< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقسیمات استصحاب

بحث در تقسیم استصحاب است. استصحاب گاه از نظر مستصحب تقسیم می شود و گاه از لحاظ دلیل. از لحاظ مستصحب می گوییم: گاه مستصحب حکم شرعی است مانند استصحاب نماز جمعه و گاه موضوع خارجی می باشد مثلا زید سابقا زنده بود الآن هم حیات او را استصحاب می کنیم.

حکم شرعی نیز گاه حکم کلی است و گاه حکم جزئی. حکم کلی مانند: استصحاب وجوب نماز جمعه و حکم جزئی مانند اینکه سابقا واجب بود دین خود را به زید بدهم و الآن نیز همان وجوب اداء دین را استصحاب می کنم.

مستصحب گاه حکم تکلیفی است مانند وجوب و گاه حکم وضعی است مانند استصحاب زوجیت. مثلا: سابقا هند زوجه ی زید بود و الآن احتمال می دهیم مطلقه باشد که زوجیت را استصحاب می کنیم.

همچنین زوجیت گاه امر وجودی مانند مثال های فوق و گاه امر عدمی است مانند استصحاب عدم ازلی. مثلا سابقا قبل از اینکه رسول خدا (ص) باشد، قنوت جزء نماز نبود و الآن که شریعت پیغمبر اکرم (ص) آمده است عدم قنوت را استصحاب می کنیم.

التقسیم الثانی: به حساب دلیل، تقسیم دیگری برای مستصحب وجود دارد و آن اینکه دلیل متیقن گاه کتاب است و گاه سنت و گاه اجماع و گاه عقل و بحث عمده در عقل است که اگر عقل دلالت بر حکمی کند آیا هنگام شک می توان آن را استصحاب کرد یا نه.

التقسیم الثالث: تقسیم استصحاب بر اساس شک. گاه شک در مقتضی است مثلا چراغی سابقا روشن بود و نمی دانیم الآن نیز روشن است یا نه زیرا احتمال می دهیم نفتش تمام شده باشد. یا اینکه زیدی هست که از عمرش صد و بیست سال می گذرد و نمی دانیم زنده است یا نه و شک ما ناشی از این است که بشر استعداد این مقدار عمر کردن را دارد یا نه.

گاه شک ما از باب شک در رافع است یعنی استعداد را احراز کردیم. مثلا چراغ، نفت دارد ولی نمی دانیم بادی آمده که آن را خاموش کند یا نه. این شک که در رافع است خود به چند قسم تقسیم می شود:

گاه شک در وجود رافع است مثلا نمی دانیم فلانی زنش را طلاق داده است یا نه. یعنی زوجیت در سابق وجود داشت ولی نمی دانیم از بین رفته است یا نه.

گاه شک در رافعیت امر موجود است. این خود بر چند قسم است:

     شک در رافعیت به سبب این است که واجب مردد است بین آنچه امتثال شده است و آنچه امتثال نشده است. مثلا ظهر جمعه نماز جمعه خواندم و نماز جمعه را نخواندم. در اینجا واجب مردد است بین نماز ظهر که رافع ذمه است و بین نماز جمعه که اصلا آن را نخواندم و در نتیجه ذمه ی من مشغول است.

     گاه شک در رافعیت موجود به سبب عدم علم به موضوع است. مثلا حدث اصغر از من سر زد و بعد از یک ساعت بللی از من خارج شد و استبراء هم نکرده بودم و وضو هم گرفته بودم و آن بلل مردد است بین بول که رافع وضو باشد و یا مذی که رافع وضو نباشد.

     گاه شک در رافعیت موجود به سبب جهل به حکم موضوع است. مثلا می دانم بللی که از من خارج شده است مذی است ولی نمی دانم مذی ناقض وضو هست یا نه.

     گاه از باب جهل به موضوع و مفهوم است مثلا کسی بر آجر تیمّم می کند و نمی داند «صعید» بر آجر صدق می کند یا نه. بنا بر این شک من در مفهوم به سبب جهل به موضوع است یعنی چون مفهوم کلمه ی صعید را نمی دانم در اینجا تیمّم بر آجر صحیح است یا نه شک می کنم.

 

فی دلائل الاستصحاب:

بر حجیّت استصحاب چند دلیل اقامه کرده اند که خواهیم دید تمامی آنها بجز یک دلیل، فایده ندارد.

الدلیل الاول: بناء العقلاء

بناء عقلاء بر این است که همیشه بر ما سبق عمل می کنند چه مفید ظن باشد یا نه. البته به این شرط که ردعی از ناحیه ی شارع نرسیده باشد.

نقول: اما اینکه بناء عقلاء بر حجیّت استصحاب است چه مفید ظن و یا اطمینان باشد یا نه محل خدشه است زیرا عقلاء در کارهای مهم به استصحاب عمل نمی کنند. مثلا کسی می خواهد به منزل کسی کتابی پست کند و هزینه ی پست هم گران است او به مجرد اینکه منزل رفیقش بیست سال پیش در فلان جا بود آن را استصحاب نمی کند و تا مطمئن نشود هزینه نمی کند.

بنا بر این مدعی این است که استصحاب مطلقا حجت است چه مفید ظن و اطمینان باشد یا نه ولی دلیل که بناء عقلاء است فقط در صورتی است که مفید اطمینان باشد یا ظن قوی در کار باشد.

اما در مورد اینکه ردعی از ناحیه ی شارع نیامده باشد می گوییم:

محقق خراسانی در اینجا می گوید از ناحیه ی شارع ردع صادر شده است مثلا آیات نهی از ظن می گوید: ﴿إِنَّ الظَّنَّ لا یغْنی‌ مِنَ الْحَقِّ شَیئاً[1]
محقق نائینی می فرماید: محقق خراسانی در حجیّت خبر واحد این قول را ذکر کرد که بناء عقلاء بر حجیّت خبر واحد است ولی بعضی گفتند که این بناء به آیات ناهیه مردود است. سپس محقق خراسانی در پاسخ گفت: اگر آیات ناهیه بخواهد رادع بناء عقلاء در خبر واحد باشد این مفید دور است. زیرا اگر آیات ناهیه بخواهد بناء عقلاء را در حجیّت خبر واحد رد کند، این مبنی بر این است که بناء عقلاء مخصص نباشد و حال آنکه مخصص نبودن مبنی بر این است که بناء عقلاء حجت باشد.

اما محقق خراسانی در اینجا قائل است که آیات ناهیه در حجیّت استصحاب رادع بناء عقلاء است (بدون اینکه دور پیش آید).

آیت الله گلپایگانی در دار الشفاء در سال 1327شمسی که به ما کفایه درس می داد نظری داشت که مطابق نظر محقق خراسانی بود و آن اینکه آیات ناهیه در خبر واحد نمی تواند رادع باشد ولی در اینجا می تواند و آن اینکه خبر واحد که همان قول ثقه است، در نظر عقلاء از مصادیق ظن نیست و آنها نوعا خبر ثقه را مفید علم و اطمینان می دانند. خبر ثقه هرچند عقلا مفید ظن است ولی عرفا مفید علم می باشد. بنا بر این آیات ناهیه از ظن، عرفا خبر واحد را شامل نمی شود. این بر خلاف استصحاب است که از مصادیق ظن می باشد و آیات ناهیه آن را شامل می شود.

نظر ما این است که اگر آیات قرآن را مطالعه کنیم متوجه می شویم که ظن منطقی با ظن قرآنی فرق دارد. ظن منطقی عبارت است از: ترجیح احد الطرفین لا مع المنع من النقیض. مانند شک در رکعات نماز. ولی ظن در اصطلاح قرآنی به معنای اوهام و خیالات است.

مثلا در قرآن می خوانیم: ﴿إِنَّ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَیسَمُّونَ الْمَلائِکةَ تَسْمِیةَ الْأُنْثى﴾‌[2] ﴿وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یغْنی‌ مِنَ الْحَقِّ شَیئاً[3]

یعنی افراد بی ایمان می گویند فرشتگان دختر هستند و این در حالی است که آنها علمی به آن ندارند بلکه ظن یعنی وهم دارند زیرا عکس فرشتگان را دیده اند و تصور کرده اند آنها دختر هستند.

یا مثلا می خوانیم: ﴿وَ إِنْ تُطِعْ أَکثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یضِلُّوک عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یخْرُصُون[4] خرص به معنای تخمین است نه چیزی که مفید ظن باشد.

نتیجه اینکه بناء عقلاء در جای خاصی وجود دارد و آن جایی است که مفید ظن و یا اطمینان باشد. در این صورت آیات ناهیه نمی تواند استصحاب را رد کند زیرا ظن در استصحاب، ظن عقلایی است ولی ظن در آیات ناهیه به معنی اوهام و تخیلات است.

 

الدلیل الثانی: الاستقراء

استقراء در لغت به معنای ده به ده گشتن است. یعنی ابواب مختلف فقهی را دیده ایم و مشاهده کرده ایم که شارع مقدس به استصحاب عمل کرده است. مثلا زنی هست که در عادت است ولی خون دیدن او از عادت تجاوز کرده اما به عشره نرسیده است که همه در آن حیض را استصحاب می کنند.

یا مثلا آخر شعبان است و نمی دانیم ماه شعبان تمام شده است یا نه که شعبان را استصحاب می کنیم.

یلاحظ علیه: با دو مورد نمی توان استقراء را ثابت کرد.

در عین حال این دلیل از یک حیث خوب است و آن اینکه در همه جا به استصحاب عمل می کنند مگر در سه جا و به عبارت دیگر در همه جا اصل بر ظاهر حاکم است مگر در سه جا که ظاهر بر آب حاکم است که عبارتند از:

    1. فاضل آب حمام ها مخصوصا در سابق که آب حمام ها قلیل بود. هرچند اصل در آب طهارت است ولی غالب کسانی که به حمام می روند بدنشان نجس است.

    2. کسی که بعد از حدث اصغر استبراء نکرده است و وضو گرفته است. اصل می گوید که بلل موجود بول است هرچند اصل در آن طهارت است و در نتیجه هرچند اصل این است که وضو گرفته ام ولی در اینجا وضو را نمی توان استصحاب کرد.

    3. استصحاب قاعده ی تجاوز که نمی دانم رکوع کردم یا نه و اکنون در سجده هستم. استصحاب می گوید رکوع نکردی ولی قاعده ی تجاوز می گوید باید بناء را بر این بگذاری که رکوع کرده ای.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo