر عرضی می باشد.

حال باید دید که چرا شارع، تبین را روی عرضی بوده است نه روی ذاتی و بر این اساس فرموده است اگر فاسق خبری آورد تبین کنید و نفرموده است اگر کسی خبر واحد را آورد باید تبین کنید. اینکه شارع حکم، را روی ذاتی نبرده است بلکه روی عرضی برده است این علامت آن است که مانع، واحد بود خبر نیست بلکه مانع، مربوط به فاسق بودن مخبر است. به عبارت، علت تبین، فسق است نه واحد بودن خبر

یلاحظ علیه: اگر قرآن در مقام بیان حجیّت خبر بود اطلاقش حجّت می بود. مثلا رسول خدا (ص) بر روی منبر رفته است و در مقام بیان احکام خبر است در این حال می خواهد بفرماید به چه خبری می توان عمل کرد. ولی ثابت نیست که آیه در مقام بیان احکام خبر باشد بلکه می خواهد بگوید: اگر فاسقی مثل ولید خبری آورد تحقیق کنید.

 

الاستدلال علی حجیة الخبر الواحد بمفهوم الشرط:

این مفهوم را به چهار گونه بیان کرده اند:

البیان الاول للشیخ الانصاری:

قبل از استدلال شیخ مقدمه ای را بیان می کنیم: حمل المفهوم علی الموضوع علی قسمین:

     گاه حمل مفهوم بر موضوع در هر دو حالت یعنی چه شرط باشد یا نباشد صحیح است مثلا زید اکرمه، و یا زید ان سلم اکرمه. در این دو مثال، اکرام در هر حال، چه زید سلام بکند یا نه وجود دارد.

     گاه حمل مفهوم بر موضوع به گونه ای است که بدون شرط غلط می باشد و تا شرط نباشد مفهوم بر موضوع حمل نمی شود. مثلا الولد ان رزقت فاختنه. اگر شرط که (ان رزقت) است نباشد اختتان ولد معنا ندارد. هکذا مانند الوالد ان رکب الزم رکابه. و الا اگر والد در حال سوار شدن نباشد معنا ندارد که در رکابش باشیم.

با این مقدمه می گوییم: در آیه ی فوق، موضوع نبأ الفاسق است، جزاء آن لزوم تبین است و شرط، ان جاء به الفاسق است. شیخ انصاری استدلال می کند که مفهوم ان جاء به الفاسق این است که فاسق آن را نیاورد. اینکه فاسق آن را نیاورد دو مصداق دارد: یکی این است که نه فاسق آن را می آورد و نه عادل یعنی اصلا خبری آورده نمی شود و دوم اینکه خبر آورده می شود ولی فقط عادل آن را می آورد. بنا بر این اگر عادل آن را بیاورد باز هم مفهوم شرط صدق می کند.

یلاحظ علیه: ان لم یجیء الفاسق دو مصداق فوق را دارد و ما هم قبول داریم اما این مقدار کافی نیست زیرا باید موضوع در حالت منطوق و مفهوم یکی باشد. موضوع عبارت است از نبأ الفاسق، و این باید در هر دو حالت محفوظ باشد. بنا بر این اگر عادل آن را بیاورد، دیگر ارتباطی به موضوع قضیه که خبر فاسق است ندارد. (بر خلاف زید ان سلم اکرمه و زید ان لم یسلم لا تکرمه که موضوع در هر دو زید است.)

ولی مطابق استدلال شیخ انصاری موضوع در منطوق خبر فاسق است ولی در مفهوم گاه اصلا موضوع نیست و سالبه به انتفاء موضوع است.

 

البیان الثانی لصاحب الکفایة: ایشان وقتی متوجه اشکال در بیان شیخ انصاری می شود در آن تصرف کرده است و تغییری در آن ایجاد کرده است. تصرف ایشان در موضوع است به این گونه که شیخ انصاری موضوع را نبأ الفاسق می داند ولی محقق خراسانی می گوید: موضوع، النبأ الموجود فی الخارج است و کاری نداریم که آن را فاسق آورده باشد یا عادل. بنا بر این، نبأ موضوع است و فرض هم بر این است که این نبأ در خارج موجود است. آیه ی فوق می گوید: اگر آن نبأ که موجود است توسط فاسقی آورده شد باید تبین کرد و الا چون شق ثالثی ندارد و حتما آن را عادل آورده است نباید احتیاج به تبین داشته باشد.

به هر حال چون سخن در مورد نبأ موجود در خارج است دیگر سالبه به انتفاء موضوع بودن معنا ندارد.

یلاحظ علیه: این تحلیل خلاف ظاهر آیه است زیرا آیه ی فوق می گوید: اگر فاسقی برای شما خبر آورد تحقیق کنید. بنا بر این موضوع، خبر فاسق است نه مطلق خبر.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo