< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات قاعده ی لا ضرر

بحث در تنبیه دوم از قاعده ی لا ضرر است و آن اینکه عبارتی در میان علماء معروف است که می گویند: «الضرر فی العبادات شخصی و فی المعاملات نوعی».

اینکه معیار در عبادات ضرر شخصی است کلام صحیحی است مثلا دو نفر هستند یکی می تواند ایستاده نماز بخواند و دیگری نمی تواند. در اینجا همان شخصی که نمی تواند باید نشسته بخواند نه دیگری.

اما در معاملات گفته اند که میزان در آن نوعی است که به سه نمونه اشاره می شود:

مثلا اگر مشتری جنسی را که قیمتش ده تومان است به پانزده تومان بخرد در این صورت خیار دارد اما اگر قیمت بازار بالا رود و قیمت جنس بیست تومان شود علماء می گویند که این فرد به حسب شخص، ضرر نکرده است ولی به حسب نوع ضرر کرده است زیرا جنسی که ده تومان بوده است را پانزده خریده است و این کار نوعا غبن است و ضرری در نتیجه خیار دارد.

همچنین اگر کسی جنسی را که قیمتش پانزده درهم است به ده درهم بفروشد و بعد قیمت بازار کم شود و آن جنس به پنج درهم تنزل یابد در اینجا بایع خیار دارد زیرا هرچند ضرر شخصی وجود ندارد ولی ضرر نوعی وجود دارد زیرا پانزده درهم را به ده درهم فروخته است.

مثال سوم اینکه کسی زمینی دارد که با دیگری شریک بوده است و اتفاقا شریک، زمین را به انسانی متقی فروخت. در اینجا من اگر به ضرر شخصی نگاه کنم ضرر نکرده ام زیرا شریک جدید از قبلی بهتر است ولی به حسب نوع ضرر وجود دارد زیرا تسلط شریک بر فروش سهم خود بدون اجازه ی شریک دیگر ضرر است. بنا بر این من می توانم از حق شفعه استفاده کنم.

آیت الله خوئی در اینجا می فرماید: خیار در این موارد ارتباطی به قاعده ی لا ضرر ندارد. بلکه خیار به دلیل تخلف شرط ارتکازی است زیرا کسانی که جنسی می خرند یا می فروشند یک شرط ارتکازی در میان آنها است و آن اینکه خرید و فروش باید به قیمت متعارف باشد. بنا بر این اگر مشتری گران بخرد و یا بایع اشتباها کمتر بفروشد همه از باب تخلف شرط است.

یلاحظ علیه: طبق فرمایش آیت الله خوئی تمام خیار غبن ها به خیار تخلف شرط بر می گردد و در نتیجه ما نباید چیزی به نام خیار غبن داشته باشیم و این خلاف کتب و روش علماء است.

نقول: ضرر در عبادات و معاملات شخصی است و حتی در آن سه مثال از معاملات، معیار ضرر شخصی است. توضیح اینکه شیء را باید بما هو هو ملاحظه کرد نه با مقارناتش. در سه مثال فوق شیء بما هو هو ضرری است زیرا فرد، در یک جا جنس را گران خریده و در یک جا ارزان فروخته و در یک جا شریک سهم خود را بدون اجازه ی شریک دیگر فروخته است. در اینجا نباید به بالا رفتن و پائین آمدن قیمت بازار و اینکه شریک سهم خود را به یک انسان متقی فروخته است نگاه کرد.

 

التنبیه الثالث: کثرة التخصیص فی قاعدة لا ضرر

قانون کلی این است که اگر یک قاعده، زیاد تخصیص بخورد این علامت آن است که آن قاعده، محکم نیست در نتیجه این کار یک نوع استهجان است.

در رسائل در مسأله ی قرعه نیز همین بحث مطرح است و در مورد آن گفته شده است که قاعده ی قرعه بسیار تخصیص خورده است از این رو فقط در جایی که اصحاب به آن عمل کرده اند باید به سراغ قرعه رفت کأنه عمل اصحاب جابر ضعف مزبور می باشد.

در بحث قرعه نیز مرحوم نراقی قائل است که قاعده ی لا ضرر مبتلا به تخصیص اکثر است. مثلا نماز با تیمّم و با جبیره یک نوع ضرر و مشکل برای انسان است و تمام عباداتی که انسان از طریق عذر انجام می دهد یک نوع نقص و ضرر است همچنین است در مورد پرداخت خمس و زکات و رفتن به جهاد و مانند آن.

از این اشکال چند نوع جواب داده شده است:

یک پاسخ این است که این مسأله را اگر از نظر فردی نگاه کنیم کلام نراقی صحیح است. اما اگر از منظر کلی به آن بنگریم این موارد ضرر نیست زیرا حیات مجتمع در تمام دنیا (حتی در محیط غیر اسلامی) قائم به مالیات است و کسی آن را ضرر نمی داند. کشور احتیاج به نوسازی و خدمات دارد که از این طریق جبران می شود.

همچنین است در مورد جهاد همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾‌[1]

شیخ انصاری در پاسخ می فرماید: احکام بر دو قسم است. یک سری احکام فی نفسه و بالذات ضرری نیست ولی گاه منتهی به ضرر می شود مانند وضو و صوم. ولی احکامی داریم که از ابتدا ضرری است مانند کفاره و خمس و زکات و جهاد. لا ضرر فقط قسم اول را شامل می شود نه قسم دوم را.

بنا بر این اگر کسی انسانی را بکشد حتما باید دیه بدهد. در اینجا نباید گفت که دیه ضرری است زیرا موضوع دیه از ابتدا و بالذات ضرری می باشد. اگر قرار باشد لا ضرر این موارد را شامل شود این موجب تناقض در کلام شارع می شود که هم آنها را تشریع کرده است و هم با لا ضرر آنها را منتفی می کند.

 

بحث اخلاقی:

از مجموع آیات و روایات استفاده می شود که اربعین و چهل روز در عالم آفرینش و تکوینا محل اثر است. مثلا موسی ع قرار بود که سی شب در میقات بماند ولی مبدل به اربعین شد زیرا اثر مخصوص در اربعین وجود دارد و موسی می بایست خود را برای اخذ تورات آماده می کرد زیرا اخذ تورات احتیاج به نفس زکیه ای داشت که موسی می بایست در چهل شب به آن دست می یافت از این رو خداوند در قرآن می فرماید: ﴿وَ واعَدْنا مُوسى‌ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‌ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‌ في‌ قَوْمي‌ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ[2]

همچنین در روایات است که آدم ع بعد از آنی که ترک اولی را مرتکب شد چهل روز گریه کرد و سپس خداوند توبه ی او را قبول کرد.

همچنین آفرینش انسان در رحم مادر در هر چهل روز عوض می شود، چهل روز نطفه، چهل روز علقه و چهل روز مضغه و هکذا.

همچنین در روایات است که جوانی که گناه می کند خداوند به فرشتگان وحی می کند که سخت نگیرند ولی وقتی او به سن چهل می رسد فرمان می رسد که بر او سخت بگیرند.

همچنین رسول خدا (ص) وقتی به سن چهل رسید به پیامبری مبعوث شد.

همچنین در روایات است که وقتی انسان می میرد علاقه ی روح به بدن قطع نمی شود و این حالت تا چهل روز ادامه دارد ولی بعد از چهل روز، انقطاع روح از بدن پایان می پذیرد.

اربعین امام حسین علیه السلام نمونه ی دیگری از این قبیل است که علاوه بر اینکه اثر تکوینی دارد در روایات نیز آمده است که زیارت اربعین شعار شیعه محسوب می شود. اولین کسی که حضرت را در اربعین زیارت کرد جابر بن عبد الله انصاری بود. امروزه زیارت اربعین برای اسلام حیاتی شده است زیرا جهان بر علیه تشیع اقدامات زیادی انجام می دهد و اکنون می بیند که از شرق و غرب در یک مکان جمع می شوند که علاوه بر زیارت سعی دارند به شعار حسینی که هیهات منا الذلة است عمل نمایند. این کار نوعی وحدت بین عاشقان ابا عبد الله را نیز نشان می دهد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo