< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اضطرار به ترک جزء

اگر مرکبی وجود داشته باشد و انسان نتواند به سبب اضطرار بعضی از اجزاء آن را انجام دهد مثلا به دلیل درد کمر نتواند ایستاده نماز بخواند آیا ما بقی را باید انجام دهد یا نه.

گفتیم: باید دید آیا دلیل مرکب اطلاق دارد و هم فاقد را شامل شود و هم واجد را در این صورت احتیاج به استصحاب نداریم ولی اگر دلیل مرکب فاقد اطلاق باشد و در ن فقط ناظر به صورت تام باشد در اینجا علماء از سه استصحاب وارد شده اند.

اولین مورد استصحاب وجود جامع[1] بود و آن را قبول نکردیم.

دومین[2] مورد استصحاب این است که امر روی اجزاء می رود آن هم اجزایی که عنوانی میان امر و اجزاء وجود ندارد بنا بر این مسامحه ی عرفیه می گوید که بین نه جزء و ده جزء فرقی وجود ندارد و موضوع در هر حال باقی است.

گفتیم که مراد ما از عرف، عرف دقیق است نه عرف گیج و عرفا دقیق بین نه و ده فرق می گذارد.

سومین استصحاب[3] این است که امر در آن روی اجزاء نرفته است تا اشکال شود که نه جزء با ده جزء فرق دارد بلکه امر روی عنوان صلات رفته است این عنوان کش دار است و همان گونه که بر نماز دو رکعتی صدق می کند بر نماز چهار رکعتی و بر نماز قائم و قاعد هر دو صدق می کند (در اقل و اکثر ارتباطی که قائل به برائت شدیم نیز از این راه استفاده کردیم و گفتیم که امر روی عنوان رفته است ولی این عنوان محصَّل نیست بلکه مرآت است و نسبت عنوان به اجزاء از قبیل عنوان اجمالی به تفصیلی است یعنی صلات در حال اجمال همان صلات در حال تفصیل است ولی در حال تفصیل عشره می شود و در حال اجمال فقط صلات نامیده می شود. باید توجه داشت که اگر سخن از محصِّل و محصَّل باشد باید قائل به اشتغال می شدیم مانند جایی که وضو عنوان برای طهارت نفسانی باشد نه بر غسلات و مسحات) اگر از این راه وارد شویم چون عنوان نماز، نه جزء و ده جزء را شامل می شود می توان استصحاب وجوب کرد و گفت حال که قائما نمی توانی نماز بخوانی قاعدا بخوان. زیرا به هر دو نماز می گویند.

شیخ انصاری به دو استصحاب اول و دوم اشاره کرده است ولی استصحاب سوم از ابتکارات امام قدس سره است.

علماء از راه های دیگر نیز درصدد هستند که امر درست کنند و نماز فاقد جزء را صحیح بدانند و آن حدیثی است که بیشتر اهل سنت آن را نقل کرده اند و آن اینکه رسول خدا (ص) می فرماید: إذا أمرتكم‌ بشي‌ء، فأتوا منه ما استطعتم‌.[4]

قضیه از این قرار است که رسول خدا (ص) در مورد حج صحبت می کرد و در این حال کسی برخاست و پرسید آیا در هر سال باید حج به جا آوریم رسول خدا (ص) فرمود: از من این سؤال را نپرسید زیرا اگر شما را به چیزی امر کردم تا آنجا که در توان دارید انجام دهید.

این حدیث از ابو هریره است اما در شیعه ابن ابی جمهور احسایی در کتاب خود نقل می کند و راوی آن غیر ابو هریره است.

استدلال به حدیث در ما نحن فیه این گونه است که اگر تمامی مرکب را نتوانیم بیاوریم و فقط بعضی را قادر باشیم همان مقدار که استطاعت آن را داریم می توانیم بیاوریم و کافی است.

برای استدلال به حدیث باید دید که «ما» در «ما استطعتم» به چه معنا است در اینجا چهار[5] احتمال وجود دارد:

1 و 2: «ما» مصدریه است که گاه زمانیه است و گاه غیر زمانیه.

3 و 4: «ما» احتمال دارد موصوله باشد و گاه «منه» را به معنای «به» می گیریم و گاه «من» تبعضیه باشد یعنی به معنای بعض باشد.

اگر «ما» مصدریه غیر زمانیه باشد معنای آن چنین می شود: «اذا امرتکم بشیء فأتوا به زمان استطاعتکم». («من» در اینجا به معنای «به» است.)

اگر ما مصدریه غیر زمانیه باشد می شود: «اذا امرتکم بشیء فأتوا به قدر استطاعتکم». («من» در اینجا به معنای «به» است.)

اگر «ما» موصوله باشد و «منه» به معنای «به» باشد معنای آن چنین می شود: «اذا امرتکم بشیء فأتوا ذلک الشیء عند الاستطاعة».

این سه مورد هیچ ارتباطی به بحث ما ندارد. زیرا بحث ما در «ذی اجزاء» است ولی این سه مورد در «ذی افراد» می باشد.

توضیح اینکه بحث ما در جایی است که مرکبی است که مقداری از آن را می توانیم بیاوریم و مقداری را نمی توانیم و حال آنکه این سه فرض فوق در ذی افراد است یعنی حج را اگر امسال توانستی بیاور و هکذا در سال بعد و سال بعدش. به عبارت دیگر این حدیث می گوید که شیء را تماما در هر سال می توانی بیاوری.

اما اگر اگر «ما» موصوله باشد و «منه» به معنای «تبعیضیه » باشد معنای آن چنین می شود: «اذا امرتکم بشیء فأتوا من ذلک الشیء ما استطعتم». در این صورت به بحث ما مربوط می شود یعنی اگر از یک شیء مرکب نتوانستی ده جزء را بیاوری، همان مقدار که می توانی را بیاور.

در عین حال، از اینکه رسول خدا (ص) این جمله را در حج فرمود متوجه می شویم که ظهور در ذی افراد دارد نه در ذی اجزاء.

به هر حال حدیث مزبور هرچند سندا محل اشکال است ولی دلالت آن قوی است و مشخص می شود که از معصوم صادر شده است.

علاوه بر آن بر حدیث علوی «المیسور لا یسقط بالمعسور» هم تمسک شده است.

این حدیث را هم به چهار[6] شکل می توان تفسیر کرد:

    1. «المیسور افرادا لا یسقط بالمعسور افرادا» یعنی اگر کسی نتواند ده تا نماز بخواند ولی پنج تا را می تواند همان پنج تا را بخواند نه اینکه هر ده تا را ترک کند.

    2. «المیسور من الاجزاء لا یسقط بالمعسور من الاجزاء» یعنی اگر ده جزء نشد همان نه جزء را بیاور.

    3. «المیسور افراد لا یقط بالمعسور اجزاء»

    4. عکس مورد قبل.

دو مورد اخیر از بحث خارج است زیرا این دو بر خلاف سیاق است. سیاق حدیث اقتضاء می کند که هر دو یا افراد باشند یا اجزاء.

اگر اولی باشد باز ربطی به بحث ما ندار زیرا بحث ما در اجزاء است نه افراد. یعنی اگر نمی توانی زمینی به مکه بروی ولی با هواپیما می توانی با هواپیما برو.

به هر حال مشخص نیست که مراد از حدیث افراد است یا اجزاء حتی شاید مراد همان افراد باشد. به هر حال روایت مزبور سند ندارد و متن آن در ابن ابی جمهور احسائی ذکر شده است.

به قاعده ی المیسور اشکال کرده اند که لسان دلیل ایجاب است ولی آن مستحبات را نیز شامل می شود و حال آنکه آوردن اجزاء میسور مستحب واجب نیست.

علوی دیگری هم وجود دارد که می گوید: «ما لا یدرک کله لا یترک کله»

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده این علوی دوم[7] را نیز بحث می کنیم و سپس به سراغ خاتمه می رویم که عبارت است از شرایط عمل به برائت و اشتغال و این بحث هم در رسائل است و هم در کفایه

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo