< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نسبت لا تعاد با احادیث دیگر

بحث در تنبیهات ثلاثه است که هم در رسائل مطرح شده است و هم در کفایه و این تنبیهات از مباحث مهم علم اصول است و انسان را برای چگونگی استنباط آماده می کند.

تنبیه اول راجع به نقیصه در واجب بود که آن را بحث کردیم.

تنبیه دوم راجع به زیاده در واجب است. آن را از دو باب می توان بحث کرد: از منظر اصول عملیه که به آن قواعد اولیه می گویند. این بحث را مطرح کردیم و به این نتیجه رسیدیم که جزئیت سوره اگر به نحو لا بشرط باشد، زیادی مضر نیست و اگر به نحو بشرط لا است زیادی مضر است و اگر ندانیم از کدام قسم است قواعد اولیه می گوید که این از باب شک در تکلیف است یعنی نمی دانیم علاوه بر اینکه سوره واجب است آیا بشرط لا هم هست یا نه که برائت جاری می شود.

اکنون به سراغ قواعد اجتهادیه[1] که همان آیات و روایات است می رویم. آیه ای در این مورد وجود ندارد ولی این نکته در روایات مطرح شده است این روایات در وسائل الشیعه گاه در باب خلل است و گاه در باب قواطع:

روی الشیخ عَنْ عَلِی بْنِ مَهْزِیارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ زَادَ فِی صَلَاتِهِ فَعَلَیهِ الْإِعَادَةُ.[2]

این حدیث صحیحه است.

اگر به ظاهر این حدیث عمل کنیم به مشکل بر می خوریم زیرا هر نوع اضافه ای در نماز موجب بطلان نماز می شود.

 

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ثُمَّ قَالَ الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ وَ التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ وَ لَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِیضَةَ (بنا بر این اگر کسی حمد را فراموش کند نمازش صحیح است.)[3]

این روایت را شیخ نقل کرده ولی سندش مخدوش است ولی کلینی آن را با سند صحیح نقل کرده است.

بسیاری از محققین در اطراف این حدیث که در بر دارنده ی قاعده ی لا تعاد است رساله ی مستقلی نوشته اند. صاحب ذریعه اسامی این رساله ها را ذکر کرده است. در هر حال بحث ما در خصوص نماز نیست بلکه از منظر اصول به این روایت نگاه می کنیم. بر اساس این روایت کار آسان می شود.

 

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ ابْنَيْ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا اسْتَيْقَنَ أَنَّهُ زَادَ فِي صَلَاتِهِ الْمَكْتُوبَةِ رَكْعَةً لَمْ يَعْتَدَّ بِهَا (به صلاة اعتنا نکند) وَ اسْتَقْبَلَ صَلَاتَهُ اسْتِقْبَالًا (و نماز را دوباره از اول بخواند) إِذَا كَانَ قَدِ اسْتَيْقَنَ يَقِيناً.[4]

این حدیث را هم زراره بن اعیَن نقل کرده است و هم برادرش بُکَیر بن اعیَن که قبرش در دامغان است. بیت زراره بیت علم است و هر دو، حدیث را از امام باقر علیه السلام نقل می کنند.

در این حدیث باید توجه داشت که بر خلاف حدیث اول، اضافه کردن یک رکعت آمده است.

هر روایت فوق صحیحه است.

 

ابتدا این روایات را بحث می کنیم و سپس بین آنها جمع می کنیم: [5]

اما روایت اول: مَنْ زَادَ فِی صَلَاتِهِ فَعَلَیهِ الْإِعَادَةُ.[6]

«من زاد» سه صورت دارد:

    1. مزید عنوان صلات داشته باشند مانند یک رکعت که مستقلا نماز محسوب می شود.

    2. مزید عنوان صلات نداشته باشد بلکه عنوان جزء داشته باشد مثلا کسی تشهد را دو بار بخواند.

    3. مزید چیزی است که مسانخ نماز نیست ولی نمازگزار آن را به نیّت نماز می آورد مانند تکتف.

«من زاد» هر سه نوع فوق را شامل می شود و در واقع می گوید که در هر سه صورت نماز باطل است.

ثمّ ان شیخ مشایخنا العلامة الحائری (متولد 1274 و متوفای 1355 قمری) که استاد امام قدس سره بود می گوید: این حدیث فقط قسم اول را شامل می شود یعنی مزید باید از جنس مزید فیه باشد. زیرا در لغت عرب هر وقت «زاد» را استعمال کنند این مورد را شامل می شود مثلا می گویند: «زاد الله فی عمره» یعنی آنچه اضافه می شود از جنس عمر باشد. بنا بر این حدیث فوق فقط جایی را شامل می شود که یک رکعت اضافه شود.

نقول: شیخ با این تصرفی که در روایت کرده است اشکال را برطرف کرده است و این حدیث عینا مانند حدیث سوم شده است.

یلاحظ علیه: [7]

اولا: اینکه ایشان می گوید: «زاد الله فی عمره» عبارتی عجمی است و در عرب به جای آن می گویند: «طوّل الله عمرَه» بله در یک دعا آمده است «وَ زِدْ فِي‌ عُمُرِه»[8] ولی این استعمال شایع نیست.

ثانیا: عمر یک قسم بیشتر ندارد و در همان یک قسم، مزید از جنس مزید فیه است ولی در صلات همان گونه که گفتیم سه قسم راه دارد.

 

اما حدیث دوم: حدیث لا تعاد[9]

حدیث لا تعاد از سه جهت قابل بحث است:

الجهة الاولی: البحث فی الموضوع

لا تعاد می تواند چهار موضوع داشته باشد: العامد، الشاک الملتفت (ملتفت است که تشهد شاید مبطل باشد)، الجاهل غیر الملتفت (اصلا توجه ندارد) و الناسی.

واضح است لا تعاد، عامد را شامل نمی شود زیرا لا تعاد مخصوص کسی است که درصدد است ذمه ی خود را از واجب فارغ کند و در مقام امتثال است ولی عامد که عمدا می خواهد تشهد را اضافه کند یا کم نماید در این مقام نیست.

اما در مورد شاک[10] می گوییم: لا تعاد این مورد را نیز شامل نمی شود زیرا کسی که شاک است دو حالت دارد اگر قبل از نماز شک دارد اضافه کردن یا کم کردن تشهد مبطل است یا نه مشمول لا تعاد نمی شود زیرا چنین کسی اگر تشهد را کم را اضافه کند در مقام امتثال نیست.

حالت دوم شاک این است که نماز را بخواند و در نماز تشهد را کم یا زیاد کند و بعد از نماز شک کند که آیا این کار مبطل نماز است یا نه. لا تعاد او را نیز شامل نمی شود زیرا وظیفه ی شاک این است که دنبال تعلم باشد و مسأله را فرا گیرد.

صورت جهل و نسیان باقی مانده است و این دو هر یک دو صورت دارد: گاه جهل به موضوع است مثلا نمی داند عبا نجس است یا نه و نماز را می خواند ولی گاه جاهل به حکم است یعنی می داند عبا نجس است ولی نمی داند حکم خدا این است که هنگام نماز، لباس باید طاهر باشد. ناشی هم گاه ناسی موضوع است یعنی می دانست لباسش نجس است ولی فراموش کرد و گاه ناسی حکم است.

جاهل و ناسی با هر دو شق در لا تعاد داخل هستند.

ثم ان شیخ مشایخنا العلامة الحائری[11] فقط جاهل و ناسی به موضوع را داخل دانسته و جاهل و ناسی به حکم را داخل لا تعاد نمی داند. ان شاء الله در جلسه ی آینده کلام ایشان را مطرح می کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo