< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیه ی حج

این آیه در سوره ی مبارکه ی بقره است: ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَ‌ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ[1]

گفتیم که ﴿أَتِمُّوا﴾ به این معنا است که عمل را به پایان برسانید و عمل را ناقص انجام ندهید. اما اهل سنت قائل هستند که معنای آن این است که حج و عمره را از هم جدا کنید. این در حالی است که ﴿أَتِمُّوا چنین معنایی ندارد. این کلمه در مقابل محصور است که در بخش بعدی آیه می آید. محصور نمی تواند تمام حج را انجام دهد. (با این قرینه تمام کردن حج و عمره یعنی انجام دادن کامل آن دو) کسی محصور است اگر دشمن جلویش را بگیرد مانند رسول خدا (ص) در سال ششم هجرت، باید همان جا قربانی را انجام دهد و از احرام بیرون آید. اما اگر محصور به سبب مرض نتواند حج را تمام کند، او باید قربانی را به منی بفرستد و هر وقت در منی قربانی انجام شد، او سر خود را می تراشد و از احرام خارج می شود. فاء در ﴿فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ﴾ فاء نتیجه است.

غالبا در کتاب های فقهی اگر کسی مریض باشد به او محصور و اگر دشمن مانع او شود به او مصدود می گویند ولی در آیه ی فوق کلمه ی ﴿أُحْصِرْتُمْ﴾ هر دو را شامل می شود.

این بخش از آیه که می فرماید: ﴿فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ مربوط به مریض است و حکم مصدود در سنت بیان شده است. فردی که مریض است غالبا همراه با کاروان است از این رو یکی از افراد را انتخاب می کند و هدی را به او می سپارد تا آن را به منی برده در روز معین ذبح کند و بعد سر خود را می تراشد و مُحل می شد.

بعد خداوند می فرماید که اگر مریض مجبور شود سر خود را بتراشد یا در سرش جانور مانند شپش پدید آمده باشد او قبل از اینکه هدی در منی ذبح شود می تواند سر خود را بتراشد ولی در عوض باید کفاره دهد: ﴿فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ﴾ کفاره این است که یا باید سه روز روزه بگیرد یا شش نفر یا ده نفر را به عنوان صدقه طعام دهد و اگر به مقدار کافی پول دارد، ﴿نُسُكٍ﴾ را انجام دهد که همان قربانی است. ﴿نُسُكٍ﴾ جمع «نسیکة» است که به معنای عبادت می باشد کأنه ذبح یک نوع عبادت است.

﴿فَإِذا أَمِنْتُمْ﴾ یعنی اگر امنیت بر قرار است ﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ﴾ اگر کسی با انجام عمره از احرام بیرون آید و متمتع شود یعنی حلال های احرام بر او حلال شود، او می تواند به حج رود و اعمال حج را انجام دهد.

این علامت آن است که هم باید عمره را انجام داد و هم حج را و هم باید در وسط، متمتع شد (یعنی از احرام درآمد).

عبارت ﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ﴾ بیانگر این است که بعد از اتمام عمره ی تمتع باید به سراغ حج رفت. بنا بر این آنچه اهل سنت انجام می دهند که ابتدا حج و سپس در ماه های دیگر عمره را به جا می آورند بر خلاف این آیه است.

اینکه خداوند از اعمال حج فقط به هدی اشاره کرده است به سبب این است که می خواهد حکمی از احکام هدی را بیان کند ﴿فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ﴾ یعنی اگر کسی پول کافی برای هدی نداشت او باید عوض آن که ده روز روزه است را انجام دهد که سه روز آن را در ایام حج و هفت تای آن را هنگامی که به وطن خود بر گشت انجام می دهد.

مراد از ﴿ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ﴾ هشتم و نهم است و دهم چون نمی توان روزه گرفت باید روز بعدش را روزه بگیرد.

بعد می فرماید: ﴿تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ﴾ شاید سؤال پیش آید که چه لزومی داشت که خداوند بعد از سه روز و هفت روز، اضافه کند که با این کار ده روز کامل می شود.

پاسخ این است که مبادا کسی تصور کند که بین سه تا در ایام حج و هفت تا در وطن مخیّر است بلکه باشد هر دو را انجام دهد تا ده روز کامل شود.

﴿ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ یعنی این حکم که گفتیم ﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَج﴾ مربوط به کسی است که آفاقی است یعنی خانه اش در مکه و اطراف مکه نباشد و در خارج از دوازده یا چهل و هشت میلی مکه و اطراف مکه باشد. اما کسی که در مکه و اطراف آن است وظیفه ی او حج افراد می باشد. یعنی ابتدا باید به ادنی الحل رود و به عرفات رفته و اعمال حج را تمام کند و بعد در همان ماه حرام یا بعد از آن یک عمره ی مفرده انجام دهد.

سپس خداوند می فرماید: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ﴾ یعنی به این احکام تشریعی دست نزنید. معنای تقوای الهی پرهیز کردن از عذاب الهی نیست این کلمه از «وقایة» گرفته شده که به زرهی می گویند که انسان می پوشد تا ضربه ی دشمن بر بدن او اثر نکند. یعنی یک نوع مقاومتی پیدا کنیم که در برابر شیطان و هوای نفس شما را حفظ کند.

برای اینکه خداوند بیان کند که در تشریع احکام نباید دست برد در آخر آیه بیان می کند که باید دانست او ﴿شَديدُ الْعِقابِ﴾ است.

اهل سنت برای ﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ﴾ سه نوع توجیه بیان کرده اند»

توجیه اول: خلیفه ی دوم که متعه ی حج را ممنوع کرده است نظرش این بود که کسی حق ندارد نیّت حج افراد کند و از حج به عمره ی تمتع عدول کند.

در کتب فقهی ما نیز آمده است که اگر کسی حج مستحبی افراد را نیّت کرده باشد حق ندارد آن را تبدیل به عمره کند. بنا بر این نظر خلیفه ی دوم تحریم مسأله ی حج تمتع نبوده است.

یلاحظ علیه: این با عمل پیغمبر اکرم (ص) و عمل اصحاب مخالف است زیرا آنها همه در مدینه به عنوان حج افراد، احرام بسته بودند زیرا در زمان جاهلیت رسم بر این بود که ابتدا حج و سپس عمره را به جا می آوردند. وقتی آنها به مکه رسیدند و بخشی از اعمال حج را قبل از عرفات به جا آوردند، رسول خدا (ص) فرمود که جبرئیل بر او نازل شده و از طرف خداوند عرضه می دارد که باید نیّت حج را از افراد به عمره تبدیل کنند. البته رسول خدا (ص) چون همراه خود هدی را سوق داده بود و حج او قران بود نمی توانست نیّت خود را به عمره بر گرداند.

توجیه دوم: مرحوم علامه ی طباطبایی در المیزان در ذیل آیه ی حج می فرماید که بعضی قائل هستند حج تمتع از خصائص نبی و اصحاب اوست. ولی برای ما چنین حجی وجود ندارد.

یلاحظ علیه: ما مشاهده نکردیم که کسی این مورد را جزء خصائص النبی شمرده باشد. علامه حلی در کتاب تذکرة در اول باب نکاح هفت مورد از خصائص النبی را می شمرد ولی به این مورد اشاره نمی کند.

علاوه بر این، کسی که این توجیه را مطرح می کند از تاریخ بی خبر است. در تاریخ آمده است که خلفاء حج تمتع را قبول نداشتند و از آن سو، امیر مؤمنان علیه السلام و سعد وقاص و دیگران اصرار داشتند که حج تمتع وجود داشته باشد.

توجیه سوم: معاویه بن ابی سفیان این توجیه را مطرح کرده است و آن اینکه صحابه ی رسول خدا (ص) فراموش کردند و حضرت چنین کاری نکرده که ابتدا عمره را انجام دهد و بعد متمتع شود و بعد مُحرِم به احرام حج شود.

یلاحظ علیه: اهل سنت صحابه را عملا معصوم از خطا می دانند. آیا می توان قبول کرد که صد هزار صحابه که نام پانزده هزار نفر از آنها ثبت شده است همه فراموش کرده اند؟ همه متفق القول بودند که عمر بن خطاب به اجتهاد و رأی خودش حج تمتع را ممنوع کرد.

نکتة: ابن قیم قائل است که رسول خدا از زمان هجرت به بعد (ص) که وارد مدینه شده است پنج عمره به جا آورده است. خوب است تاریخ مطالعه شود تا مشخص شود که رسول خدا (ص) چند عمره بعد از هجرت به مدینه انجام داده است.

نکتۀ دیگر این است که همه ی فقهاء ما قائل هستند که قارن مانند مفرِد است. یعنی حج قران با حج افراد یکی است و هر دو ابتدا حج را انجام می دهند و بعد عمره را. بنا بر این قارن وظیفه ی کسی است که ساکن مکه و اطراف آن باشد. از این رو رسول خدا (ص) که ساکن مکه و اطراف آن نبود و هجرت کرده و وارد مدینه شده بود و نماز خود را در مکه قصر می خواند، چگونه حج قران را به جا آورد؟

برای پاسخ باید بررسی کرد که کسی که ساکن مکه و اطراف آن نیست آیا می تواند سوق هدی کند و حج قران به جا آورد یا نه.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده این بحث را ادامه خواهیم داد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo