< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

92/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال اخباری ها بر لزوم احتیاط در شبهات حکمیه ی تحریمیه

بحث در استدلال اخباری ها بر لزوم احتیاط در شبهات حکمیه ی تحریمیه است. به استدلال عقل [1] [2] [3] رسیده ایم:

علم اجمالی منجز تکلیف است و همه آن را قبول دارند. همچنین اشتغال یقینی مستلزم برائت یقینیه است.

بر این اساس علم اجمالی داریم که محرمات بسیاری در شریعت وارد شده است و چون این علم منجز است علاوه بر محرمات باید از مشکوکات و مظنونات [4] هم اجتناب کنیم تا برائت یقینیه از تکلیف حاصل شود.

در جواب گفتیم که علم اجمالی در جایی منجز است که منحل نشود. زیرا علم اجمالی از یک قضیه ی منفصله ی حقیقیه تشکیل شده است مانند اینکه می گویند: العدد اما زوج او فرد. در علم اجمالی اجمالی هم می گوییم: یا این اناء نجس یا آن اناء. بنا بر این تا زمانی که (یا) وجود دارد، علم اجمالی هم هست و اگر نباشد علم اجمالی هم نیست.

مثلا گله ای از گوسفند است که پنج رأس از آن غصبی است. در میان این گله باید از همه ی گوسفندها اجتناب کرد. بعد [5] بینه قائم می شود که آن پنج غنم سیاه غصبی اند. در این حال اگر احتمال دهیم که این پنج تا همان پنج غنم های غصبی اند که از اول می دانستیم در این حال علم اجمالی منحل می شود زیرا (یا) از بین می رود زیرا باید بگوییم یقینا این پنج تا غصبی اند ولی ما زاد بر آن مشکوک است (به این شک که شاید این پنج تا با آن پنج تایی که از اول می دانستیم فرق کند و ده غنم غصبی باشد اهمیت نمی دهیم)

اشکال شده است [6] که علم تفصیلی دوم در صورتی موجب انحلال می شود که حادث نباشد و الا اگر حادث باشد سبب انحلال نمی شود. بنا بر این هرچند علم تفصیلی حادث ممکن است (یا) را در علم اجمالی از بین ببرد ولی اثر علم اجمالی قبلی را منحل نمی کند.

مثلا دو اناء است که یکی از آنها یقینا نجس است. در اینجا باید از هر دو اجتناب کرد، بعد سگی آمد و به یکی از این دو آب دهان زد. در اینجا باید بگویم: یقینا آن اناء که سگ با آن برخورد کرد [7] نجس است و دیگری مشکوک است. اما در اینجا از اناء دیگر هم باید اجتناب کرد زیرا علم تفصیلی دوم حادث است و نمی تواند جلوی علم اجمالی را بگیرد زیرا احتمال می رود که اناء نجس همان انایی باشد که سگ به آن دهان نزده است.

بر این اساس می گوییم: علم اجمالی داریم که از زمان رسول خدا (ص) محرماتی هست. بعد از چهارده قرن بعد از مطالعه، محرماتی پیدا کردیم، اما این علم چون حادث است نمی تواند جلوی علم اجمالی که از قبل بود را بگیرد.

یلاحظ علیه: علم دوم بر دو قسم [8] است:

    1. حادث علماً و حادث معلوماً. یعنی گاه هم علم حادث است و هم متعلق علم (معلوم) مانند انائین که یکی از آن دو نجس است و بعد سگی آب دهانی در یکی از آنها انداخت. علم به دهان سگ بر اناء هم خودش و هم متعلقش هر دو حادث اند. چنین علمی نمی تواند علم اجمالی را از اثر بیندازد در نتیجه کما کان باید از هر دو اناء اجتناب کرد.

    2. حادث علماً و قدیم معلوماً. در اول آفتاب یقین داریم که احد الانائین نجس است ولی یک ساعت بعد علم حاصل شد که اناء سمت راست از اول آفتاب یقینا نجس بوده است. در اینجا علم، حادث است ولی متعلق آن مربوط به گذشته است. چنین علمی، علم اجمالی را از اثر می اندازد زیرا می گویم: یقینا از هما اول اناء سمت راست نجس بود و اناء سمت چپ مشکوک است. علم اجمالی هنگامی منجز است که بنا بر هر تقدیری احداث تکلیف کند (العلم الاجمالی ینجز اذا کان محدثا للتکلیف علی کل تقدیر) ولی علم اجمالی فوق چنین نیست زیرا اگر در علم اجمالی که یکی از دو اناء نجس است اگر همان طرفی که یقینا نجس است نجس بوده باشد علم اجمالی در این طرف اثر ندارد در نتیجه از اثر می افتد (بر خلاف جایی که نمی دانم کدام اناء نجس است که علم اجمالی در هر طرف ایجاد تکلیف می کند به این گونه که باید از هر دو اجتناب کنیم)

اذا علمت هذه المقدمة فنقول: در ما نحن فیه علم اجمالی داریم که رسول خدا (ص) محرماتی را آورده است. این محرمات در قابل مقطوع، مظنون و مشکوک به دست ما رسیده است. عقل می گوید که اشتغال یقینی برائت یقینیه می خواهد در نتیجه باید احتیاط کرد.

بعد من در کتب روایی محرماتی را پیدا کرده ام ولی این علم هرچند حادث است ولی متعلق آن قدیم می باشد یعنی متعلق آن مربوط به زمان صدور روایات است. بنا بر این این علم تفصیلی به محرمات علم اجمالی را از کار می اندازد به این گونه که اینها یقینا حرام است و حرمت در مابقی مشکوک است و دیگر نمی تواند گفت یا اینها حرام است و یا آنها زیرا (یا) بودن از بین می رود و علم اجمالی فوق علی کل تقدیر منجز تکلیف نیست.

آنچه گفتیم همان بیان آیت الله گلپایگانی که می فرمود: علم دوم گاه ناقل است و گاه کاشف، اگر ناقل باشد علم اجمالی را منحل می کند ولی اثرش را از بین نمی برد ولی اگر علم دوم کاشف باشد هم علم اجمالی را از بین می برد و هم اثر آن را.

 

بحث اخلاقی:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطَى لِلَّهِ‌ فَهُوَ مِمَّنْ كَمَلَ إِيمَانُهُ[9]
انسان مؤمن کسی است که همه ی حرکاتش برای خدا باشد. اگر کسی را دوست دارد و اگر کسی را دشمن دارد و اگر بر کسی بخشش می کند، همه برای خداوند باشد.

ذکر این سه مورد از باب مثال است به این معنا که همه ی حرکات انسان باید چنین باشد.

اگر کسی خدا و رسول خدا (ص) را قبول داشته باشد ولی در مقام عمل به مصالح و مفاسدی که نزد خداوند مطرح است عمل نکند بلکه مصالح و مفاسد دنیوی را لحاظ کند، ایمان او کامل نیست.

انسان باید در درس دادن و درس خواندن و هر کاری که انجام می دهد خدا را مد نظر داشته باشد.

شیخ جعفر شوشتری در موعظه ای می فرمود: که انبیاء شما را به توحید دعوت کردند ولی من به شرک دعوت می کنم و آن اینکه آنها می گفتند که کارها فقط برای خدا باشد ولی من می گویم لا اقل اگر نمی توانید تا این حد برای خدا کار کنید لا اقل نصف کار خود را برای او انجام دهیم و خدا را هم شریک قرار دهید و این گونه نباشد که همه ی کارهای شما برای غیر خدا باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo