< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عقاب تارک فحص و مقدمات مفوته
گفتیم که اگر کسی بخواهد به اصول عملیه عمل کند در شبهات موضوعیه و حکمیه باید فحص کند. البته در مسأله ی طهارت و نجاست کمی آسان گرفته شده است.
عقاب تارک الفحص: اگر کسی از دلیل فحص نکرد و برائت و سایر اصول عملیه را جاری کرد آیا معاقب است یا نه و یا اینکه در مورد او تفصیل وجود دارد.
به نظر ما باید قائل به تفصیل شد و آن اینکه این مسأله صوری دارد و آن اینکه اگر فرد مزبور برائت جاری کند، اگر با حکم واقعی مخالفت کند عقاب دارد ولی اگر با حکم واقعی نشود، عقاب ندارد. بنا بر این عقاب داشتن یا نداشتن او به واقع بستگی دارد.
سابقا هم گفتیم سه چیز هستند که واقع را منجز می کند که عبارتند از: علم تفصیلی، علم اجمالی و احتمال تکلیف در مظان تکلیف. بنا بر این اگر کسی برائت جاری کند و با حکم واقع مخالف در آید، او چون احتمال تکلیف در مظان تکلیف را می داد و به آن بی اعتنا بود عقاب می شود. مظان تکلیف به این معنا است که او باید کتب لازم را بررسی می کرد و از دلیل، فحص می کرد.
نتیجه اینکه
1.اگر کسی فحص را ترک کند و برائت جاری کند و در واقع هم حکمی وجود نداشته باشد، او معاقب نیست زیرا با حکم واقعی مخالفت نکرده است.
2.اگر کسی فحص نکند و برائت جاری کند و این کار با حکم واقعی مخالف باشد، او معاقب است زیرا با حکم واقعی مخالفت کرده است.
3.اگر کسی فحص نکند و برائت جاری کند و برائت نیز مخالف واقع باشد ولی او اگر می گشت باز به حکم واقعی دست نمی یافت. او معاقب نخواهد بود زیرا حکم واقعی در مورد او منجز نبوده است. حکم واقعی هنگامی بر او منجز می شد که اگر می گشت پیدا می کرد.
4.اگر کسی فحص نکند و برائت جاری کند و برائت، مخالف واقع باشد ولی اگر او می گشت بر خبر باطل که مخالف واقع است دست می یافت. چنین فردی معاقب نیست.
5.اگر کسی فحص نکند و برائت جاری کند و اگر هم می گشت حکم واقع را پیدا نمی کرد ولی حکم واقع دیگری را پیدا می کرد مثلا او حکم شرب تتن را نمی دانست و اگر هم می گشت پیدا نمی کرد ولی حکم دعا عند رؤیة الهلال را پیدا می کرد. چنین فردی معاقب است.
فصل فی المقدمات المفوتة: این مقدمات، مقدماتی هستند که هنوز ذی المقدمه واجب نیست ولی اگر کسی آن مقدمات را انجام ندهد، ذی المقدمه را هنگامی که واجب شده است نمی تواند انجام دهد. مثلا شخص مهمی قرار است از مسافرت بیاید و ما به استقبال او برویم. باید از روز قبل مقدمات استقبال را فراهم کنیم و الا اگر هنگامی که وارد شده است بخواهیم از او استقبال کنیم و تدارک ماشین و غذا و مانند آن را ببینیم، این کار میسر نیست.
یا مثلا هنوز ایام حج فرا نرسیده است ولی اگر کسی مقدمات رفتن به حج مانند تهیه ی گذرنامه و ثبت نام در کاروان و سایر کارها را انجام ندهد، وقتی اشهر حج فرا می رسد، نمی تواند برای حج اقدام کند.
مشکل در اینجاست که وقتی هنوز ذی المقدمه واجب نشده است چگونه مقدمه می تواند واجب باشد و این کار آیا به معنای زیادة الفرع علی الاصل نیستأ
یا مثلا می گویند که هر مسلمانی باید حکم شکیات نماز را یاد بگیرد. این در حالی است که هنوز نماز واجب نیست و وقت داخل نشده است.
علماء برای حل این مشکل، راه های مختلفی را ارائه کرده اند:
الاول: امام قدس سره می فرماید: یک عبارت غلط سبب این اشکال شده است و آن اینکه تصور کرده اند وجوب مقدمه از وجوب ذی المقدمه سرچشمه می گیرد. در نتیجه این اشکال پیش آمده است که وقتی هنوز ذی المقدمه واجب نیست چرا مقدمه ی آن واجب باشد؟ زیرا لازمه ی آن این است که معلول باشد و حال آنکه علتش نیامده است.
ولی حق این است که مقدمه برای خودش مبادی مستقلی دارد. مثلا مولی می بیند که این فرد بعد از دخول وقت، شک می کند و در نتیجه قبل از آن، تعلم احکام نماز را بر او واجب می کند.
یلاحظ علیه: این جواب خوب است ولی این اشکال را دارد که امام قدس سره قائل به وجوب مقدمه نیست ولی با این حال در اینجا مسأله را از طریق وجوب مقدمه حل می کند. بنا بر این وقتی مقدمه واجب نباشد، مولی نمی تواند فرد را عقاب کند هرچند ذی المقدمه از او ترک شود.
الثانی: ما معتقد هستیم که مقدمات مفوته به حکم عقل واجبند هرچند شرعا واجب نیستند. کسی که می داند مستطیع است و باید حج برود، عقلا باید مقدمات آن را از قبل آماده کند. بله وجوب عقلی عقاب آور نیست ولی حکم واقعی را منجز می کند. بنا بر این اگر کسی مقدمات رفتن به حج را انجام ندهد او به سبب ترک مقدمات عقاب نمی شود ولی وجوب عقلی مقدمه ی مزبور موجب می شود که واقعی که هان وجوب حج است برای انسان منجز شود.
به همین دلیل در روایت است که اگر کسی حکم الهی را ترک کرده باشد از او می پرسند که می دانستی و ترک کردی یا نمی دانستی. اگر بگوید می دانستم، او را عقاب می کنند و اگر بگوید: نمی دانستم می گویند: چرا یاد نگرفتی.
بر این اساس اگر کسی آب داشته باشد و بداند که بعد از دخول وقت نمی تواند آب تهیه کند او نمی تواند قبل از ظهر آن آب را بریزد زیرا عقل می گوید چون در صورت ریختن آب، بعد از وقت نمی توانی طهارت مائیه را کسب کنی باید آن را حفظ کنی.
الثالث: ارجاع الواجب المشروط الی الواجب المعلق
واجب مشروط واجبی است که مادامی که شرط محقق نشود، واجبی در کار نیست مثلا مادامی که ظهر نشود و دلوک الشمس محقق نشود، نماز ظهر واجب نیست. در این واجب، هم وجوب استقبالی است و هم واجب. مثلا وقتی که هنوز ظهر نشده است هم وجوب نماز استقبالی است و هم واجب.
در مقابل، واجب معلق است که در آن، وجوب الآن هست ولی واجب، استقبالی است. حج از این قبیل است. وجوب حج در اشهر الحج می آید و واجب که زمان اعمال حج است و در نهم و دهم مثلا می باشد استقبالی است.
نتیجه اینکه اگر وجوب مقدمه از ذی المقدمه نشأت بگیرد، در واجب مشروط، تا وجوب نیامده است تحصیل شرط واجب نیست. از این رو تا نماز ظهر واجب نشده است تحصیل وضو نیز واجب نمی باشد.
اما در واجب معلق چون وجوب حالی است مقدمات آن هم واجب می باشد.
ما نحن فیه نیز از قبیل واجب معلق است بنا بر این وجوب نماز از الآن که می خواهم مسائل نماز را یاد بگیرم محقق است ولی واجب که خود نماز است بعد از دخول وقت محقق می شود.
یلاحظ علیه: این جواب بر خلاف قرآن است و ظاهر آن این است که نماز، واجب مشروط است نه معلق. خداوند که می فرماید: ﴿أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ[1] ﴿لِدُلُوكِ﴾در این آیه قید ﴿أَقِمِ﴾ است نه ﴿الصَّلاةَ﴾ بنا بر این نمی توان گفت که صلات استقبالی است و اقم که وجوب باشد از الآن واجب باشد. نماز ظهر هنگامی واجب می شود که دلوک محقق شود نه قبل از آن.
الرابع: مرحوم اردبیلی جواب چهارمی را نقل می کند که در رسائل و کفایه آمده است و ان شاء الله در جلسه ی بعد به آن اشاره می کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo