< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیه ی خمس

خداوند در سوره ی انفال می فرماید: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ‌ خُمُسَهُ‌ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ[1]

به عنوان مقدمه می گوییم: کسانی که درباره ی حکومت اسلامی بحث می کنند و دید منفی دارند می گویند: در اسلام برای حکومت اسلامی سرمایه ای معین نشده است. رسول خدا (ص) حکومت اسلامی را ایجاد کرد ولی پشتوانه ی مالی آن مشخص نیست و این یک نوع اشکال در حکومت اسلامی می باشد.

این در حالی است که در آئین مقدس اسلام هفده مورد برای اقتصاد اسلامی و دولتی معین شده است و حکومت اسلامی می تواند از این موارد در مشکلات خود بهره بگیرد.

در درجه ی اول انفال است که دایره ی بسیار وسیعی دارد و فقط یک مصداق آن معادن می باشد. همچنین است سرزمین های موات، بطون اودیه، جنگل ها، میراث من لا وارث له و ما یغنمه المقاتلون که همان خمس می باشد همه جزء انفال است.

در مرحله ی بعد زکات است که انعام ثلاثه، غلات اربعه و سایر موارد را شامل می شود تا نه مورد.

سومین مورد خمس است که گنج، غوص، مال حلال مختلط به حرام، ذمی که زمین را از مسلمان بخرد، ارباح مکاسب و غیره را شامل می شود.

چهارم، خراج و مقاسمه است. یعنی زمین هایی که مسلمانان فتح کرده اند، تا روز قیامت قابل فروش نیست و فقط آنها را می توان در اختیار افراد نهاد و از آنها اجاره گرفت. البته خراج با مقاسمه فرق دارد.

پنجم جزیه است. همان گونه که مسلمانان خمس و زکات می دهند، اقلیت های مذهبی که در سایه ی حکومت اسلامی امنیت دارند و از تمامی امکانات مملکت بهره می گیرند باید مبلغی بپردازند که جزیه نام دارد. اتفاقا آنچه که آنها می پردازند به مراتب کمتر از آنچه است که مسلمانان می پرداخت می کنند. این نشانه ی این است که اسلام دین رأفت و محبت می باشد.

ششم ضرائب است که جمع ضریبه و به معنای مالیات می باشد. اگر حکومت اسلامی مشاهده کند که میزان درآمدش در یک سال کم است و نمی تواند با آن، درآمد کشور را اداره کند می تواند با نظارت ولی فقیه مالیاتی بر بعضی از امور در حد عدالت وضع کند تا نیازش برطرف شود. مالیات در اسلام نه حرام است و نه حلال بلکه تابع وضع موجود می باشد.

هفتم مظالم است. مظالم عبارت از مالی است که مجهول المالک است و صاحب آن را نمی شناسند تا مال را به او بدهند در نتیجه آن را در اختیار دولت اسلامی قرار می دهند که مصرف کند و ثواب آن به صاحب مال بر می گردد.

هشتم کفارات است. کفاراتی که در اسلام است فراوان می باشد. اگر این کفارات جمع شود بسیاری از نیازهای دولت را رفع می کند.

نهم الاوقاف و الوصایا و النذورات العامة است. اینها اگر تحت نظر دولت اسلامی باشد و به صورت صحیح جمع شود مشکلات بسیاری را حل می کند. البته مراد نذورات خاصه نیست مانند اینکه کسی نذر می کند که مالی را در عزای امام حسین علیه السلام مصرف کند.

دهم ضحایا است که قربانی هایی است که در مکه و غیر آن انجام می گیرد. اگر این قربانی ها به شکل صحیح جمع آوری شود می تواند برخی از مشکلات را رفع نماید.

امروزه بهزیستی، ایتام و کسانی که تحت حمایت هستند همه نیاز به بودجه دارند که می توانند از همه ی این موارد بهره بگیرند. نیاز دولت اسلامی تنها در جنگ و هزینه ی کارمندانش خلاصه نمی شود بلکه صدها نیاز دارد.

علاوه بر این دولت اسلامی خودش می تواند سرمایه گذاری و تجارت کند. دولت می تواند مثلا پل سازی کند و از مردم پول بگیرد و همین گونه است در کشیدن راه آهن و خرید هواپیما و کشتی و ارائه ی خدماتی مانند تلفن، پست و غیره.

اگر این عناوین به خوبی جمع آوری شود و مصرف گردد مبالغ بسیار هنگفتی جمع آوری می شود که در سایه ی آن هیچ فقیری در جامعه باقی نمی ماند.

در آیه ی شریفه ﴿أَنَّما﴾ در واقع «أنّ» و «ما» بوده است البته اگر ﴿أَنَّما﴾ به معنای حصر باشد سر هم نوشته می شود ولی در اینجا «ما» موصوله است و لذا باید جدا نوشته شود.

در سوره ی مرسلات هم همین نکته وجود دارد و به جای اینکه این واژه را جدا بنویسند سر هم نوشته اند: ﴿إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ‌﴾[2] علت آن این است که هنگام استنساخ قرآن در زمان رسول خدا (ص) و یا بعد از ایشان، این واژه را سر هم نوشته اند و برای محفوظ ماندن قرآن همان رسم الخط را حفظ کرده اند.

مثلا در آیه ی ﴿وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْیدٍ[3] که «أید» را با دو یاء نوشته اند و علت آن همان است که در زمان رسول خدا (ص) چنین نوشته شد و همان را حفظ کرده اند.

در ﴿غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ﴾ عبارت ﴿مِنْ شَيْ‌ءٍ﴾ که بیان موصول و بیان ﴿غَنِمْتُمْ﴾ است دلیل بر این است که مراد از غنیمت، غنائم جنگی نیست و هر نوع درآمدی را شامل می شود. و الا اگر مراد غنائم جنگی بود می فرمود: «انما غنمتم فی الحرب»

﴿فَأَنَّ لِلَّهِ‌ خُمُسَهُ‌ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ﴾ یعنی «فأن خُمُسه لله...». در قرآن هرگاه «ذی القربی» همراه با رسول باشد مراد ذی القربای رسول است و اگر بدون رسول باشد همه ی بستگان را شامل می شود.

جالب اینکه «الله، رسول و ذی القربی» همراه با لام آمده است ولی سه تای دیگر بدون لام و علت آن این است که سه تای اول مالک هستند ولی سه تای دیگر مصرف کننده اند. سه تای اول مالکند و باید سهم آنها را به خودشان داد و باید خمس را بین آن سه تقسیم کرد ولی سه تای دیگر از باب مصرف است و می شود نصف آن را به تنهایی به یتیم و یا ابن السبیل و یا مساکین داد.

اطلاق ﴿وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ﴾ به ظاهر هر یتیمی و هر مسکین و یا ابن سبیلی را شامل می شود ولی روایات ما این را مقید کرده و آنها را نیز مربوط به رسول می داند یعنی یتامای رسول و هکذا.

﴿إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ این عبارت قید برای ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ‌ خُمُسَهُ﴾ یعنی خمس آن برای خدا و رسول و ذی القربی است در صورتی که شما ایمان به خدا و ایمان به آنچه به بنده ی خود در ﴿يَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ که روز بدر است نازل کرده ایم داشته باشید. روز بدر را به این نام می نامند زیرا خداوند تعالی «فرقّ فیه بین الحق و الباطل».

در آیه نیامده است که در آن روز چه بر رسول خدا (ص) نازل شده است ولی در روایات توضیح داده شده است. گاه گفته می شود که این آیه نازل شده است: ﴿فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَيِّباً[4] و گاه می گوید که این آیۀ: ﴿إِذْ يُوحي‌ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي‌ مَعَكُمْ‌﴾[5] نازل شده است.

﴿يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ﴾ یعنی روزی که دو صف با هم مقابله کردند؛ در یک صف نهصد و نه نفر بود و در صف دیگر سیصد و سیزده نفر. بنا بر این مسلمانان یک سوم کفار بودند ولی در عین حال به سبب ایمانی که داشتند و مرگ و حیات در نظرشان یکسان بود بر کفار غلبه کردند. انسان اگر جان بر کف باشد از هیچ امری نمی ترسد و در هر امری وارد می شود.

به هر حال، بحث در این است مراد از آیه ی فقط غنائم حربی است یا هر درآمدی را شامل می شود. برای توضیح باید به سراغ اهل لغت رویم، بعد روایات را بررسی کنیم و بعد به سراغ فتاوای علماء اهل سنت رویم.

اما اهل لغت همگی متفق هستند که معنای «غنیمت» در آمدهایی است که انسان انتظارش را ندارد و به آسانی به دست می آید.

مثلا خلیل که پایه گذار لغت عرب است و اولین کسی است که در لغت عرب کتاب نوشته در کتاب عین می گوید: الغُنْمُ‌: الفَوْزُ بالشَّيْ‌ءِ من‌ غَيْر مَشَقَّةٍ. و الاغْتِنامُ‌: انْتِهازُه‌ مثلا انسان اگر یکدفعه مالک معدن شود به آنچه به دست آورده غنیمت می گویند.

ازهری دومین لغت شناس عرب می گوید: الغُنْمُ‌: الفَوْزُ بالشَّيْ‌ءِ و الاغْتِنامُ‌: انْتِهازُ الغُنم.

ابن فارس که همواره سعی دارد به ریشه ها اشاره کند می گوید: الغين و النون و الميم و النون أصلٌ صحيح واحد يدلُّ على إفادة شى‌ءٍ لم‌ يُملَك‌ من‌ قبل‌، ثم يختصّ به ما أُخِذ من مال المشركين بقَهْرٍ و غَلَبة.

ابن اثیر در نهایة در غریب قرآن و حدیث می گوید: الرّهن‌ لمن‌ رهنه‌، له غنمه و عليه‌ غُرْمُه‌ یعنی اگر کسی چیزی را گرو گذاشت، درآمدش مال راهن است و ضررش هم مال اوست. او غُنم را در منفعت و درآمد به کار می برد. ضمیر در له به راهن بر می گردد زیرا مرتهن حق تصرف در مال مرهونه را ندارد.

فیروزآبادی صاحب قاموس می گوید: و الغُنْمُ‌: الفَوْزُ بالشَّي‌ءِ لا بمَشَقَّةٍ و اغنمه کذا تغنیما ای نفّله ایاه.

برای تحقیق بیشتر می توان به شرح قاموس تألیف زبیدی اشاره کرد که می گوید: غنِم یغنم: اصاب غنیمة فی الحرب و غیرها.

به هر حال از آنجا که فقهاء، غنیمت را در خصوص حرب به کار برده اند معمول شده است که غنیمت به این معنا باشد.

در قرآن، غنیمت هم در غنائم جنگی به کار رفته است و هم در موارد بسیاری در غنائم غیر جنگی که به نمونه هایی اشاره می شود:

﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ‌ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ[6]

این آیه رد بر اسامة بن زید است. او در بیابان فردی را دید و خیال کرد مشرک است و او را کشت و حال آنکه آن فرد به اسامه سلام کرده بود. ولی چون سلاح خوبی داشت اسامه برای اینکه مال او را تصاحب کند، او را به قتل رساند. بعد خدمت رسول خدا (ص) آمد و جریان را عرض کرد و آیه ی فوق نازل شد.

در این آیه عبارت ﴿مَغانِمُ كَثيرَةٌ﴾ در جزای بهشتی به کار رفته است. کسی نگوید که این از قبیل مشاکله است زیرا مشاکله آن است که قبلا لفظی بیاید و بعد انسان شبیه آن سخن بگوید مانند:

قالوا اقترح شیئا نُجد لک طبخه***قلت اطبخوا لی جبّة و قمیصا

و اما روایات: غنیمت در لسان رسول خدا (ص) به معنای درآمد بود:

ابن ماجة در کتاب زکات می گوید: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِذَا أَعْطَيْتُمُ الزَّكَاةَ فَلَا تَنْسَوْا ثَوَابَهَا، أَنْ تَقُولُوا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا مَغْنَمًا، وَلَا تَجْعَلْهَا مَغْرَمًا[7] یعنی خداوندا این زکات را برای ما غنیمت قرار بده تا در آخرت بدرد ما بخورد

احمد در مسند خود می گوید: غنیمة مجالس الذکر الجنة[8] . یعنی هر مجلسی که در آن ذکر خداست غنیمت آن که همان درآمد آن باشد بهشت است.

در مورد ماه رمضان آمده است که غنم للمؤمن.[9] یعنی ماه رمضان برای مؤمن یک نوع درآمد خوبی است زیرا نفس های او در این ماه تسبیح است و خوابش عبادت می باشد.

درباره ی صوم نیز در روایت آمده است که اگر مسلمان در زمستان روزه بگیرد یک غنیمتی برای اوست. یعنی چون هوا سرد است روزه کمتر او را اذیت می کند: الصوم فی الشتاء الغنیمة الباردة.[10]

حتی فقهاء نیز بسیار می گویند: من له الغنم فعلیه الغرم. آن کس که درآمد مال اوست جریمه هم مال او می باشد.

بنا بر این کلمه ی غنیمت هم در لغت و هم در کتاب الله و احادیث، معنای عامی داشت.

حال باید به سراغ کلمات اهل سنت رویم که آنها با این آیه در غیر غنائم حربی استعمال می کنند. مثلا در اینکه معدن خمس دارد و یا غوص خمس دارد به این آیه تمسک می کنند و می گویند: فی الوکاز (گنج) الخمس و بعد به این آیه تمسک می کنند.

همچنین در روایات اهل سنت روایاتی داریم مبنی بر اینکه رسول خدا (ص) از ارباح مکاسب خمس گرفته است. جالب اینکه این روایت در صحیح مسلم آمده است.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده این بحث را تمام می کنیم و سپس به سراغ آیه ی تمتع می رویم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo