< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت آیه ی نبأ بر حجیّت خبر واحد

سخن در مورد آیه ی نبأ در حجیّت خبر واحد است. گفتیم گاه با مفهوم وصف استدلال کردند که دو بیان داشت که هر دو را بیان کردیم. گاه با مفهوم شرط استدلال کرده اند. مفهوم شرط چهار بیان دارد که بیان اول را که مربوط به شیخ انصاری بود خواندیم هرچند خود شیخ بعد به این بیان اشکال می کند. بیان دوم مربوط به محقق خراسانی بود و اکنون به سراغ بیان سوم می رویم. به هر حال

البیان الثالث: این بیان متعلق به محقق خوئی است. ایشان می فرماید: جزاء گاه موقوف بر شرطی است که بسیط می باشد مانند: ان رزقت ولدا فاختنه. فاختنه متعلق به داشتن فرزند پسر است. در این موارد می گویند: شرط محقق الموضوع است.

شرط گاه مرکب است و جزاء بر هر دو موقوف است مانند اینکه ان رزقت ولدا و کان ذکرا فاختنه. ختنه کردن هم بر ولد داشتن موقوف است و هم بر اینکه پسر باشد.

شرط گاه مرکب است ولی جزاء بر یکی موقوف است نه بر هر دو مانند: ان رکب الامیر یوم الجمعة فخذ رکابه. جزاء که فخذر رکابه است بر اولی که رکوب است متوقف است نه بر یوم الجمعه.

بعد می فرماید: آیه ی فوق از قبیل قسم سوم است. و توقف و تبین موقوف بر نبأ است که در خارج موجود است. حال آیه می فرماید: اگر این نبأ را فاسق آورد باید تبین کرد بنا بر این اگر عادل آن را بیاورد (چون بین فسق و عدالت شق دیگری وجود ندارد) تبین لازم نیست.

یلاحظ علیه: کلام ایشان همان فرمایش محقق خراسانی است و صرفا با بیان دیگری ارائه شده است. بنا بر این همان جواب در اینجا هم پیاده می شود و آن اینکه آیه در مقام بیان احکام خبر واحد نیست

 

البیان الرابع: نظر ما این است که مناسبت حکم و موضوع اقتضاء می کند که تبین با نبأ مناسبت داشته باشد تا با خبر فاسق بنا بر این موضوع فقط نبأ است نه نبأ فاسق.

این بیان خود به نوعی به بیان محقق خراسانی بر می گردد.

به هر حال این بیان هم مخالف ظاهر آیه است.

 

ثم انه اورد علی الاستدلال بالمفهوم اشکالات عدیده:

یعنی هنوز اصل مفهوم ثابت نشد ولی علی فرض اینکه دارای مفهوم باشد چند اشکال به آن بار شده است. شیخ انصاری می فرماید: دو اشکال بر آیه ی نبأ بار شده است که قابل جواب دادن نیست:

الاشکال الاول: اشکال اول همان بود که در بیان شیخ بیان کردیم و گفتیم مفهوم در جایی است که شرط محقق موضوع نباشد بلکه زائد بر موضوع باشد. ولی در آیه ی فوق محقق موضوع است.

 

الاشکال الثانی: عموم التعلیل یرد المفهوم

تعلیل که می گوید: أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ[1] عام است. شیخ انصاری انصاری به عبارت (نادمین) تمسک می کند و می گوید: ندامت هم در خبر فاسق موجود است و هم در خبر عادل زیرا عادل هرچند عمدا دروغ نمی گوید ولی ممکن است اشتباه کند. بنا بر این هر خبری که واحد است را باید مورد بررسی و تبین قرار داد.

بعد شیخ انصاری در مقام جواب چیزی می گوید که به اشکال ارتباط ندارد و می فرماید: مراد از تبین، علم نیست بلکه مراد از آن اطمینان است. این اطمینان در خبر فاسق وجود ندارد و در نتیجه باید تبین کرد ولی در خبر عادل چون اطمینان هست دیگر تبین وجود ندارد. بله اگر تحصیل علم لازم بود می بایست در خبر عادل هم تبین کرد.

یلاحظ علیه:

اولا: اشکال با پاسخ هماهنگ نیست زیرا موقع اشکال، مشکلی که در ندامت است بیان شده است ولی در مقام جواب، تبین، توضیح داده شد.

ثانیا: تبین در هرچند شاید به معنای اطمینان هم آمده باشد است ولی در یک سری از آیات قرآن به معنای علم است:

آیه ی اول: كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ‌ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ[2] بنا بر این تا علم به صبح شدن حاصل نشده است می توان استصحاب کرد و خورد.

آیه ی دوم: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا[3] رسول خدا (ص) اسامه را برای جریانی فرستاد در بیان راه به کسی برخورد کردند که گفته شده بود مشرک بود ولی او می گفت من مسلمانم و شهادتین را جاری کرد. گفتند که از ترس چنین می گوید و او را کشتند. بعد نزد رسول خدا (ص) آمدند و آیه ی فوق نازل شد و آنها را مذمت کرد و دستور تحقیق به آنها داد و فرمود که کسی که شهادتین را جاری می کند نگویید مؤمن نیستی و به خاطر به دست آوردن اموال او و زره و وسائل او را کافر ندانید و او را نکشید.

این آیه بهترین دلیل برای تکفیری ها است که مسلمانان را متهم به کفر می کنند.

آیه ی سوم: سَنُريهِمْ‌ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‌ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‌[4]

 

الاشکال الثانی: این اشکال که از محقق خراسانی است، بیان دیگری از اشکال اول می باشد. او در کفایه روی ندامت تکیه نکرده است بلکه روی جهالت و ندانستن تکیه کرده است و گفته است ندانستن هم در خبر فاسق وجود دارد و هم در خبر عادل.

بنا بر این عمومیت تعلیل بر مفهوم حاکم است یعنی هرچند آیه ی فوق مفهوم دارد و می گوید در خبر عادل لازم نیست تبین کرد ولی عموم تعلیل بر آن مفهوم حکومت دارد و آن را از بین می برد. مثلا کسی سرما خورده است و پزشک می گوید لا تاکل الرمان لانه حامض. این عموم تعلیل خصوصیت داشتن رمان را از بین می برد و هر نوع ترشی را شامل می شود. زیرا العلة تعمم و تخصص. علت در آیه ی فوق که عدم اصابت به جهالت است عام است و آیه را تعمیم می دهد و خبر عادل را هم در بر می گیرد.

محقق خراسانی جواب داده می فرماید: جهالت به معنای سفاهت است و سفاهت هرچند در فاسق هست ولی در عادل نیست. زیرا عمل به قول فاسق که کذب و درستش به هم مخلوط است عملی سفیهانه است بر خلاف اینکه انسان به قول انسان عادل عمل کند که کاری عاقلانه است.

یلاحظ علیه: هرچند اشکال و جواب صاحب کفایه با هم یکسان است با این حال می گوییم: اگر جهالت به معنای نادانی باشد باید بگوییم: اصحاب رسول خدا (ص) که می خواست به قول ولید عمل کنند نادان بودند.

بله در قرآن گاه جهالت به معنای نادانی آمده است مانند آیه ی ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيم‌[5] ولی در آیه ی مد نظر بعید است چنین باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo