< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اضرار به نفس[1]
سخن در مسأله ای که مورد ابتلا می باشد و آن اینکه آیا اضرار به نفس جایز است یا نه.
گفتیم سه[2] مورد جای بحث ندارد که عبارتند از اضرار به نفس به شکل خودکشی، نقص عضو و نابود کردن قوایی که در بدن وجود دارد مانند از بین بردن قوه ی بویایی یا ذائقه و یا رجولیت. البته اگر ضرری باشد که قابل تدارک باشد آن هم جایز است مثلا مردم برای تجارت[3] به سختی و ضرر مبتلا می شوند.
اما در مورد کسانی که مثلا به سراغ موارد مخدر می روند و خود را در معرض انواع بیماری ها قرار می دهند، یا کسی که به خود ضرر مالی می زند و اموال خود را تا جایی که به اسراف نرسد در مواردی بیهوده خرج می کند. یا کسی که خود را ذلیل می کند تا پولی به دست آورد:
گفتیم این نوع ضررها جایز نیست و آیه ی قرآن و دلیل لا ضرر جلوی آن را می گیرد.
آیت الله خوئی قائل بود که اضرار به نفس تا جایی که به نقص عضو منجر نشود جایز است[4] [5]. ایشان به استدلال مشهور ایراد گرفته می فرماید: لا ضرر در جایی است که ضرر از ناحیه ی شارع باشد ولی در ما نحن فیه، فرد، خودش به خودش ضرر می زند لا ضرر آن را شامل نمی شود.
جواب اول این است که شارع مقدس هرچند آن را واجب نکرده است و همچنین آن را حرام نکرده است (و الا جای بحث نداشت) در نتیجه عمل مزبور یا مباح است و یا مستحب و یا مکروه است هر یک از اینها که باشد علامت آن است که حکمی ضرری در شرع وجود دارد. حتی اگر شارع آن را مباح بداند همان اباحه، حکمی ضرری خواهد بود. بنا بر این ما احتیاج نداریم که به دنبال آن باشیم که شارع عملی ضرری را واجب کند بلکه همین مقدار که چراغ سبز نشان دهد کافی است که حکمی مزبور از ناحیه ی او امضاء شده باشد و لا ضرر آن را نفی می کند.
جواب دوم این است که در مسأله ی سمره هم ضرر مربوط به پیغمبر و شارع نبود بلکه سمره بود که ضرر می زد. بنا بر این اگر قرار بود که همه چیز را پای شارع حساب کنیم در جریان سمره نیز پای غیر شارع در میان بود. هر آنچه را که در آنجا بگویید ما در ما نحن فیه جاری می کنیم.

دلالت روایات[6]:
قال الصدوق: قَالَ ع كُلَّمَا أَضَرَّ بِهِ الصَّوْمُ فَالْإِفْطَارُ لَهُ وَاجِبٌ[7]
یعنی هر چیزی که صوم به وسیله ی آن ضرر می زند افطار کردن بر فرد واجب است که معنای آن این است که اگر کسی روزه بگیرد این عمل حرام است زیرا ضرر دارد.
گاه اشکال شده است که در روایت دیگری که مشابه روایت فوق است از کلمه ی واجب در آن استفاده نشده است بلکه در آن عبارت (یسعه) استعمال شده است:
عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ مَا يَجِبُ عَلَى الْمَرِيضِ تَرْكُ الصَّوْمِ قَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنَ الْمَرَضِ أَضَرَّ بِهِ الصَّوْمُ فَهُوَ يَسَعُهُ تَرْكُ الصَّوْمِ[8]
یعنی اختیار روزه گرفتن و نگرفتن در دست فرد است.
یلاحظ علیه: مورد فوق از باب امر عقیب حذر است که دلالت بر وجوب ندارد. در روایت فوق سائل تصور می کرد که افطار حرام است و امام علیه السلام می فرماید: چنین نیست. اما روایت در مقام بیان این نیست که آیا افطار واجب است یا نه. این را باید از دلیل دیگر استفاده کنیم که همان روایت اول است.
اذا عرفت هذا فاعلم: ممکن است خود ضرر زدن حرام باشد و روزه یکی از مصادیق این کلی باشد. یا اینکه بگوییم: صوم حرام است و ضرر زدن ملاک آن است و وقتی چیزی حرام شد یقینا ملاک آن هم حرام می شود.
اشکال دیگر[9]بر استدلال به روایت اولی این است که اگر امام علیه السلام می فرماید: افطار واجب است این به سبب یک نوع خصوصیتی است و آن اینکه خداوند برای مسلمانان هدیه فرستاده است و آن اینکه مسافر باید نماز را شکسته بخواهد و در نتیجه دو رکعت را از باب هدیه حذف کرده است. همچنین روزه را نباید در سفر گرفت و این هم هدیه ای دیگر است بنا بر این اگر کسی روزه بگیرد این یک نوع رد هدیه است در نتیجه حرام می باشد. بنا بر این در صوم خصوصیتی است که به سبب آن نمی توان حکم آن را به جای دیگر سریان داد.
یلاحظ علیه: چه مانعی وجود دارد که دو ملاک در کار باشد اولا: هم ضرر به نفس حرام باشد و ثانیا اگر کسی روزه بگیرد این یک نوع رد هدیه ی خداوند باشد. این دو ملاک مانعة الجمع نیستند.

روایت چهارم[10]: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُوسَى بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع فِي الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ وَ بِهِ قُرُوحٌ أَوْ جُرُوحٌ (قرحه در داخل بدن شکل می گیرد مانند دمل و جروح از خارج است.) أَوْ يَكُونُ يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الْبَرْدَ فَقَالَ لَا يَغْتَسِلُ يَتَيَمَّمُ[11]
همه می گویند که اگر کسی جنب شود و آب برای او ضرر داشته باشد، نباید غسل کند بلکه باید تیمّم کند.
مراد از خوف بر نفس همان خوف از ضرر است که امام علیه السلام می فرماید: فرد مزبور نباید غسل کند بلکه باید به سراغ تیمّم رود. (مخفی نماند که این جمله ی اخباری است که در مقام انشاء می باشد و حتی از انشاء مؤکد تر است زیرا از وقوع عمل در خارج خبر می دهد کأنه مسلّم گرفته است که عمل فوق در خارج انجام خواهد شد. مانند کسی که می خواهد فرزندش را تربیت کند که نماز بخواند در نتیجه به جای اینکه بگوید باید نماز بخوانی می گوید: فرزند نماز می خواند.)
وقتی تیمّم واجب باشد، غسل حرام می شود. ممکن است خود ضرر زدن حرام باشد و غسل کردن یکی از مصادیق این کلی باشد یا اینکه بگوییم: غسل کردن حرام است و ضرر زدن ملاک آن است و وقتی چیزی حرام شد یقینا ملاک آن هم حرام می شود.
روایت پنجم[12]: روایت تحف العقول است که در اول مکاسب آمده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي كِتَابِ تُحَفِ الْعُقُولِ عَنِ الصَّادِقِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ أَمَّا مَا يَحِلُّ لِلْإِنْسَانِ أَكْلُهُ مِمَّا أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ فَثَلَاثَةُ صُنُوفٍ مِنَ الْأَغْذِيَة ... ُ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَكُونُ فِيهِ الْمَضَرَّةُ عَلَى الْإِنْسَانِ فِي بَدَنِهِ فَحَرَامٌ أَكْلُهُ إِلَّا فِي حَالِ الضَّرُورَة[13]
طرز استدلال به این روایت مانند همان است که در سابق بیان کردیم.
روایت ششم[14]: در فقه الرضاء آمده است: اعْلَمْ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُبِحْ أَكْلًا وَ لَا شُرْباً إِلَّا لِمَا فِيهِ الْمَنْفَعَةُ وَ الصَّلَاحُ وَ لَمْ يُحَرِّمْ إِلَّا مَا فِيهِ الضَّرَرُ وَ التَّلَفُ وَ الْفَسَادُ ُ فَكُلُّ نَافِعٍ مُقَوٍّ لِلْجِسْمِ فِيهِ قُوَّةٌ لِلْبَدَنِ فَحَلَالٌ وَ كُلُّ مُضِرٍّ يَذْهَبُ بِالْقُوَّةِ أَوْ قَاتِلٍ فَحَرَام‌[15]
فقه الرضاء کتاب علی بن بابویه است ولی فتاوای او مطابق متن روایات است.
در باب اطعمه و اشربه در وسائل الشیعه روایات بسیاری هست که می گوید بعضی از اطعمه و اشربه که حرام است به سبب این است که در آن ضرر وجود دارد.
روایت هفتم: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ عَنِ التَّدَلُّكِ بِالدَّقِيقِ بَعْدَ النُّورَةِ فَقَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْرَافٌ فَقَالَ لَيْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ وَ إِنِّي رُبَّمَا أَمَرْتُ بِالنَّقِيِّ فَيُلَتُّ لِي بِالزَّيْتِ فَأَتَدَلَّكُ بِهِ إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِيمَا أَتْلَفَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ[16]
در سابق نوره ها مانند امروزه نبود و بعد از استعمال آن، پوست دچار خارش می شد در نتیجه با آرد آن را تدلیک کرده یعنی مشت و مال می دادند. سائل از تدلیل با آرد سؤال می کند و امام علیه السلام می فرماید: این کار چون دارای فایده است اشکال ندارد. سائل اضافه می کند که اهل سنت می گویند که این کار اسراف است و امام علیه السلام در جواب می فرماید: این کار اسراف نیست و اسراف در جایی است که موجب اتلاف مال و ضرر به بدن شود.
روایت دیگری که از مفضل بن عمر است باقی مانده که ان شاء الله در جلسه ی بعد آن را بیان می کنیم.
علاوه بر این، عقل نیز حکم به قبح اضرار به بدن می کند. البته عقل حکم به حرمت نمی کند بلکه می گوید که این کار قبیح است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo