< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی آیه ی طلاق و متعه

بحث در آیاتی است که گاه ادعا شده است مجمل می باشند. البته ما معتقدیم که اگر بحث شود مشخص می گردد که این آیات دارای اجمال نیستند. ما در میان آیات، آیاتی را انتخاب کرده ایم که در میان مذاهب، در فهم آنها اختلاف وجود دارد.

به آیه ی طلاق رسیده ایم. امامیه معتقد است که در طلاق دادن باید دو شاهد وجود داشته باشد: ﴿أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ[1]

همچنین گفتیم که این سوره بتمامه در مورد مسائل طلاق سخن می گوید از این رو عبارت ﴿وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ﴾ به طلاق بر می گردد نه به رجوع.

همچنین گفتیم که ابو زهره از راه دیگر قائل شد که عبارت فوق به طلاق بر می گردد نه به رجوع و آن را در جلسه ی گذشته بیان کردیم.

حال دو مسأله ی دیگر باقی مانده است:

یکی طلاق در حال حیض است. امامیه معتقد است طلاق در حال حیض باطل است اما فقهاء اهل سنت می گویند چنین طلاقی صحیح می باشد غایة ما فی الباب اگر در مورد طلاق آمده است: ﴿وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ[2] که قروء جمع «قرء» و به معنای حیض است حیضِ طلاق به حساب نمی آید و باید از آن حیض پاک شود و بعد سه حیض دیگر صبر کند.

ما قائل هستیم که این حکم از اهل سنت بر خلاف آیه است زیرا خداوند می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ‌ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ[3] لام به معنای فی و یا به معنای غایت است. (قرطبی آن را به معنای «فی» می گیرد و جمعی نیز به معنای غایت که البته به نظر ما به معنای غایت است یعنی طلاق بدهید تا عده نگه دارند). این علامت آن است که عده بلافاصله بعد از طلاق شروع می شود. ولی اهل سنت که می گویند آن حیض حساب نمی شود بر خلاف ظاهر آیه سخن می گویند و حال آنکه آیه می گوید که بعد از صیغه ی طلاق سریع عده شروع شود.

مسأله ی دیگر در مورد آیه مسأله ی طلاق در طهر مواقعه است. اگر انسان با همسر خودش که پاک است نزدیکی کند در آن طهر نمی تواند همسرش را طلاق دهد. باید زن حائض شود و در طهر با او نزدیکی نکند تا بتواند طلاق دهد.

اهل سنت می گویند که طلاق در طهر مواقعه صحیح است ولی آن طهر جزء اطهار مواقعه محسوب نمی شود. در عده گاه سخن از سه حیض است و گاه سخن از سه طهر. اگر سه طهر میزان باشد اهل سنت قائل هستند که آن طهر مواقعه محسوب نمی شود و زن باید حائض شود و بعد که طاهر شد اولین طهر او شروع می شود.

نقول: این بر خلاف ظاهر آیه است زیرا همان گونه که گفتیم طلاق برای غایت شروع عده است یعنی عده باید بعد از طلاق شروع شود و حال آنکه طبق مبنای اهل سنت باید صبر کرد که طهر تمام شود و حائض شوند و بعد که پاک شدند عده ی آنها شروع شود.

 

آیه ی متعه (آیة الاستمتاع): امروزه در فضای مجازی به مسأله ی متعه حمله می شود و تصور می شود که متعه ای که شیعه قائل است با سفاح یکی است.

البته باید دانست که متعه دوا است نه غذا. یعنی جاهایی که انسان نمی تواند ازدواج دائم کند می تواند از این راه بهره گیری کند و این گونه نیست که انسان مانند غذا دائما به سراغ آن برود. البته در قرآن مجید چنین قیدی نیامده است ولی روی هم رفته از شرع چنین چیزی فهمیده می شود.

متعه عبارت است از اینکه انسان با زنی که موانع نکاح را ندارد (نه موانع حسبی مانند مصاهره مانند ام الزوجه و اخت الزوجه بودن نه موانع نسبی مانند خواهر، عمه، خاله و نه موانع رضاعی) ازدواج کند.

دیگر اینکه شرایط در عاقد و معقوده فراهم باشد یعنی عاقد، عاقل و مختار باشد و هکذا در مورد زن که معقوده است.

همچنین باید به اجل معین و اجرت معینه باشد. غایة ما فی الباب وقتی اجل به آخر رسید، زن حق ندارد ازدواج کند بلکه باید صبر کند (البته اگر ملاقاتی حاصل شده باشد) و عده نگه دارد و عده ی آن نصف عده ی نکاح دائم است. این عده برای این است که روشن شود در رحم او اولادی هست یا نه. اگر اولادی به وجود آمد، ولد رسمی است و باید در ثبت اسناد در شناسنامه ی پدر و مادر وارد شود. پدر و مادر از ولد ارث می برند و ولد نیز از آنها ارث می برد.

فرق متعه با ازدواج دائم در این است که جدا شدن زن از مرد در ازدواج دائم با طلاق است ولی در متعه با انقضاء اجل می باشد.

سعودی ها حدود بیست یا سی سال است که به مشکل بر خورده اند زیرا زن هایی در خانه ها مانده اند و ازدواج نکرده اند و این موجب مشکل شده است. فقهاء اهل سنت نکاحی درست کرده اند که نام آن را نکاح مسیار گذاشته اند که همان متعه است.

البته گاه سؤال می شود که کسی زنی را به عنوان متعه ی نود و نه سال به عقد موقت در آورده ام. واقع این است که چنین چیزی دیگر متعه نمی شود و یا باید گفت که باطل است و یا اینکه همان نکاح دائم باشد. اجل متعه باید متناسب با عمر فرد باشد. البته بعید است که این نکاح باطل باشد بلکه باید گفت که نکاح دائم است.

بعد از ذکر این مقدمه به سراغ آیه ی متعه می رویم که در سوره ی نساء آمده است:

ابتدا خداوند در اولین آیه چهارده مورد از محرمات نکاح را مطرح می کند و می فرماید: ﴿حُرِّمَتْ‌ عَلَيْكُمْ‌ أُمَّهاتُكُمْ‌ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي‌ أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‌ في‌ حُجُورِكُمْ (زنی را گرفتیم که از شوهر قبلی خود دختر دارد) مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي‌ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ (بنا بر این اگر با مادر نزدیکی نکرده باشد می تواند مادر را طلاق بدهد و دختر را بگیرد). فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ (عروس انسان) الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ (بنا بر این اگر کسی زنی بگیرد که پسری از شوهر قبلی اش دارد و بعد آن پسر ازدواج کند، همسر او بر انسان محرم نیست زیرا پسر مزبور از صلب او نمی باشد). وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ (یعنی قبل از نزول این آیه و این حکم) إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً[4]

﴿وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ (زنان شوهردار. البته «محصنات» در قرآن معانی مختلفی دارد ولی در اینجا به معنای زنان ازدواج کرده است.) إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ (واضح است که کنیز اگر شوهردار باشد بر مولی حلال نیست. این بخش از آیه در مورد اسیران است یعنی زنانی که اسیر کرده اید اگر شوهر کافر داشته باشند که در بلاد کفر مانده اند ارتباطشان با شوهرشان قطع می شود و باید این زن اسیر، عده نگه دارد و اگه دارای اولاد نیست بر مولی حلال می شود). كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ (آنچه از آیه ی قبل و تا این بخش از آیه گفتیم، نوشته ی خداوند است که انسان باید به آن عمل کند. یعنی این مسأله منجز است و قابل نسخ نمی باشد كِتابَ منصوب به فعل مقدر است که عبارت است از «کتب الله کتابا علیکم»). وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ (و غیر از این چهارده گروه از زنان همه بر شما حلال هستند. در اینجا نکته ای است و آن اینکه «ذلک» و «ذلکم» متشکل از دو عبارت است: یکی «ذا» است که برای اشاره است و «ک» و «کم» که ضمیر مخاطب می باشد. در اینجا نیز «ذا»، اشاره به همان چهارده گروه است و «کم» اشاره به شما می باشد. اشکال نشود که اگر «ذا» به آن چهارده گروه بر می گردد چرا مفرد آمده است زیرا پاسخ می دهیم که این به اعتبار «ما» موصوله است) أَنْ تَبْتَغُوا (مفعول لاجله می باشد. یعنی «احلّ لأن تبتغوا») بِأَمْوالِكُمْ (پول بدهید و زن بگیرید و مفعول «تَبْتَغُوا» در تقدیر است که همان نکاح می باشد. این بخش از آیه با متعه می سازد زیرا در نکاح متعه است که پول مطرح است). مُحْصِنينَ (در حالی که متعفف هستید) غَيْرَ مُسافِحينَ (و نباید کار شما از باب زنا باشد. «سفح» به معنای پخش آب است کأنه زانی آبش را پخش می کند و به سراغ کار خود می رود.) فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ‌ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً[5]

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده بخش آخر آیه را توضیح خواهیم داد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo