< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیه ی متعه و طلاق

نکته از بحث دیروز باقی ماند و آن اینکه ما از یک سو معتقد هستیم که شریعت اسلام شریعت خاتم است و آخرین شریعتی است که از طرف خداوند برای هدایت بشر آمده است. معنای خاتمیت این است که در اسلام حلّ تمامی مشکلات وجود دارد و هیچ مشکلی نیست که بشر تا روز قیامت با آن روبرو شود مگر اینکه حل آن در اسلام وجود دارد.

در عین حال، این مشکل وجود دارد که بعضی از افراد در کشورهای خارجه ماهها مشغول تحصیل و یا تجارت هستند و قدرت بر ازدواج دائم ندارند. آنها مسأله ی جنسی خود را چگونه باید حل کنند؟ در اینجا سه راه حل وجود دارد:

اول اینکه خودداری کنند و نفس خود را کنترل نمایند. این کار هرچند خوب است ولی همه از پس آن بر نمی آیند علی الخصوص با این مظاهر فسادی که در دنیا وجود دارد.

راه دیگر این است که به سراغ ازدواج دائم بروند. این در حالی است که او زندگی خود را شاید نتواند به خوبی اداره کند چه رسد به ازدواج دائم. همچنین او چون نمی خواهد در آن مملکت سکونت داشته باشد نمی خواهد که در آنجا تشکیل زندگی دهد.

راه سوم این است که خدای ناکرده به سراغ فساد و فحشاء رود. این هم با کرامت جوان سازگار نیست مضافا بر اینکه حرام می باشد.

راه چهارم که راه حل است همان ازدواج موقت می باشد که فرد با هزینه ی بسیار کم آن را انجام می دهد. البته باید شروط آن مانند عقد، مهریه و زمان و سایر مسائل رعایت شود.

بنا بر این نسخ متعه که اهل سنت به آن قائل هستند با خاتمیت سازگار نیست.

 

نکته ی دیگر این است که اهل سنت قائل هستند که دو نفر می توانند نکاح دائم کنند ولی نیّت آنها این باشد که بعد از دو سه سال با طلاق از هم جدا شوند.

ما می گوییم که این با متعه چه فرقی دارد؟ و حتی متعه از آن بهتر است زیرا در متعه راستگویی هست ولی در این نوع عقد دائم چنین نیست زیرا فقط ظاهر آن عقد دائم است ولی باطن آن ازدواج موقت می باشد. حتی صاحب المنار به این نکته اشاره کرده است و می گوید که این دو ازدواج با هم فرقی ندارند و فقط این فرق است که انقطاع نکاح در اولی مخفی است ولی در متعه ظاهر و آشکار است.

 

طلاق ثلاث: علماء شیعه قائل هستند که طلاق یک بار انجام می شود و طلاق سه مرتبه در یک مجلس باطل است. بنا بر این فرد چه بگوید: «انتِ طالق ثلاثا» و یا سه بار جمله ی «انتِ طالق» را تکرار کند. طلاق ثلاثه یا بالکل باطل است و یا اینکه فقط یک طلاق محسوب می شود.

ما معتقد هستیم که فتوای شیعه با ظاهر آیات قرآن هماهنگ است.

خداوند در سوره ی بقره می فرماید: ﴿الطَّلاقُ‌ مَرَّتانِ‌ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ[1]

طلاق دو بار انجام می شود به این گونه که مره ای بعد از مره می باشد. بعد از دو بار، شوهر باید حواسش جمع باشد و آن اینکه یا باید امساک به معروف کند و با رجوع کردن همسر را برای خود نگه دارد و یا اگر می داند که با زن سازگاری ندارد باید زن را رها کند و تسریح به احسان کند. «سرّح» به معنای آزاد کردن است یعنی بگذارد که عده ی زن تمام شود و به سراغ کار خود برود و نگذارد که کار به طلاق سوم برسد.

﴿مَرَّتانِ﴾ همان گونه که گفتیم به معنای یک مرتبه بعد از مرتبه ی دیگر است. سه طلاقه کردن در یک مجلس را یک مرة بعد از مره ی دیگر نمی گویند.

این در فقه، نظائری دارد:

    1. در مورد ملاعنه که بین زن و شوهر رخ می دهد، چهار بار یکی دیگری را تکذیب کند و او نیز باید دیگری را چهار بار تکذیب کند. در اینجا چهار بار باید عبارت تکذیب تکرار شود و نمی توان یک بار آن را گفت و بعد اضافه کرد: اربع مرات.

    2. همه قائل هستند که در اذان چهار تکبیره وجود دارد. این تکبیره ها را باید چهار بار گفت و نمی توان یک بار گفت: الله اکبر اربع مرات.

    3. همه می گویند که گفتن تکبیرة الاحرام هفت بار مستحب است. نمی توان یک تکبیره گفت و بعد سبع مرات را به آن اضافه کرد.

    4. همچنین در رمی جمرات هفت سنگریزه را باید رمی کند و نمی تواند هر هفت تا را با هم جمع کرد و یکباره رمی نمود.

به قول شیخ مفید: چگونه می توان مرتان را به مرة واحدة تبدیل کرد و گفت: «انتِ طالق ثلاثا»

ان قلت: این استدلال در صورتی صحیح است که فرد بگوید: «انتِ طالق ثلاثا» ولی اگر سه مرتبه بگوید: «انتِ طالق» ثلاث مرات به آن صدق می کند. بنا بر این اگر صیغه متعدد باشد آیه با آن مخالف نیست.

قلت: «انتِ طالق» دوم و سوم باطل است زیرا طلاق در صورتی صحیح است که نکاحی وجود داشته باشد. بعد از «انتِ طالق» اول، زن مطلقه می شود و دیگر نمی توان به زنی که مطلقه هست دوباره گفت «انتِ طالق»

سپس خداوند می فرماید: ﴿وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلاَّ أَنْ يَخافا أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فيمَا افْتَدَتْ بِهِ[2]

یعنی مهریه ای که داده اید حق گرفتن آن را ندارید مگر اینکه طلاق شما خلعی باشد. یعنی زن و شوهر بترسند که نتوانند زندگی شرعی داشته باشند که در این صورت اشکال ندارد که زن کل یا بخشی از مهریه ی خود را ببخشد تا شوهر او را طلاق دهد.

به هر حال این بخش از آیه مربوط به بحث ما نمی شود.

آنگاه خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿فَإِنْ‌ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ‌ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُها لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[3]

﴿فَإِنْ‌ طَلَّقَها﴾ ناظر به ﴿فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ﴾ یعنی اگر کسی دو بار طلاق داد و رجوع کرد و بار سوم همسر خود را طلاق داد. بنا بر این معنای آیه چنین است: «فان طلقها بعد الامساک بمعروف» که همان طلاق سوم است. که در این صورت زوجه، دیگر به همسر خود حلال نمی شود مگر اینکه محلّل بیاید و بعد که محلّل طلاق داد همسر اول دوباره می تواند زوجه را برای خود بگیرد.

ظاهر ﴿فَإِنْ‌ طَلَّقَها﴾ این است که باید دو طلاق جداگانه اتفاق بیفتد و هنگام طلاق سوم حکم مزبور پیاده شود.

آنگاه خداوند در آیه ی سوم که در سوره ی طلاق است می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ‌ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ[4] این علامت آن است که بعد از هر طلاق باید عده باشد و حال آنکه در سه طلاقه کردن چنین چیزی وجود ندارد. طبق این آیه، طلاق برای یک غایت است و آن عده نگاه داشتن است.

البته ما فقط آیات را بحث می کنیم و الا اگر به سراغ روایات شیعه رویم حکم باطل بودن سه طلاقه کردن در یک مجلس به حد تواتر می رسد.

 

مطابق روایات اهل سنت سه طلاقه کردن در زمان رسول خدا (ص) باطل بود زیرا عرب ها در ایام جاهلیت برای طلاق عددی قائل نبودند و برای فشار آوردن به زن، او را طلاق داده و بعد رجوع می کردند. اسلام برای رفع این مشکل طلاق ها را منحصر به سه طلاق کرد که بعد از طلاق سوم بدون محلّل نمی توان به زن رجوع کرد.

در زمان ابی بکر و در زمان عمر تا شش سال خلافت، سه طلاقه باطل بود. بعد عمر به سراغ مصلحت اندیشی رفت (یکی از قوانین اهل سنت این است که حاکم می تواند بر اساس مصلحت، حکمی را جعل کند) و گفت: برای اینکه جلوی سه بار طلاق دادن را بگیریم زیرا هر چه به مردم می گوییم که سه بار همسرتان را طلاق ندهید، آنها این کار را می کنند بنا بر این برای جلوگیری از انجام این کار می گوییم: اگر کسی در یک مجلس سه طلاق را جاری کرد، این سه طلاق علیه او حساب می شود و این کار برای ادب کردن مردم بود.

نقول: اولا حاکم چنین اختیاری ندارد و اجتهاد در مقابل نص غلط می باشد.

ثانیا: اگر تنازل کنیم و حکم خلیفه ی دوم را قبول کنیم می گوییم که چه بسا این به سبب مصلحت در آن زمان بود و چه دلیلی وجود دارد که آن حکم تا الآن باقی بماند. زیرا گاه زوج از دست زوجه عصبانی می شود و قدرت تصمیم گیری خود را از دست داده همسر خود را در جا سه طلاق می دهد (مخصوصا که مطابق فتوای اهل سنت حضور عدلین هنگام طلاق شرط نیست) بنا بر این همسر او سه طلاقه می شود و باید فقط با محلّل مشکلش حل شود و این کار هم با غیرت او سازگار نیست. زیرا محلّل به گونه ای است که زن و مرد باید عسیله ی هم (شهوت آمیزش جنسی) را بچشند.

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ (صفوان جمال کارش کاروان داری بود و روایات سفر بیشتر از او نقل شده است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ أَنَ‌ رَجُلًا قَالَ‌ لَهُ‌ إِنِّي طَلَّقْتُ امْرَأَتِي ثَلَاثاً فِي‌ مَجْلِسٍ‌ قَالَ لَيْسَ بِشَيْ‌ءٍ ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ‌ اللَّهِ‌ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَ‌- إِلَى قَوْلِهِ‌ لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً ثُمَّ قَالَ كُلُّ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ وَ السُّنَّةَ فَهُوَ يُرَدُّ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ السُّنَّةِ.[5]

مرحوم طباطبایی در المیزان می گوید که اهل بیت به سبب آشنایی که با زبان قرآن دارند به آیاتی استدلال می کنند که در ذهن هیچ فقیهی نیست. بر همین اساس امام به این آیه استدلال می کند: لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً این آیه هنگامی صدق می کند که طلاق ها از هم جدا باشد. زیرا بعد از یک طلاق ممکن است خداوند کاری کند که آن دو دوباره با هم جمع شوند. اما اگر هر سه طلاق در یک مجلس اتفاق بیفتد دیگر لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً معنی ندارد زیرا اگر محلّل با همسر او ازدواج کند چه بسا از او خوشش بیاید و دیگر هرگز او را طلاق ندهد.

ما در کتاب «الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف» مفصل این بحث را مطرح کرده و به روایات اهل سنت نیز اشاره کرده ایم.

نکته ی دیگر این است که اسلام می خواهد که بناء خانواده که مهمترین بناء و خانه در نزد خداوند است مستحکم بماند و در روایت است که بهترین خانه خانه ای است که در آن ازدواج صورت بگیرد و شوم ترین خانه خانه ای است که در آن طلاق باشد از این رو خداوند قید و بند ازدواج را کم کرده ولی قید و بند طلاق را زیاد کرده تا این کانون کمتر ویران شود. این در حالی است که اهل سنت قیود طلاق را بسیار کاهش داده اند. شهادت عدلین را حذف کرده و سه طلاق دادن در مجلس واحد را هم جایز می دانند. این به سبب انحراف از اهل بیت است.

بر اساس نقل بخاری، رسول خدا (ص) در آخرین روز وفات سران را جمع کرد و فرمود که قلم و دوات و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید. اما اجازه ندادند او چیزی بنویسد.

گاه گفته می شود که رسول خدا (ص) چرا به قول مخالفین اهمیت داد؟ حتی اگر با این کار او مخالفت شده بود رسول خدا (ص) می توانست کلام آنها را گوش ندهد و مطلب خود را بنویسد.

پاسخ آن واضح است و آن اینکه کسانی که لسان رسول خدا (ص) را بی ارزش کرده بودند تحریف دستنوشت او نیز برای آنها آسان بود. با این حال، حدیث ثقلین از رسول خدا (ص) به شکل متواتر نقل شده است که در کتب شیعه و سنی منعکس است. و حتی در روایت است که رسول خدا (ص) بعد از یک روز آن مجلس که نگذاشتند چیزی بنویسد در حالی پاهایش روی زمین کشیده می شد به مسجد آمد و روی اولین پله ی منبر نشست و حدیث ثقلین را برای مردم بیان فرمود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo