< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به آیات قرآن بر برائت [1] [2]

سخن در استدلال به آیات قرآن بر برائت است و اکنون به سراغ آیه ی سوم می رویم:

الآیة الثالثة: الاضلال فرع الهدایة [3]

خداوند می فرماید: ﴿وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليمٌ[4]

در این آیه دو مسأله مطرح است، کلامی و اصولی.

مسأله ی اصولی این است که خداوند می فرماید: اگر ما بخواهیم قومی را گمراه کنیم زمانی این کار را می کنیم که ابتدا آنها را هدایت کرده باشیم.

نتیجه اینکه، اگر اضلال، بعد از هدایت است بنا بر این عقوبت هم که از آثار اضلال است باید بعد از هدایت [5] باشد. بنا بر این خداوند مادامی که هدایت نکند یعنی بیانی ارائه نکند، کسی را عقوبت نخواهد کرد.

اما مسأله ی کلامی را با اینکه ارتباطی به بحث ندارد مطرح می کنیم و آن اینکه چگونه خداوند به خودش نسبت [6] اضلال می دهد زیرا گمراه کردن کار قبیحی است و حتی بعد از بیان هم اضلال باید کار قبیحی باشد؟

جواب آن با توجه به سایر آیات قرآن واضح می شود و آن اینکه خداوند دو نوع هدایت [7] دارد. هدایت اول، هدایت عامه است که شامل تمام موجودات حتی قوم ثمود می شود: ﴿وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‌ عَلَى الْهُدى‌ فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ[8]
یا اینکه جناب موسی به فرعون می فرماید: ﴿قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌[9]

این هدایت هم هدایت تکوینی است یعنی خداوند کاری که مثلا زنبور عسل باید بکند را به او یاد داد و هم هدایت تشریعی که ارسال رسل می باشد که رسولان برای همگان حتی افراد بی ایمان هم هدایت بودند.

نوع دیگر هدایت، هدایت خاصه است و آن مخصوص کسانی است که از هدایت اول بهره برده اند.

بنا بر این اگر کسی حرف انبیاء را نشنود و به هدایت عامه توجه نکند، او از هدایت دوم محروم می ماند. اما اگر کسی خود را در مسیر هدایت اول قرار دهد، خداوند توفیق بیشتری می دهد و او را مشمول هدایت دوم می نماید همان گونه که می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‌[10]
جهاد به معنای تلاش است یعنی کسانی که در راه خداوند تلاش کرده اند و حرف علماء را گوش کرده اند.

و یا اینکه در آیه ای دیگر می خوانیم: ﴿وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ[11]
﴿اهتدوا﴾ اشاره به هدایت اولی و زیاد کردن هدایت اشاره به هدایت خاص است.

اذا علمت هذا فاعلم: خداوند یک اضلال بیشتر ندارد و آن اضلال در مقابل هدایت دوم است. [12] هرگز خداوند اضلالی که مقابل هدایت اول است ندارد. اما نسبت به هدایت دوم معنی دارد و آن اینکه کسانی که به هدایت اول هدایت نشدند، خداوند آنها را از هدایت دوم محروم می کند و این معنای ضلالت در مورد خداوند است

شاهد دیگر [13] آن جمع بین دو آیه از قرآن است یکی اینکه خداوند می فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ[14]
سپس در آیه ی دیگری از همین سوره می فرماید: ﴿كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ[15]

بنا بر این خداوند در مورد مسرف، دو عبارت که یکی عدم هدایت و دیگر ضلالت است به کار برده است این نشان می دهد که ضلالت به معنای عدم هدایت است.

 

الآیة الرابعة: الاحیاء و الاماتة بعد البینة [16]

خداوند در مورد جنگ بدر می فرماید: ﴿إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا (یاد آور زمانی که شما در بخشی از بیابان [17] که کم ارتفاع بود قرار داشتید) وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى‌ (و دشمنان شما در بخش مرتفع بیابان بودند) وَ الرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ (قافله ای [18] که در تعقیبش بودید در منطقه ی پست تر از شما قرار داشت.) وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْميعادِ (اگر قبلا از جریان خبر داشتید در میان شما اختلاف می افتاد زیرا مسلمانان به دستور پیامبر برای تصاحب کاروان ابو سفیان در حرکت بودند ولی ابو سفیان به کفار مکه خبر داد و نهصد نفر برای جنگ با مسلمانان آمدند و کاروان هم به سلامت به مسیر خود ادامه داد. خداوند می فرماید: اگر می دانستید که به جای اموال کاروان، با دشمنان بسیاری مواجه می شدید در اراده ی شما تزلزل حاصل ی شد.) وَ لكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولاً (ولی خداوند کاری کرد که شما بالاخره به این منطقه بیایید و در کار انجام شده واقع شوید.) لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‌ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ (مراد از هلاکت و حیات اخروی است یعنی خدا چنین کرد که اگر کسی جهنمی می شود و یا بهشتی هر دو از روی بینه باشد زیرا مسلمانان که تعدادشان کم بود دیدند که چگونه بر دشمنانی که بسیار زیاد و مسلح بودند پیروز شدند) وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَميعٌ عَليمٌ[19]

جریان از این قرار بود که رسول خدا (ص) باخبر شد که قافله ی قریش از مکه به سمت شام در حرکت است. کسانی را فرستاد که جلوی آن قافله را بگیرند. ابوسفیان با خبر شد و نامه ای نوشت و توسط قاصدی به مکه فرستاد و گفت که قافله و مال التجاره ی شما از جانب مسلمانان به مخاطره افتاده است در نتیجه خود را به ما برسانید. نهصد نفر که کاملا مسلح بودند به سمت مدینه حرکت کردند.

رسول خدا (ص) با خبر شد که آن جمعیت کثیر به سمت مدینه حرکت کرده اند. در این اثناء کاروان ابوسفیان از نقطه ای دیگر به مسیر خود ادامه داد.

پیامبر اکرم (ص) با اصحاب مشورت کرد و تصمیم بر این شد که به پیشواز آن جمعیت بروند و در شهر مدینه نمانند. در نتیجه در نقطه ای به نام بدر همدیگر را ملاقات کردند. خداوند به مسلمانان می فرماید: شما در ناحیه ی پست و کم ارتفاع بودید و دشمن از شما بالاتر بود و کاروان تجاری هم از شما پست تر بود. (این به سبب این است که منطقه ی بدر در بلندی است و هرچه به سمت مدینه برویم زمین پست تر می باشد، کاروان هم در لب دریا حرکت می کرد که ارتفاع آن منطقه از همه کمتر بود.)

شاهد در بخش آخر آیه است و آن اینکه مراد از هلاکت و حیات اخروی باشد.

ما احتمال می دهیم [20] که مراد از آن هلاکت و حیات دنیوی دشمن باشد. یعنی آنها که کشته شدند از روی دلیل و با بینه کشته شدند و آنها که زنده ماندند و به سمت مکه فرار کردند، حجّت بر آنها هم تمام شد.

بنا بر این، آیه نشان می دهد که هلاکت و حیات در گرو بینه و بیان کردن است و مادامی که خداوند بیان نکند، هلاکت و حیاتی در کار نیست.

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ استدلال به سنت [21] [22] [23] می رویم که همان استدلال به حدیث رفع است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo