< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

93/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفاصیل موجود در استصحاب
گفتیم در مسأله ی استصحاب اقوالی وجود دارد و به قول چهارم رسیده ایم
التفصیل الرابع: الفرق بین الاحکام التکلیفیة و الاحکام الوضعیة
باید ابتدا فرق بین احکام تکلیفیه و وضعیه را روشن کنیم.
و قبل الورود فی المقصود نقدم امورا:
الامر الاول: تعریف احکام تکلیفیه و وضعیه
تعریف احکام تکلیفیه: الاحکام التکلیفیة عبارة عما تشتمل علی البأس و الزجر او انشاء المساواة. یعنی احکام تکلیفیه یا انشاء بعث است مانند فرمان به رفتن یا انشاء زجر است مانند فرمان به انجام ندادن چیزی و یا از باب انشاء مساوات است که همان اباحه است. هر یک از انشاء بعث و زجر به دو گونه است گاه شارع راضی به ترک نیست که می شود واجب (در بعث) و حرام (در زجر) و گاه هست مانند مستحب (در بعث) و مکروه (در زجر).
اما فرق بین اباحه ی شرعیه و اباحه ی عقلیه: در اباحه ی شرعیه اقتضای مساوات وجود دارد یعنی یک نوع داعی بر اقتضاء هست که فرد چه آن را انجام دهد یا ندهد فرقی ندارد. اباحه ی عقلیه لا اقتضاء است یعنی اصلا اقتضایی ندارد. بنا بر این اگر کسی بخواهد اباحه ی شرعیه را مستحب و یا واجب کند، این کار نوعی بدعت است. بر خلاف اباحه ی عقلیه که مقسم برای چهار حکم، واجب، مستحب، مکروه و مباح شرعی می باشد. بنا بر این اباحه ی شرعیه قسمی از اقسام است ولی اباحه ی عقلیه مقسم برای این چهار تا می باشد.
اما تعریف احکام وضعیه: احکام وضعیه مانند شرطیت، سببیت، مانعیت و مانند آن
در تعریف آن می گوییم: الاحکام الوضعیة عبارة عما لا تشمل علی انشاء البعث و لا انشاء الزجر و لا انشاء المساواة و مع ذلک لها صلة بفعل المکلف اما مباشرة (و مستقیما مانند ملکیت که متعلق به فعل مکلف است) و اما غیر مباشرة (مانند الماء طاهر که مستقیما ارتباط به فعل مکلف ندارد ولی بی ارتباط هم نیست زیرا اگر آب طاهر باشد می توان آن را نوشید و الا نمی شود.).
در احکام وضعیه انشاء هست ولی انشاء بعث و زجر و مساوات نمی باشد.

الامر الثانی: ان الامور الوجودیه علی اقسام اربعة
الجواهر: الجوهر ما اذا وجد لا فی موضوع
مثلا انسان، جوهر است و وقتی موجود می شود مستقلا موجود می شود و وجود آن استقلالی است. یعنی وجود آن فی نفسه است و قائم به نفس می باشد. (البته به یک معنا قائم به خداوند است ولی این معنا الآن مد نظر ما نیست.)
الاعراض: العرض ما اذا وجد وجد فی موضوع
رنگ عرض است و اگر بخواهد موجود شود باید عبایی باشد تا سیاهی معنا داشته باشد. همچنین است شیرینی و تلخی.
جوهر و عرض مصداق خارجی دارند و در خارج موجود می باشند. هم درخت که جوهر است در خارج است و هم رنگ میوه که عرض می باشد.
ممکن است گفته شود که جوهر هم اذا وجد وجد فی موضوع زیرا انسان برای محقق شدن احتیاج به مکان دارد.
جواب این است که مکان، موضوع نیست زیرا جوهر، گاه مجرد است مانند ملائکه و نفس ناطقه که احتیاج به مکان ندارد. جوهر مادی است که احتیاج به مکان دارد ولی در عین حال، مکان نمی تواند موضوع برای آن باشد. بنا بر این احتیاج به مکان، مقوّم جوهر نیست بلکه از خصوصیات جوهر مادی است که به مکان و زمان احتیاج دارد.
الانتزاعیات: چیزی است که بر خلاف اولی و دومی در خارج مصداق ندارد اما خارج یک خصوصیتی دارد که سبب می شود ذهن، این مفهوم را از خارج انتزاع کند.
فوقیت و تحتیت از این قبیل است که از خانه ای دو طبقه انتزاع می شود زیرا می بینیم که طبقه ی دوم فوق طبقه ی اول است و طبقه ی اول تحت آن می باشد.
همچنین است ابوت و بنوت که از دو جوهر خارجی که اب و ابن هستند انتزاع می شوند.
الاعتباریات: درجه ی اعتباریات از انتزاعیات ضعیف تر است. مثلا در خارج دو سیب است که در کنار هم از یک درخت آویزان شده اند. ما در خارج این دو را می بینیم و یا در آسمان به دو ستاره که همیشه کنار هم هستند نگاه می کنیم بعد دو نفر را به عقد هم در می آوریم و برای آن دو همان زوجیتی که در سیب و یا ستاره دیدیم برای آنها اعتبار می کنیم.
بنا بر این اعتبار این است که آنچه را در خارج می بینیم یک نوع نقشه از آن را در موارد خاصی پیاده می کنیم.
یا مثلا می بینیم که سر مدیر بدن است و تا سر از بدن جدا شود بدن بی حرکت باقی می ماند. حال اداره ای تشکیل می دهیم و یک نفر را به عنوان مدیر آنها بر می گزینیم تا برنامه ی آنها را تنظیم و اداره کند و به او رئیس می گوییم. واژه ی رئیس از رأس مشتق شده است و مانند سر است که بدن را اداره می کند. بنا بر این حکم تکوین را به اعتبار می کشانیم.
به عبارت دیگر، اعتبار، یک نوع شبیه سازی تکوین است.
همچنین است ملکیت تکوینی که مثلا من مالک اعضاء بدن خود هستم. بعد آن را در امور اعتباریه داخل می کنم و اگر خانه ای را می خرم خود را مالک آن می دانم.
اذا علمت هذه الامور الاربعه می گوییم: بحث در اعتباریات است.

الامر الثالث: هل الاحکام الوضعیة التی کلها اعتباریات مجعولة مستقلة او منتزعة من الاحکام التکلیفیة او مختلفة
این بحث را شیخ انصاری و محقق خراسانی مفصلا بیان کرده اند. یعنی آیا احکام تکلیفیه را شارع به شکل مستقل جعل کرده است یا اینکه این احکام از احکام تکلیفیه استخراج می شود. یعنی آیا شارع همان گونه که وجوب صلات را جعل کرده است شرطیت را نیز جعل کرده است یا اینکه شارع در این موارد جعلی ندارد و فقط فرموده است صل مع الطهور و ما از آن شرطیت طهارت را انتزاع می کنیم و یا می فرماید: لا تصل فی النجس که از آن مانعیت را انتزاع می کنیم و یا می فرماید: اقم الصلاة لدلوک الشمس که از آن سببیت را انتزاع می کنیم.
شیخ انصاری معتقد است احکام وضعیه همه از احکام تکلیفیه انتزاع می شود و هیچ یک مجعول مستقل شارع نیست.
قول دوم، قول صاحب وافیه است که عکس آن را می گوید و آن اینکه همه ی احکام وضعیه را شارع جعل کرده است و احکام تکلیفیه از آن انتزاع می شود.
صاحب کفایه سه قسم کرده است و گاه می فرماید: مجعول است و گاه می فرماید: منتزع است و گاه قائل است که ذو وجهین می باشد.

بحث اخلاقی: یکی از علماء عراق گفته است: الاسلام محمدی الحدوث حسینی البقاء
یعنی رسول خدا (ص) اسلام را ایجاد کرد و درخت اسلام را کاشت ولی باغبان دوم که آن را آبیاری کرد و بقاء آن را تضمین کرد امام حسین علیه السلام بود. زیرا بعد از رسول خدا (ص) همان جمعیتی که ضد اسلام بودند زمام اسلام را به عهده گرفتند و در ظاهر به اسلام پایبند بودند ولی در باطن هیچ التزامی به اسلام نداشتند.
راوی می گوید که معاویه هنگام اذان می گفت که من خیلی ناراحت هستم که نام رسول خدا (ص) را در شبانه روز پنج بار می شنوم. در چنین شرایطی که این درخت در حال خشک شدن بود می بایست کسی مردم را بیدار می کند و اینکه اسلام در خطر است را گوشزد می کرد. شهادت امام حسین علیه السلام لازم نبود که در روز اول ثمربخش باشد زیرا این بذر توسط ایشان پاشیده شد و در طول زمان ثمربخش می شد و به دنبال آن انقلاب توابین، مختار اشعث و مانند آن ایجاد شد و در سال 132 یک قیام همه جانبه در کشورهای اسلامی رخ دارد و بنی امیه ریشه کن شد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo